اعتقاد بسیاری از کارشناسان بر این است که تنها شاخص و عامل موفقیت در مدیریت انرژی کاهش شدت مصرف انرژی است . منهای موضوعات مرتبط با محیط زیست این حرفی درست است اما وقتی موضوعات تغییر اقلیم و به ویژه موضوع آب در میان است به بین رشته ای های دیگر نیز باید توجه شود تا در نهایت برنامه های اجرایی صحیحی برای آن پیاده شود . بهمین دلیل است که در جهان تقاضای دانش برای مدیریت انرژی در صنعت و تولید در حال تغییر است و مدیران سیاسی اجتماعی به دنبال چارچوب های مبتنی بر دانش کلیدی درباره موضوع مدیریت انرژی هستند .
و در این راستا است که دانش فنی برای مدیریت انرژی این پارادایم را با تحول دیجیتال همسو می نماید .برای مدیریت دانش کاربردی در مدیریت انرژی این اطلاعات فرآیند های خاص است که دانش فرآیند را ایجاد می کند و بازده انرژی را افزایش می دهد. شرکت ها با استفاده از داده ها و هوش مصنوعی و بسیاری فناوری های دیگر به ارتقای دانش خود در این راستا کمک می کنند .
این دانش در زمینه اجتماعی و فرهنگی نیز باید افزوده شود تا کاهش شدت مصرف انرژی در سطح کلان شکل بگیرد . مدیریت مصرف انرژی در صنعت و تولید همراه با مصرف انرژی کشاورزی و خانگی وحوزه های دیگر باید به همراه هم کارکنند تا کاهش واقعی شدت مصرف انجام شود .
بنابراین تغییر در بخش تولید و صنعت می توانداین حرکت را تحریککند. مطالعه سیستمی و مبتنی بر دانش این امور را تسهیل نموده و راهکار های اجرایی را ارائه میکند . اما تا زمانی که قانون اصلاح الگوی مصرف متولی مدیریتی مشخصی ندارد این امری محال است . درک مدل سیستمی وتعیین دقیق متولی آن در شرایط فعلی مهمترین اولویت مرتبط با این موضوع است که سایر طرحها و برنامه ها را امکانپذیر میسازد.