مرور ادبیات مدیریت در حوزه های مختلف و بخشهای متنوع اقتصادی این موضوع را برجسته می کند که تکنیکهای قدیمی مدیریت همچنان پابرجا هستند و بصورت استاندارد هایی در آمده اند که به بخشهای مختلف یک سازمان واگذار شده است . این واگذاری با توجه به نوع فعالیت و نیز مقیاس سازمان انجام می شود .
اما برخی از تکنیکها و یا وظایف مدیران کماکان در همان سطح مدیریت ارشد باقی مانده است . از جمله آنها می توان به تصمیم گیری درباره تخصیص منابع ، بطور عام اشاره نمود و بطور خاص بازهم با توجه به حوزه و دامنه فعالیت ها به انواع منابع از منابع مالی تا انسانی و در زمان حاضر مدیریت داده ها بعنوان منابع تغذیه مدلهای کسب و کار می توان اشاره نمود .
این منابع به مدیریت ناب احتیاج دارن و این ناب بودن در پاسخ به این موضوع وقتی اهمیت خاص پیدا می کنند که چگونه روابط کاری را در زمانهای دشواری و مواجهه با بحران مدیریت کنیم؟
برای اینکه نابسامانی حاکم نشود، ارتباطات به موقع و اقدامات مناسب راه حل است و این امر با مدیریت منابع گره می خورد . از داده ها گرفته تا کارکنان و منابع مالی .
البته بسیاری از شما که این مطلب را می خوانید در این امر استاد هستید اما بحث ما این است که چالش همیشگی در یک سازمان تقسیم منابع و تعیین رابطه بین آنهاست که در حقیقت تعریف پایه ای برای سازماندهی است . یک سازمان پویا مدیریت را درگیر این موضوع می نماید یا بعرت دیگر برای اینکه یک سازمان پویا داشته باشید درگیر این موضوع هستید .
ناب اندیشی یا تفکر ناب بستر فعالیت های مدیران است که چابکی سازمان را ایجاد می کند . باید بدانیم که
هیچ راهی برای ایجاد و حفظ کار گروهی اثر بخش در جهت پویایی و تعالی سازمانی با رفتارهای ناکارآمد مدیریت وجود ندارد.
با توجه به این موضوعات راه هایی را که بر فرهنگ محیط کار اثر منفی گذاشته و بر خدمات مشتری، کیفیت، بهره وری، را تخریب می کنن ، باید شناسایی شوند که برخی از آنها در ذیل آمده است :
- افراد ناامید خواهند شد .
- بازدهی در تمامی بخشهای سازمان افت می نماید
- کارکنان احترام بخود و دیگران را از دست خواهند داد.
- کاهش سطح بهره وری باعث ضعف عملکرد مالی می شود.
و بسیاری عوارض دیگر رخ می دهند .
برای جلوگیری از بروز این عوارض سازمانی و یا مدیریت آنها در صورت بروز تفکر ناب می گوید که باید مواردی مانند موارد زیر را انجام داد و محدود به آنها نبود :
- افزایش دانش و مسئولیت شخصی کارکنان درجهت مشارکت
- تنظیم ارتباطات منظم و مناسب برای ایجاد انگیزه همکاری
- درگیر نمودن افرادی که توانایی های خاص دارند در موضوعات مهم سازمانی
- ایجاد سیستمهای شناسایی و مدیریت منابع بصورت بهنگام
عالوه بر این مدیران باید خود را در موقعیتی قرار دهند که این نوع مسائل را بشناسند و نسبت به آن اقدام کنند.
بی شک در کشورمان مدیران زیادی وجود دارند که این موضوعات را می دانند اما تعهد به اینکه این موارد را به دیگران تسری دهند و آن را نگهبانی نمایند بسیار مهم است . البته این کار راحت نیست، بنابراین بایستی تا حدی که می توان آنها را به پیش بره و در هر سطحی از هر کسب و کاری، بزرگ یا کوچک آن را بکار گرفت .