نوشته لوک گودسل – سه شنبه 21 دسامبر 2021
( متن اصلی بسیار کنایه آمیز و با اشارات خاصی به افراد نوشته شده بود و در ترجمه صراحت کافی بدست نیامده است . )
مردی 57 ساله با موهای بلند و ریش تیره به آینه نگاه می کند و دو انگشتش سطح آینه را بررسی می کند.
لانا واچوفسکی داستان فیلم جدید را پس از مرگ پدر و مادرش طراحی کرد و گفت که زنده ماندن دوباره این دو شخصیت [نئو و ترینیتی] برایش آرامش بخش بود. (تهیه شده: برادران وارنر)
ماتریکس اولین متنی نبود که نشان میداد زندگی انسان ممکن است تماماً شبیه یک شبیهسازی کامپیوتری بزرگ باشد، اما ترکیب هوشمندانه آن از مفاهیم علمی تخیلی، هنرهای رزمی و عینکهای آفتابی مشکوک با زمانبندی بینظیری روبرو شد.
فیلم 1999 که درست در آستانه هزاره جدید و در بحبوحه رونق دات کام قرار گرفت، به نمادی ماندگار از زندگی قرن بیست و یکمی تبدیل شد که بهطور جمعی بهصورت آنلاین زندگی میکردند – بدون در نظر گرفتن ظهور سینمای محبوبی که ، با رایانههای عجیب و غریب دم دیجیتال خودش را میبلعد. بازسازیهای تولید شده و فرنچایزهای متا دیوانهای که واقعیت را همانطور که میشناسیم درهم میکشند.
رستاخیزهای ماتریکس، چهارمین فیلم با تأخیر از این مجموعه، یک قرص قرمز کاملاً جدید را به مخاطبان ارائه میکند: چه میشد اگر ماتریکس و دنبالههای آن خود بخشی از ماتریکس بودند – فقط یک دستکاری حیلهگرانه از سوی ماشینها برای پیشبرد توهم وجودی بشریت ؟
فیلم جدید لانا واچوفسکی (به نویسندگی و کارگردانی بدون خواهر و خالق سریال لیلی) 18 سال پس از پایان سه گانه ماتریکس، با نئو که به نظر می رسد در حال مرگ است و صلح را برای انسان ها به ارمغان می آورد، فیلم جدید لانا واچوفسکی، برای سنگربان ها، آکادمیسین ها و قرص های قرمز است وماشین ها در حالی که ماتریس برای یک تکرار دیگر راه اندازی مجدد شد.
اما هیچ چیز به حلقه نامتناهی جهان ختم نمی شود، به خصوص نه اصرار هالیوود برای راه اندازی مجدد نرم افزارش.لیلی واچوفسکی به انجمن منتقدان تلویزیون گفت: «درباره این ایده که به عقب برگردم و بخشی از کاری باشم که قبلا انجام داده بودم، چیزی وجود داشت که صراحتاً جذاب نبود.»(ارائه شده: برادران وارنر)
دژاوو در منو است زیرا ریوز یک بار دیگر تبدیل به توماس اندرسون قدیمی معمولی می شود، این بار یک طراح موفق بازی های ویدیویی که ادعای شهرت او سه گانه موفقی به نام – درج گیف مغزی در حال انفجار – The Matrix است. او حتی یک میز دارد که با اکشن فیگورهای نئو، ترینیتی و مورفیوس پوشانده شده است – قهرمان و پسر هوادار که در یک بسته عجیب ترکیب شده اند.
به نظر میرسد این موفقیت تنها کابوسهای مکرر او را تشدید میکند، مشکلاتی که درمانگر او (نیل پاتریک هریس) آنها را رد کرده و با نسخهای سخاوتمندانه از قرصهای آبی – چه چیز دیگری -را تسکین میدهد.
وقتی اندرسون با مادری میانسال آشنا می شود که خود را تیفانی معرفی می کند، اما کاملاً شبیه ترینیتی کری آن ماس به نظر می رسد – چهره ای که او کاملاً نمی تواند آن را نشان دهد، ملاقات می کند. آیا من به کافهای که در آن ملاقات میکنند اشاره کردم – ha! – Simulatte یا گربه درمانگر به نام Deja Vu نامیده میشود؟
خیلی زود او با مورفیوس ملاقات می کند – یا نسخه ای از او که دوباره برنامه ریزی شده است، که با لذت صحنه دزدی یحیی عبدالمتین دوم (آب نباتی) بازی می شود – و جنگجوی مو آبی باگز (جسیکا هنویک پویا)، دو بازدید کننده از دنیای واقعی، جایی که مشکلات بین انسان ها و ماشین ها دوباره آغاز شده است.
اگر در این مرحله از رسیدگی گیج شده اید، پس این احساس همه بخشی از بسته است.
مرد 35 ساله ای با عینک و کت و شلوار زرد در حمام ایستاده و قرص قرمز را بیرون آورده است.
عبدالمتین دوم به British GQ گفت: «در نسخه اصلی، این هشدار وجود داشت که اگر ما در ماشینهای کوچکمان بمانیم، دنیا چه میشود… در ماتریکس جدیدمان، احساس میکنیم که دنیا قبلاً به آنجا رفته است».
Resurrections اولین اقدام فوقالعادهای دارد: یک قطعه داستانسرایی بیسابقه که واچوفسکی و همنویسانش دیوید میچل (نویسنده اطلس ابری) و الکساندر هیمون فرهنگ بازیافت سینمای پاپ را با مجموعهای گیجکننده از جوکها میبینند. خود فیلم – حتی اگر برخی از آنها به نوعی زیرکی که برای پنهان کردن فقدان ایدههای اصلی طراحی شده است، به این امر نزدیک باشد.
واچوفسکی حتی یک چک لیست مفید از تئوری های آماده برای مفسران صندلی راحتی صادر می کند، با شخصیت هایی که به شوخی می گویند بازی اندرسون (و به طور گسترده، فیلم) به گونه های مختلف استعاره ای از تروریسم، فاشیسم رمزنگاری شده و ستم سرمایه داری است.
بازگشت فیلم به دنیای کثیف و «واقعی» ماشینآلود نیز سرگرمکننده است، با طرحی جالب درباره نئو و ترینیتی که بهعنوان باتریهای فوقالعاده با نیروی عشق برای ماشینها احیا میشوند. گروهی از هیبریدهای دوستانه مکانیکی-انسان که به عنوان synthients شناخته می شوند. و جادا پینکت اسمیت با گریم های خنده دار در دوران پیری در نقش نیوبی چند دهه مسن تر، جنگجوی کهنه کار که وظیفه غیرقابل رشک برانگیزی خلاصه سازی دنباله های ماتریکس را بر دوش می کشد.
اما اجرای فیلم همیشه با ایده های وحشیانه آن مطابقت ندارد.
چیزی که به نظر میرسید یک قمار با مفهوم بالا جسورانه بود، پس از شروع بازیهای اکشن مناسب، به مجموعهای از اشکالات روی میآورد و به داستانگویی متوسطی که هم The Matrix Reloaded (2003) و هم The Matrix Revolutions (2003) را آزار میداد باز میگرداند.
مطمئناً در حس وسعت و همدلی آن فیلمها چیزهای زیادی برای تحسین وجود دارد، اما آنها همچنین فاقد اقتصاد ظریف فیلم قبلی خود هستند، و در عوض به سمت هجومهای بیشکل فرو میروند که اغلب توسط نمایشهای پیچیده و سکانسهای اکشن منبسط شده فرو میروند.
در حالی که توضیح در Resurrections با حس کنایه آگاهانهتری ارائه میشود – هریس بهویژه در تطبیق دیالوگها خوب است – بسیاری از این موضوعات دیگر به مشکلات بازمیگردند.
این کمکی نمی کند که فیلم جدید نیاز به دانش معقول از رویدادهای Reloaded و Revolutions دارد. این فیلمی نیست که برای جذب افراد ناآشنا طراحی شده باشد.
تا حدودی، شیفتگی واچوفسکی به هویتهای در حال تغییر شکل به او اجازه میدهد تا با شخصیتهای اصلی، از جمله مامور اسمیت – که به یاد ماندنی با تهدید خزندهای توسط هوگو ویوینگ بازی میشود، و در اینجا توسط جاناتان گروف با وفاداری مختلط تجسم یافته است- و یک معمار تازه تجسم یافته بازی کند. (هویت او یک اسپویلر است)، که توانسته است تمایل خود را به مونولوگ های خواب آور مهار کند.
به ماهیت دگرگونکننده واقعیتهای فیلم نیز تغییر شکل داده میشود، حتی اگر به معنای واقعی کلمه باشد – باجههای تلفن قدیمی از بین رفتهاند و با دنیایی از آینههای مایع جایگزین شدهاند که نئو مانند دانی دارکو آنها را تولید میکند و میچرخاند.
در همین حال، نماها و سکانسهای سه فیلم اول، با فیلمبرداری با رنگ سبز نمادین آن، به طور آزادانه در اکشن قرار میگیرند تا حسی از تداوم داشته باشند – یک بازی رسمی که نوید سرگرمی متا سینما را میدهد، اما بیشتر فیلم جدید را معمولی جلوه میدهد.
این اکشن همچنین از زیبایی بالهای که یوئن وو پینگ، طراح رقص هنرهای رزمی به نسخه اصلی آورده بود، نمیگذرد. در اینجا، مانند جان ویک بی نام تجاری (که کارگردانش چاد استاهلسکی، اتفاقاً هماهنگ کننده بدلکاری در سه گانه ماتریکس بود) تیره تر و بدتر به نظر می رسد.
همه اینها برای هموارکردن فرضیه هیجان انگیز کار می کند، که پس از اولین الهام گرفتن متوقف می شود. با تعداد زیادی فیلم در دو دهه گذشته که بر روی ماتریکس و ایده یک دنیای دیجیتال شبیه سازی شده، از Ready Player One (2018) گرفته تا فیلم شگفت انگیز امسال Free Guy، Resurrections اغلب تلاش می کند تا چیزی بیش از یک قیاس دیگر برای The Way باشد. ما اکنون زندگی می کنیم.
چیزی که ظاهر می شود، رشته عاطفی فیلم است، پیوند نئوترینیتی که ریوز و ماس – مانند عاشقان قدیمی که برای همیشه یکدیگر را ندیده اند – موفق می شوند وزن یک عمر دوست داشتنی و از دست داده را به ارمغان بیاورند.
و علیرغم همه هیجانانگیز بودن لحظهای، Resurrections از بسیاری جهات فیلمی نوستالژیک برای منشأ خود است، زمانی که – همانطور که یکی از شخصیتها در اینجا میگوید – مردم به جای تسلیم شدن در برابر اجتناب ناپذیری، میخواستند آزاد باشند.
ظاهراً سال 1999 زمانی عجیبتر و روشنتر بود.به جز اینکه دنیا تغییر کرده است، خوب و بد، و واقعیت دیگر حقیقت سختی نیست که منتظر کشف شدن باشد.
در مصاحبه اخیر، کیانو ریوز در تلاش برای توضیح مقدمه ماتریکس برای نوجوانی که – به جای وحشت از این ایده که ممکن است ما در “واقعیت” زندگی نکنیم – به سادگی نمی تواند بفهمد که چرا کسی وجود دارد، منفجر شده بود. باید تفاوت بین “واقعی” و “غیر واقعی” را بداند.