در بررسیهای مدیریتی که در کشورمان در حوزه علوم انسانی تلقی و آموزش داده می شود از یک امر نو پدید غفلت می شود و آن هم رشد روز افزون فناوری های نوین در فرآيند های سازمانی و در مدیریت است . نهاد ها و سازمانها و موسسات کسب و کار غیر تولیدی و صنعتی نیز از این امر مستثنی نبوده اند . در دنیای امروز زیر بنای تحول دیجیتال را دو موضوع زیر می شناسند:
اینتر نت اشیا
اینترنت خدمات
با پذیرش این امر شناخت انسان و اجتماع و تحولات فناوری در اين تحول به يكديگر پيوند خورده و علوم بين رشتهاي بسیار زیادی در اين راستا شكل گرفتهاند.
اقتصاد جهانی در این مسیر پا گذاشته و در طی یک دهه ی قبل بسرعت در این حوزه سرمایه گذاری کرده است و براین اساس ماهیت شرکتها بر مبنای يك سازمان تغيير پذیر و متحول بنا شده است و این امر بعنوان يكي از الزامات بقاء در اقتصاد رقابتی بوده است.
از جمله دستاوردهاي بشری در بخشهای مغز افزاری ايجاد سازمانها و نهادهايي است كه تولید جمعي کالا و خدمات او را ايجاد ميكنند. اين امر در توسعه اقتصادی و امنيت جمعي بر پايهي نيازهاي جامعه شکل ميگيرد و سعی می کند خود را در مسير تكامل حفظ نماید. این کار توسط مدیران و نظامهای مدیریتی شکل می گیرد . مدیریت نمی تواند فقط با پذیرش جنبه های سخت افزاری فناوری به تکامل برسد . ارتباطات جدید با انسانها در حوزه مشتریان و کارکنان و ذینفعان دیگر و نهایتا جامعه ، نیاز به ساختار های جدید و نوآورانه مبتنی بر ارزش افزوده و سازگاری زیست محیطی دارد .
اما وضعيت اين سازمان ها در کشورمان در مسير رشد و تكامل و سازگاري با شرايط جامعه و تطبیق با فناوری های رسوخ کرده در عمق روستاهای دور دستمان چگونه بوده است؟ اکنون کودکان روستایی باید تبلت داشته باشند تا بتوانند تحصیل خود را ادامه دهند . در این شرایط کارخانجات و سیستمهای بیمارستانی و ………….. با موضوع تحول دیجیتال چگونه برخورد می کنند؟
واضح است كه وضعيت عمومي اين سازمان ها و نهاد ها نميتواند جدا از وضعيت اقتصادی كشور باشد. این تحول نیاز به سرمایه گذاری های اصولی و مبتنی بر مطالعات شناختی در زمینه های متفاوت دارد . این سرمایه گذاری باید اثر بخش بوده و با بهره وری انجام شود . همه این باید ها نیاز به مطالعات مهندسی مجدد نظامهای مدیریتی دارد .
از آنجا كه اين سازمانها با اهداف خاصی تاسیس شده اند و سالها بر مدار یک سری فرایند های تکراری بفعالیت مشغول بوده اند پذیرش تغییر در آنها بسیار کم است پس چگونه ميتوان با تحول اساسي در اهداف و شكل ادارهي آن ، تأثير مستقيم و اثربخش در روند تكامل و رشد یک سازمان را انجام داد ؟
با تغییر نگرش و دیدگاه های مدیران که باید تحول در نظامهای مدیریتی را امکان پذیر کنند .
مشكلات اقتصادی کشورمان با تحول در مدیران و اين سازمانها كاهش خواهند يافت. مهندسي مجدد نظامها ی مدیریتی ميتواند براي استقرار نظامهاي پویا و متحول و ایجاد قدرت اقتصادی عامل اصلی باشد. نحوهي مديريت اين سازمانها بايستي تحول دروني را به عنوان استراتژی اصلی خود شکل دهد.