امروزه در ادبیات مدیریت و توسعه اقتصادی واژه نوآوری بسیار جالب توجه است و همانگونه که درباره مدیریت خطاب می شود به این موضوع هم ، هنر و علم نوآوری گفته می شود. موضوعات هیجان انگیزی از آن و درباره آن مطرح می شوند که البته بخش بزرگی از آنها مصادیق نوآوری از فرایند های نوآوری هستند .
همه سازمانها و کسب و کارهای پیشرو چشم انداز های جذابی را در مسیر حرکت بسوی رفاه پایدار در دید مشتریان قرار می دهند. اما باید به این اندیشید که در مسیر حرکت هرشرکت و کسب و کاری از یادگیری و به کارگیری ایدههای جدید برای ارتقای خود نیز باید استفاده نماید . سرنوشت تعالی شرکت با تعالی نوآوری در یک جهت است .
آنها باید یک مبتکر جوان که تلاش می کند تا ایده محصول یا ایده سازمانی خود را به مشارکت بگذارد و آن رابه نتیجه برساند را پشتیبانی نمایند . مدیران تحقیق و توسعه باید مثل آهنربا بسوی این ایده ها جذب شوند و با کار تیمی و با شفافیت آن ایده را با توسعه سازمانی همسو کنند.
این رهبر سازمان است که همکاران خود را در تعقیب چشمانداز و و تدوین و بکارگیری استراتژی مرتبط با نوآوری حمایت میکند . او جرقههای خلاقانه آنها را آزاد میکند، و بستر رشد و شکوفایی آن ها را بگونه ای سازمان می دهد که بالغ شوند.
سالهاست که دیگر کارایی اصول سنتی تحقیق و توسعه زیر سووال رفته و سازمانها یاد میگیرند که باید از روشهای نوآورانه استفاده و کار ها را به پیش ببرند .
برای موفقیت نوآوری مدیریت سازمان ها باید همنوا شدن آن در بافت فرهنگی را بپذیرند و بدانند که این روز ها مواردی همچون ایجاد ایده ها، مدیریت دانش، فروتنی در محل کار، مدیریت پروژه ناب و مواردی دیگر هستند که سازمانها را بسوی تعالی می برند .
آنها باید بر محور های زیر تمرکز نمایند و آنها را پیاده سازی و بصورت مستمر اصلاح کنند .
چشم انداز روشن و اهداف و استراتژی تایید شده
پاسخگویی و چابکی
خلاقیت گسترده
همکاری و کار گروهی
احترام به مردم
تغییر رفتارهای رهبری و همکاران
داستان تحول تحقیق و توسعه، و ارتقای نوآوری از این مسیر است که به آینده روشنی برای مردم منتهی می شود .