با رشد و گسترش بین رشته ای های علمی در دانشگاهها از اواسط قرن بیستم و نیز گسترش تفکر سیستمی همراه با انقلاب سوم صنعتی در گسترش اتوماسیون ، مدیران کسب و کار ها در همه جا با دنیایی از اطلاعات عمومی در همه زمینه ها مواجه شدند .
اما این اطلاعات عمومی اگرچه به رشد صنعت و خدمات کمک نمود به همراه خود نفوذ علمی و تخصصی در همه زمینه ها را نیز ایجاد نمود . برای اعمال مدیریت در این دو عرصه خوبست نگاهی به یک تعریف عمومی از مدیریت بیندازیم :
مدیریت عبارت است از اداره سازمانها، یک شرکت تجاری، یک سازمان غیرانتفاعی و یا یک ارگان دولتی. مدیریت شامل فعالیت های تنظیم استراتژی یک سازمان و هماهنگ کردن تلاش های کارکنان آن برای دستیابی به اهداف آن از طریق استفاده از منابع موجود مانند منابع مالی، طبیعی، فناوری و انسانی است.
برای اجرای این امور هر فرد بعنوان مدیر نیز سلایق و علایقی نیز دارد که سبک رهبری او را شکل می دهد.
سبک رهبری روش رهبر برای ارائه جهت، اجرای برنامه ها و ایجاد انگیزه در افراد است.
بر این مبانی است که سازمانها نسبت به مقیاس و نیز سطح فناوری و پیچیدگی سازمان خود تلاش می نمایند تا بهترین نتایج را کسب کنند . این نتایج عمدتا بصورت ارزش تولید شده مالی محاسبه می شود .
با بروز بحرانهای زیست محیطی و موضوع انرژی و نیز توجه به کارکنان و مشتریان به عنوان ارکان اصلی تحقیق و توسعه و نوآوری دیگر نمی توان سازمان ها را با اطلاعات عمومی اداره نمود .
هم اکنون در بسیاری از سازمانها و شرکتهای پیشرو مدیران ارشد فناوری و نوآوری و نیز منابع انسانی و امور مشتریان در خط مقدم فعالیت می کنند . آنها با تکیه به اطلاعات تخصصی و بسیار ارزشمند که در جامعه و سازمانشان ایجاد می شود کار می کنند تا بهترین را حل ها را برای بقا و پیشرفت اجرا کنند .
در این شرایط سبک مدیریت مشارکتی و نگاه کل گرا و بر محور منافع است که موفق است و نه بر محور سود بیشتر .
علی اکبر سعیدی کیا