مدیریت راهبردی حوزه ای بسیار زیبا در سیستم مدیریت است که بسیار متحول است و بیشتر بر مبنای هوش هیجانی مدیران شکل می گیرد . اما روشهای مطالعاتی و مهندسی نیز در آن تاثیر جدی دارند . این عوامل باعث ایجاد گرایشهای آرمان گرایانه و واقع گرایی در مدیریت می شوند .
شاید اینگونه بتوان گفت که در چارچوب مدیریت راهبردی، آرمان گرایی تمرین شکل گیری و پیگیری آرمان ها است. ایدهآلها با تصور فرد از آنچه کامل یا بهینه مناسب است مطابقت دارند. از سوی بسیاری از افراد و کارشناسان ایده آلیسم به عنوان غیرواقعی تلقی می شود.
مدیران آرمانی بر روی ایده های بزرگ متمرکز شده و در مورد مراحل رسیدن به آن تمرکز می کنند. مدیر آرمانی فرایند گرا است ، به این معنی که می خواهد با در نظر گرفتن رویه ها، دستورالعمل ها، قوانین ایمنی، رعایت بودجه، برنامه زمان بندی و محدوده، به نتیجه کار از راه درست دست یابد.
واقع بین بودن به این معنی است که مدیرفقط می تواند چیزها را درک نماید و انتظاراتش محدود به آنچه می توان با استفاده از وضعیت فعلی منابع به دست آورد ، می باشد . واقع بین بودن به این معنی است که مدیرعملگرا یا نتیجه گرا است و می خواهد بدون توجه به روش صحیح فرآیند، به نتیجه کار از راه خود برسد.
هریک از روشهای فوق دارای محاسن و معایبی هستند . بنظر می رسد که راه حل تلفیقی برای سازمان و سیستم بهتر باشد که هم به نتایج توجه می نماید و هم به آینده نگری و پیشرفت کیفی توجه می نماید .
علی اکبر سعیدی کیا