17-11-1401 – روزنامه شرق
محیط رقابت جهانی در کسبوکارها بهویژه فعالیتهای مهندسیمحور، شتاب بیشتری به خود گرفته است و کسبوکارها و مهندسان را واداشته تا عناصر اساسی لازم برای رشد پایدار و درازمدت را پیجویی کنند. در این راستا، بههموابستگی کسبوکارها، مؤسسات آکادمیک و دانشگاهی با بازارهای جهانی، آنها را وادار کرده به دنبال راههای تازه و فرصتهای نو در فعالیتهای خود باشند.
حسین ساسانی-نظریهپرداز توسعه پایدار: محیط رقابت جهانی در کسبوکارها بهویژه فعالیتهای مهندسیمحور، شتاب بیشتری به خود گرفته است و کسبوکارها و مهندسان را واداشته تا عناصر اساسی لازم برای رشد پایدار و درازمدت را پیجویی کنند. در این راستا، بههموابستگی کسبوکارها، مؤسسات آکادمیک و دانشگاهی با بازارهای جهانی، آنها را وادار کرده به دنبال راههای تازه و فرصتهای نو در فعالیتهای خود باشند. پیامد این الزام سبب شده تا کسبوکارها و دانشگاهها نیازمند سیستمها و ساختارهایی باشند که دیدگاه بههمپیوستگی آنها را تقویت و چشماندازهای جدیدی را دنبال کنند. از طرف دیگر، همگامی با تغییرات مهم در تکنولوژی، فرایندها، روشهای نوین آموزشی، مبانی جدید علمی و فرهنگ سازمانی، امکان گسترش سریع ایدههای تازه در سراسر سازمانهای علمی و اجرائی را نیز ضرروی کرده است. نکته بااهمیت این است که رقابت کسبوکارها در بازارهای جهانی، نیاز به مهندسان و طراحان خلاق را بیشتر و نظامهای نوآوری را پایانناپذیر کرده است. مسئله کلیدی در عصر در هم تنیدهشدن روزافزون «رقابت جهانی»، این است که نوآوری را در حوزه مهندسی باید بیشازپیش بیاموزیم. «نوآوری» باید در همه سطوح مراکز دانشگاهی و کسبوکارهای اقتصادی جریان داشته باشد؛ در هر جا که رهبران، استادان، مدیران و کارکنان این مراکز و کسبوکارها با دشواریها روبهرو میشوند، در هر جا که با شرایط پیشبینینشده سروکار دارند یا در هر جا که با شیوههای متعارف کامیاب نمیشوند. مسئله این است که تنها سازمانهای اندکی میدانند چگونه این نوآوریها را یاد بگیرند، از آنها درسهای جدید بیاموزند و چگونه از آنها برای بهبود اثربخشی استفاده کنند. این سازمانها یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه افراد آنها علاوه بر دارابودن دانش علمی و مهارتهای تخصصی در رشته مربوطه، دارای قابلیتهای «توانمندساز»1 و قابلیتهای «راهبری استراتژیک»2 هستند که تا حد زیادی محصول یک نظام قوی آموزشی بهویژه در حوزه مهندسی و توسعه تکنولوژی است. الزامات دنیای جدید که به اختصار بدانها اشاره کردم، یک تکلیف مهم و اجتنابناپذیر برای ساختار دانشگاهی بهویژه نظام آموزش مهندسی کشور تعیین میکند. پارادایم سنتی آموزش مهندسی کشور دیگر پاسخگوی نیازهای روز کسبوکارها نیست؛ بنابراین ضرورت دارد نظام آموزش مهندسی وارد فضای پارادایم جدیدی شود و هویت3، هدف بنیادین4، قصد دیرپایی5 و چشمانداز6 خویش را بازاندیشی7، بازانگاری8 و بازآفرینی9 کند. موفقیت نظام آموزش مهندسی در پارادایم جدید نیازمند پذیرش این باور است که الزامات حاکم بر فعالیتهای اقتصادی و کسب نتایج پایدار در کسبوکارها تغییر کرده است؛ بنابراین دانشگاهها بهویژه دانشکدههای مهندسی باید با این تغییرات همراه شوند و در رویکردها، محتوا، ابزارها، شیوههای تحقیقاتی و روشهای آموزشی خود تحولات بنیادین ایجاد کنند. امروزه افزایش توان دانشآموختگان مهندسی، در گرو مجهزشدن به قابلیتها و رفتارهایی است که با پدیدههای زنده و پویا و سیستمهای باز، برخورد مکانیکی نداشته باشند. درعینحال شرایط حال حاضر جوامع اجتماعی ایجاب میکند که مهندسان ارتباط تنگاتنگی با موضوعات اجتماعی، خواستهها و نیازهای اعضای جامعه انسانی داشته و وظیفه اصلی آنان پاسخگویی برای رفع آن نیازها باشد. دستیابی به این امر و ایجاد تحول در نظام آموزش مهندسی و تغییر پارادایم آن، نیازمند یک مدل و چارچوب متفاوت در آموزش مهندسی است که باید به آن پرداخت و تلاش متولیان آموزش مهندسی و نخبگان را در این زمینه همسو کرد. ازاینرو با علاقهای که در این زمینه از سالها پیش داشتم، مطالعات و تحقیقاتم را حول محور تحول در آموزش مهندسی متمرکز و مدلی را با عنوان «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا» طراحی و فضای پارادایم این مدل را «یادگیری مهندسی انسانگرایانه» نام نهادم.
انتخاب رویکرد «یادگیری انسانگرایانه» در پارادایم جدید مدل آموزش مهندسی بر پایه یک مفهوم بنیادین است. در این رویکرد به دانشجویان مهندسی، به شیوهای آموزش داده میشود تا آنان قادر باشند میان قلب و مغزشان پیوند ارگانیک زده و خودشان را برای یافتن روشهای جدید و مبتکرانه در جهت ارزشآفرینی بیشتر ترغیب کنند. دانشجویان مهندسی با شیوه یادگیری جدید متعهد خواهند بود نهتنها مسیر فعالیت کسبوکارها را به سمت سرآمدی و تعالی سوق دهند؛ بلکه راه و روش زندگی خود را نیز تحت تأثیر قرار داده و با هدفمندی بیشتر و روشنتر در راستای مأموریت شخصی خود حرکت کنند. «یادگیری انسانگرایانه» یعنی قراردادن انسان و آینده آن در کانون تمام فعالیتهای مهندسی. بهطوریکه:
– مهندسان در طراحی، ارزیابی و ساخت یک محصول یا برونداد کارشان بر رفاه اجتماعی و آینده بهتر تمرکز دارند.
– به صورت آشکارا، تعهد به سطح بالایی از سرآمدی در جهت دستیابی به توسعه پایدار در کارشان دیده میشود.
– از برقراری ارتباط و تبادل اندیشه، دانش، تجربه و اطلاعات با سایرین مشتاقانه استقبال میکنند.
– در تغییرپذیری و پذیرش چالشها و شرایط جدید پیشقدم میشوند.
– پذیرش مسئولیت و قبول نتایج عملکرد خود را دارا هستند.
– دیگران را در پذیرش مسئولیتها تشویق کرده و الهامبخش میشوند.
اصول و پایههای بنیادین در مدل آموزش مهندسی، «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا»
مدل آموزش مهندسی «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا» بر پنج اصل بنیادین بازانگاری، بازاندیشی و بازآفرینی شده است:
1- تمایز بین آموزش (امر مقطعی) و یادگیری (امر مستمر)
در این مدل، بین «آموزش»10 (امر مقطعی) و «یادگیری»11 (امر مستمر) تمایز وجود دارد و فرض بر این است که در رویکردهای سیستم آموزش مهندسی کشور تغییر و تحول بنیادی ایجاد شود و دانشگاههای مهندسی نسبت به واژه «آموزش» تغییر ذهنیت دهند. درحالحاضر برداشت غالب این است که «یادگیری» همان «آموزش» است، درحالیکه به طور همزمان «آموزش» به معنای کسب اطلاعات یا شنیدن یا خواندن متنی در نظر گرفته میشود و هیچ ربطی به آینده مورد انتظار فرد یادگیرنده و محیطی که قرار است در آن به فعالیت بپردازد، ندارد. این برداشت متأثر از تجربه ما از شیوه منفعل یادگیری در گذشته است. معنای لغوی واژه آموزش، «هدایتکردن چیزی» است؛ بنابراین «آموزشدادن» یعنی «کنترلکردن»؛ اما ریشه واژه «یادگیری»، کلمه هندواروپایی لیس12 است، به معنای «شیار انداختن یا دنبالکردن». یادگرفتن به معنای تقویت توانایی به کمک تجربهای است که از پیگیری امور به دست میآید. یادگیری در طول زمان و در مسیر زندگی واقعی به دست میآید. کنترل این نوع یادگیری بسیار دشوار است؛ اما دانشی پایدار تولید میکند و به فرد یادگیرنده این توانایی را میدهد که هنگام برخورد با موقعیتهای مختلف، رفتاری اثربخش داشته باشد. همه افراد یاد میگیرند، به این معنا که با دنیای متغیر پیرامون خود کنار میآیند؛ اما برخی افراد سریعتر و اثربخشتر یاد میگیرند. نکته مهم این است که یادگیری را از کار روزمره جدا ندانیم؛ اما آموزش مقطعی است و معمولا از بستری که نتایج در آن تولید میکند، جدا افتاده است؛ بنابراین در این مدل پیشبینی شده دانشگاهها در وهله اول تلاش کنند تا دانشجویان، «یادگیری» را امری مقطعی تلقی نکرده و آن را از کار روزمره خود در محیطهای کاری تفکیک نکنند. به عبارت دیگر؛ انتظار مدل پیشنهادی این است که دانشگاهها در قابلیتبخشی و توانمندسازی فارغالتحصیلان نقش کلیدی را ایفا کرده و به آنها یاد دهند و در درون آنان نهادینه کنند که از فرصتهای یادگیری در هر جا و در هر موقعیت استفاده کرده و فکر نکنند حالا که فارغالتحصیل شدهاند؛ پس نیازی به یادگیری ندارند. دانستن و بهکارگیری این رویکرد در یادگیری، نیازمند داشتن قابلیتهایی است که باید در دانشگاهها به دانشجویان یاد داده شود. همانطور که در ادامه خواهید دید، مباحث و دانش مرتبط با این موضوع در این مدل در نظر گرفته شده است.
2- هویت، هدف بنیادین، ارزشهای محوری و چشماندازگرا بودن
در این مدل، دارابودن «نگرش کلان» در بین دانشجویان مهندسی و داشتن «هویت فردی»، «هدف بنیادین»، «چشمانداز شخصی» و پایبندی به «ارزشها» یک اصل اساسی تلقی و یکی از ویژگی آنان بهعنوان مهندسان توانمند و سازنده آینده تلقی میشود. برای اینکه مهندسی با این مشخصه تحویل جامعه داده شود، لازم است این ویژگی در دانشجویان ایجاد و تقویت شود. طبیعتا مناسبترین مکانی که میتواند این انتظار را عملیاتی کند، دانشگاهها هستند. درونیکردن این خصلت نیازمند زمان طولانی است که خوشبختانه دانشجویان مدت طولانی را در دانشگاه سپری کرده؛ بنابراین فرصت پرداختن به این موضوع و هدفمندکردن آنان کاملا عملی است. دانشجویان در طول تحصیل باید یاد بگیرند که در یک فرایند سؤالکردن و پاسخگرفتن مستمر از خود قرار دارند. سؤالاتی مانند:
– در چه موقعیتی قرار دارم؟
– به کجا میخواهم بروم؟
– چگونه پیشرفت خود را اندازهگیری کنم؟
– چگونه به آنجا که مدنظر است، میرسم؟
– چگونه پیشرفت خود را پایش و پیگیری میکنم؟
دانشجویانی که در فرایند سؤالکردن و جوابگرفتن قرار میگیرند، هدفگرا میشوند، دارای چشمانداز هستند و مسئولیتشان را به محدوده مرزهای شغلی خود محدود نمیکنند. در سیستم آموزشی مبتنی بر مدل «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا»، به دانشجویان مهندسی آموخته میشود که به «شغل» خود وفادار و متعهد باشند؛ آنچنان که برخی مواقع «شغل» آنان مبین شخصیتشان میشود. در این مدل، وقتی از یک مهندس سؤال میشود که چه میکند و کارش چست؟ انتظار میرود همانند اکثریت مهندسان فعلی که فعالیتهای روزمره را در پاسخ به این سؤال لیست میکنند، از آن خودداری کنند و اهداف اصلی مجموعه بزرگتری را که ایشان جزئی از آن هستند، برشمرند. اکثر دانشجویان و دانشآموختگان سیستم فعلی دانشگاهی کشور، خود را جزئی از یک «سیستم» میدانند که آنها یا روی آن اثری ندارند یا تأثیرشان بسیار اندک است. آنها «کار خود را انجام میدهند»، وقت میگذارند و تلاش میکنند با عواملی که خارج از کنترلشان است، سازگار شوند. در نتیجه آنان تمایل دارند مسئولیتهایشان را فقط به فضای بسته مرزهای شغلی خود محدود کنند. طبیعتا زمانی که چنین دانشآموختگانی در کنار سایر کارکنان در یک کسبوکار تنها روی شغل خود متمرکز میشوند، مسئولیت بسیار کمرنگی نسبت به نتایج حاصل در کل مجموعه، احساس میکنند. علاوهبراین زمانی که نتایج بهدستآمده ناامیدکننده باشد، بسیار دشوار است که علت آن تشخیص داده شود. حداکثر کاری که ممکن است بتوان انجام داد، این است که گفته شود یک نفر کارش را درست انجام نداده است؛ اما این رویکرد با مدل پیشنهادی که تغییرات پرشتاب امروزی در عرصه کسب وکار را مدنظر قرار میدهد، همخوانی ندارد. در این مدل، از دانشگاههای مهندسی انتظار میرود دانشجویان مهندسی را آماده کنند که در مقابل همه اتفاقات و نتایج بهدستآمده خود را مسئول بدانند و تلاش کنند تا چشمانداز شخصی را با چشمانداز سازمانی همسو کنند. مهندسان تعلیمدیده در چارچوب این مدل هم باید ریشه محققنشدن اهداف سازمانی را در درجه اول در «خود» جستوجو کنند. در هریک از افراد تمایلی نهفته است، زمانی که کار درست پیش نمیرود، تقصیر را متوجه کسی یا چیزی خارج از خود کنند. بسیار پیش میآید که در کسبوکارها، مشاجرههایی نظیر این موارد را شاهد باشیم که بخش «بازاریابی»، بخش «تولید» را مقصر میداند و بیان میکند «علت اینکه به طور مستمر در رسیدن به اهداف فروش با شکست مواجه میشوند، این است که کیفیت محصولات قابل رقابت نیست». بخش «تولید» به همین علت واحد «مهندسی» را مورد شماتت قرار میدهد و بالاخره واحد «مهندسی» تقصیر را متوجه واحد «فروش» میداند و بیان میکند که «اگر بخش فروش تمام طرحها را به هم نمیریخت و میگذاشت کار را کامل کرده و عرضه کنیم، حالا در این حرفه پیشتاز بازار بودیم». خلاصه اینکه بیماری «دشمن جایی آن بیرون است» در حقیقت محصول درد قبلی یعنی «من یعنی شغلم» در رویکردهای فعلی نظام آموزش مهندسی کشور به حساب میآید و تأکیدی است بر نگرش غیرسیستماتیک و غیرجامعنگر به مسائل! زمانی که افراد تنها بر «شغل» خود (و نه اهداف سازمانی) متمرکز میشوند، قادر نیستند که اثرات عملکرد خود را در محدوده خارج از مرزهای شغل خود ببینند. در عین حال زمانی که عملکردشان منتج به نتایجی میشود که برایشان آزاردهنده است، آنها را ناشی از عملکرد سایر افراد و دیگر مسئولیتها میدانند؛ دقیقا نظیر فردی که توسط سایه خودش تعقیب میشود. در نقطه مقابل، در مدل «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا»، افراد بر این باورند که مشکلات ایجادشده به خاطر عملکرد ضعیف خودشان بوده و در یکی از مراحل چرخه بهبود عملکرد یعنی برنامهریزی، پیادهسازی، اندازهگیری و بهبود مستمر انحرافی وجود داشته است و باید با بازنگری عملکرد و درسگرفتن از اقدامات گذشته، حال و آینده را بهبود دهند. بنابراین در این مدل، دانشگاههای مهندسی وظیفه خطیری را بر عهده دارند تا علاوه بر تعلیم دانش تخصصی، قابلیت هدفمحوربودن دانشجویان، داشتن دید و نگرش بزرگ و بلند، پذیرفتن نتایج عملکرد و پاسخگو بودن در قبال آن را داشته باشند.
3- قابلیت فعالیت تیمی
در این مدل، ارتقای قابلیت «فعالیت تیمی» اصل بعدی برای سازگاری دانشگاههای مهندسی با الزامات «اقتصاد مدرن» است. دانشگاهها و دانشکدههای مهندسی باید بکوشند قابلیت «یادگیری جمعی» را در دانشجویان مهندسی افزایش دهند. دانشجویان بعد از فارغالتحصیلی و با ورود به کسبوکارهای اقتصادی، باید قادر باشند برای انجام فعالیتها و مأموریتی که کسبوکارها به آنان واگذار میکنند، با گروههای مختلف همکاری تنگاتنگی داشته باشند. نباید فراموش کنیم که مثلا در یک تیم فوتبال، حتی اگر متشکل از افرادی باشد که تکتک آنها مهارتهای فردی بالایی در تکنیکهای فوتبال دارند، تا زمانی که «یادگیری جمعی» در تیم کمرنگ باشد، عامل ایجادکننده همسویی در بین اعضای تیم یا وجود نداشته یا اینکه ضعیف عمل میکند. در واقع تکتک افراد در گروه میتوانند بر مبنای توانمندیها و قابلیتهای خودشان برای دستیابی به اهداف گروهی حرکت کنند، ولی به علت عدم همسویی، نتایج حاصله ضعیف بوده و سبب هدررفتن انرژی میشود. در حالت اول، مشاهده میکنیم که «گروه» به دنبال هدف مشخص است، ولی چون در بین اعضا همسویی وجود ندارد، دستیابی به اهداف قابل حصول نیست یا نتایج مورد انتظار به بار نمینشیند. اگر یک تکه آهن را در نظر بگیریم که مولکولهای آن به دلیل اینکه با همدیگر همسو نیستند، فاقد خاصیت آهنربایی است و برای همسوشدن مولکولها باید از قطعهای که خاصیت آهنربایی دارد، استفاده شود تا مولکولها همسو شوند. به همین ترتیب در یک «گروه» هم باید عاملی بهنام «چشمانداز» و «آرمان» مشترک وجود داشته باشد تا از طریق این آرمان افراد همسو شوند و به سمت اهداف حرکت کنند. آنگاه یادگیری جمعی نیز رخ میدهد و افراد دانش خود را به مشارکت میگذارند و تجارب را در جهت استفاده بهتر بازبینی میکنند. در حالت دوم کلیه اجزا با هم همسو بوده و یک هدف مشترک را دنبال میکنند. اینکه یک مهندس باید قادر باشد روحیه کار در گروه را داشته باشد و پایبند به مأموریت و اهداف یک تیم باشد، باید در دوران تحصیل رموز آن را یاد بگیرد و به آن باور داشته باشد. در این مدل، مباحثی که باید در این زمینه به دانشجویان یاد داده شود، در نظر گرفته شده است.
4- یادگیری مادامالعمر و مهندسان یادگیرنده
در این مدل، تربیت «دانشجویان و مهندسان یادگیرنده» در اولویت سیستم آموزش مهندسی قرار دارد. برای آنکه سیستم آموزش مهندسی بتواند مهندسانی توانمند را تحویل جامعه دهد، باید «فرایند یادگیری» و «یادگیری مادامالعمر» در درون آنان نهادینه شود. مهندسانی که «یادگیری مستمر» را به عنوان یک اصل زیربنایی پذیرفته باشند، کاری میکنند که عملکردشان از طریق درک بهتر، مکررا بهبود یابد و اصلاح شود. زمانی میتوان ادعا کرد که دانشآموختگان مهندسی در فرایند «یادگیری» قرار گرفتهاند که بتواند از طریق فرایند ارتباط، دامنه رفتارهای بالقوه خود را تغییر داده و کیفیت عملکرد خود را به طور مستمر بهبود دهند. دانشآموختگان مهندسی زمانی «یادگیرنده» و «دانشآفرین» به حساب میآیند که برداشتهایی را از تاریخ و تجربیات خود به دست آورده و آنها را به صورت کاربردی راهنمای رفتارهایشان قرار دهند. باید توجه کنیم که «یادگیری فردی» در دانشآموختگان مهندسی، یعنی فرایند یافتن خطاها و اشتباهات و رفع و اصلاح آنها؛ مسئلهای که از طریق بینش مشترک دانشآموختگان یک رشته با سایرین و همذهنی الگوهای ذهنی و دانش حاصل شده و بر تجربه و آگاهیهای گذشته و رویدادهای پیشین استوار است. از همین رو، مدل «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا» تأکید دارد که «یادگیری» فرایندی است که با کسب دانش و بهبود عملکرد در طول زمان رخ میدهد. در این مدل، «مهندسان و دانشآموختگان یادگیرنده» کسانی هستند که به طور مستمر تواناییهای خود را افزون میکنند تا به نتایجی که مدنظر است، دست یابند. اینان الگوهای جدید تفکر را در ذهنشان رشد داده و اندیشههای جمعی و گروهی را در خود ترویج میدهند و چگونگی آموختن را به اتفاق هم در یک سازمانی که با هم کار میکنند، میآموزند. این مدل در چارچوب خود بر این باور است که دانشجویان مهندسی نیازمند یک قابلیت یادگیری مادامالعمر هستند و دانشگاهها میتوانند سهم بسزایی در ایجاد و ارتقای آن داشته باشند و این کار عملی نیست مگر اینکه دانشگاهها، مدل «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا» را به عنوان یک نظام آموزش مهندسی جدید بپذیرند و آن را عملیاتی کنند.
5- خلاقیتپذیری
در این مدل، «خلاقیتآموزی»13 قابلیت دیگری است که دانشگاهها باید در دانشجویان مهندسی به وجود آورده و در آنان نهادینه کنند. به این معنا که مهندسان قادر باشند در ایجاد، کسب و انتقال دانش مهارت داشته و در تغییر و اصلاح رفتارهایش به کمک آگاهیهای جدید مکتسبه عمل کنند. این اصل آخر در مدل «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا»، به معنی این است که ایجاد و خلق دانش و نوآوری و خلاقبودن، رکن اساسی در توانمندی یک مهندس را تشکیل میدهد. اما آفرینندگی و کسب دانش به تنهایی برای آنکه مهندس خلاق قلمداد شود، کافی نیست، بلکه باید بتواند آن دانش را در رفتارها و عملکردش به کار گیرد و بهبود و اصلاح فعالیتهایش را به کمک آنها میسر کند. چنین مهندسی وقتی پا به محل کار خود در کسبوکارها میگذارد، میتواند آن کسبوکار را تحت تأثیر عملکرد خود قرار دهد و دیگران را برای موفقیت آن با خود همراه کند.
مفروضات طراحی مدل آموزش مهندسی «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا»
در نظامهای آموزش مهندسی موجود و همچنین در دانشگاههای امروز، تربیت مهندسان تکبعدی است و آموزش تخصصی به دانشجویان مهندسی تعلیم داده میشود. اما «یادگیری انسانگرایانه» که بشر امروز و فردا برای پایدارسازی جامعه نیاز دارد، فراموش شده و در کانون توجه نظام آموزش مهندسی فعلی قرار ندارد یا خیلی کم به آن اهمیت داده میشود. به همین دلیل مهندسان امروز، مأموریت اصلاح جامعه، مسئولیتپذیری در قبال محیط فعالیت و پاسخگویی به عملکردشان را اولویت خود نمیدانند و رنج و ناکامی که جامعه از این جهت میبرد، سخت و بیشمار است. بنابراین برای دستیابی به نظام آموزش مهندسی مبتنی بر پارادایم جدید به یادگیری و یاددهی موضوعات و محورهای دیگر برای مهندسان نیاز است تا بتوانند نقش خودشان را به شکل مؤثر ایفا کنند. موضوعات دیگری که من عناوین آنها را اکتشاف14، اندیشهورزی15، هوشمندی16، شکوفایی17 و پویایی18 در مدل «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا»، برای نظام آموزش مهندسی جدید نامیدهام.
تشریح طراحی مدل آموزش مهندسی «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا»
مدل آموزش مهندسی با عنوان «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا» دارای پنج بخش و ۱۵ محور است. فرض بر این است که دروس عمومی و آن گروه از دروس تخصصی هر رشته مهندسی که نبودنش بهتر از بودن در سرفصلهای آموزشی است، حذف و دروس مرتبط با ۱۵ محور مدل پیشنهادی جایگزین شود. در این مدل تمام سرفصلهای درسی هر رشته مهندسی بازطراحی میشود. دروس تخصصی حتیالامکان پروژهمحور است. با بهکارگیری شیوههایی که در ۱۵ محور مدل اشاره شده، دروس تخصصی آموزش داده میشود. طراحی مجدد برنامه درسی در دانشگاههای مهندسی یک فرایند مستمر خواهد بود که ایدهپردازی، تحقیق، طراحی و پیادهسازی را باید در هم بیامیزد تا به یک بازنگری عملی و مرتبط در آموزش مهندسی در بازههای زمانی مشخص برسد. دانشگاهها باید در چارچوب اکوسیستم نوآوری، بررسیهای لازم برای ایجاد و ساخت دانشگاهی متفاوت و مطابق با ایده و مدل جدید را بررسی کنند. با تکیه بر این ایدهها، دانشکدههای مهندسی دورههای خود را در یک بازه زمانی مشخص بازطراحی و بازآفرینی کنند. در این راستا، برای دستیابی به تغییرات عملی اساتید و کارکنان ایدههای خود را با حضور در کارگاههای عملی در زمینه طراحی دوره، راهاندازی برنامههای بین رشتهای، یادگیری ترکیبی و ادغام مهارتهای انسانی و محورهای 15گانه مدل تقویت کنند. نحوه آموزش از طریق یادگیری عملی مبتنی بر پروژه در این مدل به دانشگاههای فنی و مهندسی کمک میکند تا دانشجویان بتوانند به طور فعال یادگیری خود را به کاری که در این زمینه انجام میدهند، پیوند دهند. کلاسهای مهندسی در دانشگاهها، باید تعامل با شرکای بیرونی را مدنظر قرار دهد و ایدهها و مشکلات بخش غیرانتفاعی، صنعت، سازمانهای دولتی و جوامع محلی را در برنامههای درسی وارد و راهکارهای عملیاتی برای آنها ارائه دهد. موضوع مهم در این مدل توجه و تمرکز به این رویکرد کلیدی است که مهارتهای انسانی در کلاسهای مهندسی، ایجاد قابلیتهایی برای ارتباط با مخاطبان متعدد، کار با تیمهای چندرشتهای و درک تأثیر اجتماعی، زیستمحیطی و اخلاقی راهحلهای فنی باید با یکدیگر ترکیب و یکپارچه شود. در این مدل، به مؤلفههای نوآورانه در برنامههای مهندسی در مقطع کارشناسی تأکید میشود. دورههای پروژهمحور در سرتاسر برنامه درسی نظام آموزش مهندسی جدید مدل «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا»، مورد تأکید است و جایگاه ویژه دارد. همچنین فضاهای مختلف یادگیری در این مدل ترویج میشود، بنابراین دانشجویان میتوانند مهارتهای کار تیمی، رهبری، ارتباطات و خلاقیت خودشان را توسعه دهند. بنابراین، دانشجویان نهتنها با مهارتهای فنی، بلکه با مهارتهای توانمندساز و راهبری استراتژیک فارغالتحصیل میشوند تا بتوانند با دیگران کار کنند و راهحلهایی برای چالشهای آینده پیشنهاد دهند. این نگرش در آموزش مهندسی در دانشگاههای پیشرو دنیا شروع شده و تحولات وسیعی در آموزش مهندسی به وجود آورده است. برای الهامگرفتن از این فعالیتها، نمونهای از همکاری دانشگاه آندیز کشور کلمبیا، دانشگاه امآیتی آمریکا و «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل» در این بخش میتواند به درک بیشتر مدل «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا» کمک کند. این مطلب با عنوان بازاندیشی و بازانگاری یک برنامه درسی برای مهندسان فردا در دانشگاه لسآندیز19 در سایت دانشگاه امآیتی آمده است. دانشگاه آندیز20 واقع در کوهپایههای بوگوتا، دانشجویانی را در سراسر کلمبیا که به دنبال تحصیل در رشته مهندسی هستند، جذب میکند. امروزه، این فارغالتحصیلان به لطف طراحی مجدد جامع برنامه درسی مهندسی دانشگاه که تا حدی از برقراری ارتباط با «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل»21 دانشگاه امآیتی22 الهام گرفته شده است، از همیشه تواناتر و سازمندتر شدهاند. طی چندین سال، دانشگاه آندیز با استفاده از عضویت وابسته خود در «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل»، رهبران ارشد دانشگاه، استادان و کارکنان خود را به ایدهها و تجربیات دانشگاه امآیتی به عنوان بخشی از یک تعامل مداوم که به تجدیدنظر سیستماتیک آموزش مهندسی دانشگاه کلمبیا کمک کرد، متصل کرد. اکنون که این «برنامه آموزشی اصلاحشده» جا افتاده و در لایههای مختلف نهادینه شده است، توانسته بر دانشجویان تأثیر بگذارد و الهامبخش تلاشهای طراحی مجدد در بخشهای دیگر در دانشگاه آندیز است. طراحی مجدد برنامه درسی در دانشگاه آندیز یک فرایند مستمر سهساله بود که ایدهپردازی، تحقیق، طراحی و پیادهسازی را در هم آمیخت تا به یک بازنگری عملی و مرتبط در آموزش مهندسی برسد. این دانشگاه تحقیقاتیِ متعلق به بخش خصوصی یکی از اولین دانشگاههایی بود که در سال 2018 به «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل» پیوست. پس از پیوستن به این آزمایشگاه که زیرمجموعه و تحت رهبری دانشگاه امآیای است، از تعامل و برقراری ارتباط با آن بهرهمند شد. لازم به یادآوری است که «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل» با هدف ایجاد بستری برای مؤسسات آموزشی برای بهاشتراکگذاشتن ایدهها و نوآوریهای خود و در عین حال تعامل با استادان و کارشناسان دانشگاه امآیای طراحی شده است. لوئیس آلخاندرو کاماچو بوترو23، دانشیار مهندسی عمران و محیط زیست در دانشگاه آندیز میگوید: «برای دانشکدههای مختلف مهندسی در سراسر جهان بسیار مهم است که با هم مرتبط باشند و بدانند دیگران چه میکنند و این رویکرد کمک میکند تا تجربیات همدیگر را به کار گرفته و کارها بهتر انجام شود». رهبران دانشگاه آندیز از طریق برنامههای «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل» با موضوعاتی از قبیل «فضای باز حل مسئله»، «برنامهریزی استراتژیک»، «نوآوری باز» به همتایان خود در دانشگاه امآیای پیوستند تا در چارچوب اکوسیستم نوآوری، بررسیهای لازم برای ایجاد و ساخت دانشگاهی در سطح سیاستگذاری و حوزه آموزشی متفاوت و مطابق با ایده جدید را بررسی کنند. با تکیه بر این ایدهها، دانشکدههای دانشگاه آندیز دورههای خود را در یک بازه زمانی مشخص بازطراحی و بازآفرینی کردند. در این راستا، برای دستیابی به تغییرات عملی که به دنبال آن بودند، استادان و کارکنان ایدههای خود را با حضور در کارگاههای عملی «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل» در زمینه طراحی دوره، راهاندازی برنامههای بین رشتهای، یادگیری ترکیبی و ادغام مهارتهای انسانی تقویت کردند. تیم «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل» با تمرکزبخشیدن به پیشنهادهای خود بر نحوه آموزش از طریق یادگیری عملی مبتنی بر پروژه به دانشگاه آندیز کمک کرد تا دانشجویان بتوانند به طور فعال یادگیری کلاس خود را به کاری که در این زمینه میکنند، پیوند دهند. امروزه بسیاری از کلاسهای مهندسی دانشگاه آندیز تعامل با شرکای بیرونی را در بر میگیرد و ایدهها و مشکلات بخش غیرانتفاعی، صنعت، سازمانهای دولتی و جوامع محلی را در برنامههای درسی وارد میکند و راهکارهای عملیاتی برای آنها ارائه میدهد. دومین رویکرد کلیدی که در آن استادان دانشگاه آندیز از ایدههای رهبری دانشگاه امآیای استفاده کردند، ترکیب مهارتهای انسانی در کلاسهای مهندسی، ایجاد قابلیتهایی برای ارتباط با مخاطبان متعدد، کار با تیمهای چندرشتهای و درک تأثیر اجتماعی، زیستمحیطی و اخلاقی راهحلهای فنی بود. سیلویا کارو24، معاون امور آکادمیک در دانشگاه آندیز میگوید: «مؤلفههای نوآورانه بسیاری در برنامههای جدید مهندسی در مقطع کارشناسی ما وجود دارد. ما دورههای پروژهمحور را در سرتاسر برنامه درسی داریم. ما همچنین فضاهای مختلف یادگیری را ترویج میکنیم، بنابراین دانشجویان میتوانند مهارتهای کار تیمی، رهبری، ارتباط و خلاقیت خودشان را توسعه دهند. دانشجویان نهتنها با مهارتهای فنی، بلکه با مهارتهای توانمندساز و راهبری استراتژیک نیز فارغالتحصیل میشوند تا بتوانند با دیگران کار کنند و راهحلهایی برای چالشهای آینده پیشنهاد دهند». همانطورکه دانشگاه آندیز بینشهایی را از دانشگاه امآیتی و سایر مؤسسات به دست آورد، دانشگاه آندیز هم به سرعت با بهاشتراکگذاشتن بینشهای خود درباره کار و عملکردش در بازطراحی نظام آموزشی جدید به یک رهبر و الگو برای سایر اعضای «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل» تبدیل شد. چنین رویکردی در اشتراکگذاری نتایج اقدامات بهعنوان یک جنبه حیاتی از جامعه «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل» به ظهور رسیده است. نتایج تلاش سهساله رهبران دانشگاه آندیز در اصلاح برنامه درسی شامل پنج آموزه و تجربه کلیدی به شرح ذیل بود که در طول یک گردهمایی مجازی که با عنوان «توسعه پیوندهای اعضای آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل» در سال ۲۰۲۰ برگزار شد، به همتایان دانشگاهی و اعضای آزمایشگاه عرضه شد.
– در روند و در طول فرایند کار عجله نکنید. زمان و صبر لازم است.
– به الگوها و اصول دپارتمانهای مختلف احترام بگذارید، اما درباره نتایج مورد انتظار گفتوگو کنید و آنها را در میان بگذارید.
– رهنمودهای روشنی ارائه دهید و محدودیتها را درک کنید تا بتوان آنها را در بقیه مراحل در نظر گرفت.
– بازتابها و فضاهایی را برای بحث در هر دپارتمان و در سطح دانشکده ترویج دهید. این ممکن است شامل تعامل با ذینفعان خارج از دانشگاه باشد.
– با فراهمکردن فضایی برای بازتابهای آموزشی مختلف، استادان را به صورت عمیق درگیر و هیجانزده کنید.
تلاش دانشگاه آندیز برای بهاشتراکگذاشتن بینش و دستاوردهای خود، به تکامل خود «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل» هم انجامیده و آن را شکل داده است. در سال 2019، تیمی از کارشناسان «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل» از پردیس بوگوتا برای یک کارگاه مشترک که برای فعالکردن گامهای بعدی اصلاح برنامه درسی طراحی شده بود، بازدید کردند. دانشگاه آندیز از فرصت استفاده کرد و بینش خود را با سازماندهی یک کارگاه آموزشی اضافی برای دستیابی 13 دانشگاه دیگر از سراسر منطقه ساحلی کارائیب کلمبیا به بازانگاری نظام آموزش مهندسی عرضه و اطمینان حاصل کرد که یادگیری دانشگاه آندیز بهطور گسترده با دیگران به اشتراک گذاشته میشود. هر دو مجموعه کارگاه موفق به الهامبخشیدن به تلاشهای مداوم در سراسر کشور شدند و گواهی داد بر ارزشمندی هدف «آزمایشگاه آموزش جهانی عبدالطیف جمیل» برای تحول در مقیاس گسترده از طریق نوآوریهایی که توسط شرکای آن ایجاد شده است. اکنون که دانشگاه آندیز برنامه درسی مهندسی خود را بازطراحی کرده، متعهد است که رویکردهای آموزشی خود را از طریق بازبینی مستمر، انطباق با شرایط هر دورهای و ورودیهای این حوزه به روز نگه دارد. روبی کاسالاس گوتیرز25، رئیس دانشکده مهندسی، تعهد دانشکده خود را برای آمادهسازی دانشجویان برای یک عمر یادگیری و تأثیرگذاری این چنین خلاصه میکند: «جهان با سرعتی بالاتر از همیشه در حال تغییر است و مهندسان باید به این تغییرات واکنش نشان دهند. همچنین به این معنی است که دانشجویان فعلی ما باید اهمیت یادگیری مادامالعمر را درک کنند و پس از فارغالتحصیلی باید به کسب مهارتهای جدید ادامه دهند».
جزئیات مدل آموزش مهندسی «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا»
مدل «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا»، در شکل یک به صورت تصویری نشان داده شده است که بر پایه یک رویکرد جامع، یکپارچه و مبتنی بر نگرش پایدارسازی نظام آموزش مهندسی انسانگرایانه استوار است. همانطورکه در قبل اشاره شد، مدل دارای پنج بخش و ۱۵ محور است که شامل
۱- بخش اول مدل یعنی اکتشاف شامل سه محور قابلیت پرسشگری، قابلیت جستوجوگری و قابلیت یادگیری مادامالعمر است.
پرسشگری یعنی:
– مهارت طرح سؤالهای هوشمندانه.
– هنرمندی در طرح سؤال که بخش مهمی از گوشسپاری فعال است که منجر به کاوش بیشتر توسط مهندس میشود.
– مؤثرترین راه برای توفان ذهنی و دریافت ایدههایی با پرسیدن سؤالهای صحیح توسط مهندس آغاز میشود.
– چگونگی نزدیکشدن یک مهندس به مسئلهای است که پیشرویاش قرار دارد.
– مهارت پرسشگری، توانایی مهندسان در ایجاد تمرکز، تحریک و خلق ایدهها، تشویق به اکتشاف، ایجاد تعهد و رسیدن به راههای نوآورانه را افزایش میدهد.
جستوجوگری یعنی:
قابلیت جستوجوگری در مهندسی و علم شامل چند مهارت اساسی است. همانطورکه دانشمندان از این مهارتها به عنوان یک ابزار برای بررسی دنیای اطراف خود استفاده میکنند، مهندسان نیز در آموزش مبتنی بر جستوجوگری یاد میگیرند که چگونه این ابزار قدرتمند را برای بررسی و کشف دنیای اطراف خود به کار بگیرند. به عبارتی دیگر مهمترین نقشی که آموزش مبتنی بر جستوجوگری برای مهندسان دارد این است که به آنها توانایی میدهد تا با کمک یک ابزار قوی، محیط اطراف خود را بشناسند و مسائلی که در دنیای واقعی برایشان پیش میآید، در مرحله اول شناسایی کنند و در مرحله دوم برای آن راهحل علمی ارائه دهند.
یادگیری مادامالعمر:
یادگیری مادامالعمر، فرایند کسب دانش و مهارتهای ارزشمند در طول زندگی یک مهندس است. وقتی یک مهندس رویکرد یادگیری مادامالعمر را دنبال میکند
– به انتخاب و حفظ آینده روشن خود کمک میکند
– انگیزهمندی در کار و زندگیاش افزایش مییابد
– الهامبخش فعالیتهای مهندسیاش میشود
– اقدامات ماندگار و با کیفیت از خود به جای میگذارد
– در رشد و توسعه شخصی و جامعهاش تأثیر بسزایی دارد.
2- بخش دوم مدل یعنی اندیشهورزی شامل سه محور قابلیت تفکر خلاق، قابلیت تفکر نوآورانه و قابلیت تفکر نقادانه است.
تفکر خلاق یعنی:
توانایی تفکر متفاوت برای دیدن مسئله یا مشاهده آن از زاویه و دیدگاه جدید در حوزه مهندسی توسط مهندسان است. این توانایی اغلب این امکان را میدهد که مهندسان راهحل جدیدی پیدا کنند یا حتی بفهمند که مشکل لزوما نیازی به راهحل ندارد. تفکر خلاق در وجود انسانها وجود دارد، چون
– مغز ما پیچیدگی و تغییر را دوست دارد
– مغز ما براساس اطلاعات موجود فرضیات مختلف میسازد
– مغز ما تمایل به کشف معانی و ارتباطات موجود دارد
– مغز ما بازی را دوست دارد
– به این دلایل مهندسان باید نحوی بهکارگیری تفکر خلاق را آموزش ببینند و از آن در کار خود استفاده کنند
تفکر نوآورانه یعنی:
– تفکر نوآورانه فرایندی است برای تولید ایدهها و راهحلهای مهندسی توسط مهندسان
– فرایند تفکر نوآوارنه یک کار پیچیده است و شامل یافتن روشهای جدید برای نزدیکشدن به مشکلات یا رویهها میشود
– تفکر نوآورانه نتایجی را ایجاد میکند که وضعیت فعلی را تغییر میدهد یا به چالش میکشد.
– در محیط کار، بهکارگیری فرایند تفکر نوآورانه به این معنی است که به دنبال راههایی برای فکرکردن متفاوت برای تولید شیوههای تجاری بهتر هم برای مهندسان و هم برای ذینفعان است.
– تفکر نوآورانه یعنی، تبدیل رؤیاها و ایدههای یک مهندس به واقعیت.
– مهر نوآفرینی یک مهندس یعنی از دست رد زدن به پیشفرضها و کاوش در این مورد که گزینه بهتری وجود دارد یا نه.
– نوآفرینان خود را در حوزههای جدید غرق میکنند.
– نوآفرینان از دیگران بازخورد میگیرند
– نوآفرینان با مخاطبان متفاوت درخصوص ایدههایشان صحبت میکنند.
تفکر نقادانه یعنی:
داشتن تفکر نقادانه در یک مهندس سبب میشود تا
– سؤالهای بهتری بپرسد و پاسخهای بهتری ارائه دهد
– مستدلتر و عمیقتر فکر کند، حرف بزند و بنویسد
– شباهتها و تفاوت بین ایدهها و حرفها و تحلیلهای مختلف را ببیند و ارزیابی کند
– میزان محکمبودن و نیز خطاهای احتمالی استدلالهای مختلف را ارزیابی کند
– مسائل و مشکلات را به شکل نظاممند و سیستماتیک تعریف و تحلیل کند
– دانستهها، باورها و شناختش را از جهان پالایش کند
– از تعصب، تنگنظری و پیشداوری فاصله بگیرد
– شفافتر فکر کند.
۳- بخش سوم مدل یعنی هوشمندی شامل سه محور قابلیت تفکر طراحی، قابلیت تفکر نوآفرینی و قابلیت تفکر همآفرینی است.
تفکر طراحی:
– طراحی با همدلی آغاز میشود. یک مهندس همدلی را باید آموزش ببیند
– شناخت عمیق از کسانی که برای آنها طراحی میکنیم در طراحی مهم است. مهندس باید شناخت خود را نسبت به ذینفعان عمیق کند تا یک طراح مناسب باشد
– مهندسانی که مانند طراحان فکر میکنند خودشان را جای ذینفعان قرار میدهند.
– معنی طراحی یعنی فهمیدن ذینفعان به عنوان افراد واقعی با مسئلههای واقعی است، نه دیدن آنها به عنوان اهدافی برای فروش یا مجموعهای از آمارهای جمعیتشناختی.
– از آنجا که طراحی، فرایندی از ابداع نیز هست، مهندسانی که مانند طراحان فکر میکنند، خودشان را «آفرینشگر» میدانند.
تفکر بازآفرینی یعنی:
بازآفرینی و بازاندیشی مانند باد پاکی است که در وجود انسان میوزد و تار عنکبوت را از ذهن میزداید و آنچه را که در قبل یاد گرفتیم با خود میبرد و چیز جدیدی را یاد میگیریم. نوآفرینی یعنی تبدیل رؤیاها و تصورات یک مهندس به واقعیت. یعنی رهاکردن پیشفرضها در طراحی و عمل. مهر نوآفرینی یک مهندس عبارت است از دست ردزدن به پیشفرضها و کاوش در این مورد که گزینه بهتری وجود دارد یا نه. نوآفرینان خود را در حوزههای جدید غرق میکنند، از دیگران بازخورد میگیرند، با مخاطبان متفاوت درباره ایدههایشان صحبت میکنند. در تفکر باآفرینی باید شخصیت دانشمندگونه داشت که در شکل زیر ویژگی آن نشان داده میشود.
تفکر همآفرینی یعنی:
– همآفرینی یعنی فرایند درگیرکردن و مشارکتدادن تمام ذینفعان کلیدی در طراحی و توسعه یک مفهوم یا ایده است
– مهندسانی که در فرایند طراحی و ساخت به مشارکتدادن اهمیت میدهند و آنان را درگیر فعالیت میکنند، درواقع: کیفیت کارشان و قابلیت مهندسیشان افزایش مییابد
– همآفرینی یک مهندس یعنی؛ همیارانه کار میکند و با دیگران با احترام رفتار میکند
– همکاری را تشویق کرده، برای حل اختلافات کمک میکند و راههای دستیابی به اهداف مشترک را هموار میکند
– با همردهها و سطوح پایین و بالاتر از خود با شفافیت و صداقت ارتباط برقرار میکند
– درخواستهای اطلاعاتی، پرسشها، دغدغهها و مشاهدات را بهطور مؤثر پاسخ میدهد. به تقویت چشمانداز، انتظارات رفتاری و تعهدات کمک میکند. با توجه کامل گوش میدهد.
۴- بخش چهارم مدل یعنی مدل شکوفایی شامل سه محور قابلیت تفکر سیستمی، قابلیت چشماندازگرا و مهارت رهبری و قابلیت حل مسئله و تصمیمگیری است.
تفکر سیستمی:
تفکر سیستمی از مهمترین قابلیتها و نیازهای مهارتی مهندسان امروز و فرداست. یک مهندس باید بداند؛ سیستم مجموعهای از اجزای متمایز اما همبسته است که باهمکنشی26 با هم پدیده جدیدی را به وجود میآورند که خصوصیات آن با خصوصیات تکتک اعضای تشکیلدهنده آن متفاوت است. مثلا یک اتومبیل، در کلیت خود، میتواند سیستمی برای حملونقل انسان یا اشیا باشد؛ درصورتیکه هیچیک از اعضای سازنده آن به تنهایی نمیتوانند این وظیفه را انجام دهند. از طرفی، یک مهندس باید تفاوت بین واژه سیستم با واژه انبوه را مطلع باشد و بداند که در مقابل سیستم، واژه انبوه27 وجود دارد که معرف مجموعهای از عناصر یا اجزا و حتی افراد مشابه است که هیچ پیوندی باهم ندارند و نظم جدیدی را به وجود نمیآورند. نظمی که خصوصیاتش با خصوصیات اجزا متفاوت باشد. شاید درک این نکته درباره یک تل آجر که روی قطعه زمین ریخته شده آسان باشد اما وقتی به شناخت ماهیت جوامع انسانی میرسیم مسئله کمی بغرنج شده و به تفکر عمیقتری نیازمند میشود؛ چراکه یک نظام اجتماعی خیلی بیشتر و متفاوت از یک جمع عددی یا انبوه انسانهاست. وقتی ما از جمع انسانهایی که فرض میشود با داشتن هویت یکسان پیوندی با هم ندارند صحبت میکنیم، خود به خود این مجموعه را یک انبوه از انسانها فرض کردهایم و نه یک سیستم اجتماعی. سیستمهای اجتماعی نه از جمع بلکه از ترکیب انسانهای واجد هویتهای فردی و متفاوت به وجود میآیند. تفکر سیستمی با دیدگاه انبوهسازی اختلاف بنیادی دارد و معتقد است انسانها به عنوان موجوداتی آزاد، مختار و با تواناییهای متفاوت بر اثر کشش غیرقابل انکاری که برای پیوستن به هم دارند، میتوانند با ترکیب تواناییهای متفاوت خود نظمهای اجتماعی مختلفی را با ویژگیهای خاص و هدفهای متفاوت وجود آورند که جوابگوی نیازهای همه اعضای تشکیلدهنده آن باشند. این روند پدیده بسیار پیچیدهای را به وجود میآورد که دیدگاه غیرسیستمی از توضیح و درگیرشدن با آن عاجز است. نکته دومی که در رابطه با تفکر سیستمی و انبوهسازی باید مهندسان بدان توجه کنند، به نظم و بینظمی در سیستمها مربوط است که خود موجب پیدایش سیستمهای باز (با تمایل به نظم) و سیستمهای بسته (با تمایل به بینظمی) میشوند. درباره سیستمهای باز و بسته باید گفت که سیستمهای باز در ارتباط با محیط اطرافشان در ارتباط کامل بوده و دائم مشغول تبادل اطلاعات و انرژی هستند و آنهایی که با محیط خود ارتباطی ندارند، سیستمهای بسته نام دارند. بین بازبودن یک سیستم و تمایل آن به نظم رابطه مستقیمی دارد. اندکی آشنایی با قانون دوم ترمودینامیک که درباره کیفیت انرژی است میتواند بهترین کمک برای درک این موضوع باشد. در مبحث ترمودینامیک، «کیفیت انرژی» شاخصی دارد به نام آنتروپی که تغییرات منفی و مثبت آن معرف تمایل به حرکت یک سیستم بهسوی نظم یا بینظمی است؛ بهطوریکه آنتروپی منفی (یعنی کیفیت بالای انرژی) معرف وجود یک نیروی استثنائی تمایل به نظم است که سیستمهای باز را بهصورت مداوم بهسوی نظم، پیچیدگی، تحول، تکامل و درنهایت پدیده حیات سوق میدهد. آنتروپی مثبت (یعنی کیفیت پایین انرژی) معرف سیستمهای بسته و انزواطلب است؛ یعنی سیستمی که تمایلی به ارتباط با محیط و تبادل اطلاعات و انرژی با آن ندارد و هیچ عاملی که مشوق تغییر و تحول باشد در آنها دیده نمیشود و آنها، با ازدستدادن کیفیت انرژی خود، ناخودآگاه بهسوی بینظمی، سادگی، سکون، یکسانی و فنا در حرکتاند؛ بهطوریکه در انتها، اعضای یک سیستم بسته تمام تفاوتهای خود با بقیه و نیز تواناییهای خود را از دست میدهند و به یک انبوه بیرنگ و یکسان تبدیل میشود. مهندسان باید از پدیدههایی که با آنها درگیر هستند شناخت کلی و جامع به دست آورند؛ درباره شناخت کل دو دیدگاه وجود دارد که با یکدیگر تفاوت بنیادین دارد؛ اولی دیدگاه تحلیلی است و دومی دیدگاه سیستمی. در دیدگاه تحلیلی، مطالعه درباره ساختار یک سیستم یعنی اعضای تشکیلدهنده را بهطور مستقل برای شناخت کل سیستم لازم و کافی میداند اما دیدگاه سیستمی شناخت کل را در همکنشی چهار بعد مورد بررسی و کنکاش قرار میدهد:
1- محیط28، یعنی سیستم بالاتری که نظم موردنظر ما جزئی از آن است. سیستم چگونه با محیط تعامل و همکنشی دارد و چه انتظاراتی از سیستم میرود که در قبال سیستم بالاتر عمل کند؟
2- فانکشن29، یعنی مأموریت و نقشی که سیستم در نظم بالاتر از خود به عهده دارد. (سیستم چه کاری را انجام میدهد؟)
3- ساختار30، یعنی اعضای تشکیلدهنده و ارتباط آنها با هم (سیستم چه اجزا و عناصری دارد و چگونه به هم پیوند دارند؟)
4- روش یا پروسه31 که چگونگی تولید فانکشن سیستم را توسط ساختار مشخص میکند. سیستم نقش و کارش را چگونه انجام میدهد؟ خلاصه اینکه محیط تغییرات زیادی کرده و با خود نیازها و موضوعات جدیدی را مطرح کرده که در قبل خیلی بااهمیت نبودند. امروز یک مهندس در طراحی و ساخت یک محصول باید به محیط زیست، مصرف بهینه انرژی، رضایت مصرفکنندگان، توسعه پایدار و… توجه و تمرکز کافی داشته باشد و این امکانپذیر نیست، مگر اینکه به قابلیتهای جدید به ویژه تفکر سیستمی مجهز باشد.
قابلیت چشماندازگرا و مهارت رهبری یعنی:
– متحد و پایبندکردن دیگران و اعضای یک تیم مهندسی حول محور یک چشمانداز بلندپروازانه، جذاب، چالشی و مشتاقکننده.
– طراحی یک استراتژی برای رسیدن به این چشمانداز، یعنی فراهمکردن گزینههای مختلف برای کارهایی که باید یا نباید در امور مهندسی انجام شود.
– جذب و توسعه بهترین نیروهای مستعد و در دسترسی که به اجرای استراتژی کمک میکنند.
– تأکید بر نوآوریهای مداومی که به اصلاح و بازسازی چشمانداز و استراتژی کمک میکنند.
– کمک به رشد مهارتهای رهبری دیگران یا آموزش رهبری فردی.
قابلیت حل مسئله و تصمیمگیری یعنی:
– مهارت حل مسئله به یک مهندس کمک میکند تا بتواند فرایند تشخیص مشکل، ارزیابی علل، توانایی درخواست کمک از دیگران برای مواجهه کارآمد با مسائل روزمره در امور مهندسی را به کار گیرد.
– او را قادر میکند با انتخاب راهکار مناسب بر مبنای ارزیابی دقیق شرایط، داشتن اهداف واقعبینانه، پذیرش مسئولیت و عواقب تصمیمگیری، نتیجه نهایی اخذ و تصمیم مناسب را بگیرد.
– یک مهندس در قبال تکالیف تعیینشده، تصمیمات مقتضی تولید میکند.
– به سهولت و مؤثر تصمیمات را تشریح کرده و تأثیرات آنها را بر موضوعات استراتژیک تبیین میکند.
۵- بخش پنجم مدل یعنی مدل پویایی شامل سه محور قابلیت اخلاقگرایی و ارزشمحوری، خودآگاهی و مسئولیتپذیری و تابآوری و پاسخگویی است.
قابلیت اخلاقگرایی و ارزشمحوری:
– پایبندی یک مهندس به ارزشها و اصول اخلاقی سبب میشود تا یک راهنمای مؤثر در کار و وظایف خود داشته باشد و از مسیر اخلاقی منحرف نشود.
– ملاک تصمیمگیری یک مهندس در شغل و موقعیتهای دیگر است.
– ارزشها و اصول اخلاقی، بنیان شخصیت یک مهندس را شکل میدهد تا بتواند یک انسان مؤثر در جامعه باشد.
قابلیت خودآگاهی و مسئولیتپذیری:
– توانایی شناخت نقاط ضعف و قوت و یافتن تصویری واقعبینانه از خود.
– شناخت نیازها و تمایلات فردی برای آشنایی با حقوق و مسئولیتهای فردی-اجتماعی
– مسئولیتپذیری یک مهندس یعنی، از تأثیرات فعالیتها بر محیط و جامعه آگاه بوده و نسبت به آن حساس است.
– سلامت، آسایش و منافع پایدار محیط را بر منافع دیگر ترجیح میدهد.
– تابآوری یک مهندس به معنای توانایی مقابله با شرایط دشوار و پاسخ انعطافپذیر به استرسهای کاری و زندگی است.
– تابآوری، مشکلات کار و زندگی را کم نمیکند؛ بلکه به مهندسان قدرت میدهد تا با جریان کار و زندگی حرکت کنند.
– تابآوری توانایی سازگاری موفقیتآمیز با شرایط استرسزا و چالشبرانگیز برای مهندسان است.
– یک مهندس در کنار تابآوری باید قادر باشد نسبت به وظایف خود پاسخگو باشد.
– یعنی مسئولیت اقدامات و تصمیمات خود و نیز عملکرد کل زیرمجموعه خود را بپذیرد و در مقابل نتایج کسبشده پاسخگو باشد.
اجرای مدل آموزش مهندسی، «یادگیری پایدار برای مهندسان فردا»
اجرای این مدل در دو سطح پیشبینی شده است. یک سطح در دانشگاهها به صورت مجزا قابلیت اجرائی دارد، به شرطی که دانشگاه خصوصی باشد و تعیین برنامههای آموزشی در مقاطع مختلف در اختیار وزارتخانه و منوط به رعایت دستورالعملهای آن نباشد. تجربه دانشگاههای خصوصی در کشورهای دیگر میتواند در این زمینه استفاده شود. سطح دیگر، در قالب یک پروژه ملی تلقی شود و در اجرای همه دانشگاهها، وزارتخانه آموزش عالی و سایر وزارتخانههای ذینفع، کسبوکارهای دولتی و بخش خصوصی، انجمنهای علمی و صنعتی و سایر ذینفعان آموزش مهندسی مشارکت داشته باشند. با توجه به اینکه دانشگاههای کشور دولتی هستند یا از مکانیسمهای دولتی تبعیت میکنند، اجرای مدل در سطح ملی مناسبتر است. همانطور که گفته شد اجرای این پروژه در سطح ملی نیازمند مشارکت فعال همه ذینفعان است. بخش اجرای این مدل هم بر همین فکر و رویکرد استوار است. ضمن اینکه اجرای این مدل، نیازمند تغییرات بنیادین در سازمانها، مدیران و کارکنان سیستمها، فرایندها، فرهنگ و نگرشها به شرحی که در شکل زیر نمایش داده میشود. اجرای این مدل نیازمند تحولات بنیادی در پنج حوزه است که به اختصار بیان میشود. ساختار تفصیلی آن، باید بعد از تصویب این مدل و اجرای آن در قالب یک پروژه از سوی مجریان تهیه و تدوین شود.
۱- نظام راهبری
– داشتن چشمانداز شفاف و روشن برای ایجاد تحول در آموزش مهندسی
– دارابودن یک نظام و تیم راهبری و حاکمیتی منسجم و یکپارچه در نظام آموزش مهندسی
2- تصمیمگیری و ساختار
– نقشهای شفاف و پاسخگویی در قبال تصمیمات مربوط به پروژه تحول در نظام آموزش مهندسی
– ساختار حاکمیتی و راهبری مناسب که از اهداف پروژه تحول در نظام آموزش مهندسی پشتیبانی کند
3- نیروی انسانی در سطوح مختلف
– استفاده از افراد با کفایت، مدبر و شایسته و توانمند و بهرهمندی از استعدادهای کشور برای موفقیت پروژه تحول نظام آموزش مهندسی
– داشتن معیارهای سنجش عملکرد و همراستا بودن مسئولیتها، اختیارات و تشویقها با اهداف پروژه تحول نظام آموزش مهندسی
4- فرایندها و سیستمها
– اجرای برنامهها، کارها و فرایندها به روش اسمارت32. یعنی محدوده و موضوع آن کاملا شفاف و مشخص، قابل سنجش و اندازهگیری، مشخصبودن مسئولیتها، قابلیت دستیابی و بهموقعبودن باشد
– پشتیبانی کارا و مؤثر از فرایندها و سیستمها
۵- فرهنگ
– ارزشها و رفتارهای عملکرد برتر، استفاده از تجارب جهانی، تعهد عملی به ایجاد نظام آموزش مهندسی در کلاس جهانی
– ظرفیت و توان تغییر، امکان ایجاد تحول در رویکردها، نگرشها و باورها در نظام آموزش مهندسی