زمان تصمیم گیری است و شما باید در کوتاه ترین زمان ممکن تصمیم خود را درباره چندین موضوع بطور همزمان اتخاذ کنید. جریان اطلاعات از یک سو به شما در این امر کمک میکند و از سوی دیگر نهایتا شما را در منگنه قرار میدهد. این امر در سطوح مختلف یک سازمان و در پهنهی کره خاکی در جریان است.
با تکیه به فناوریهای نوین، طی چند دهه گذشته، شرکتها سطح تصمیم گیری را در سازمان پایین آوردهاند، با این اعتقاد که بهترین تصمیم گیرندگان باید نزدیکترین افراد به مشتریان و محصولات باشند. در عین حال، موج تحول دیجیتال تقریباً همه را متقاعد کرده است که تصمیمات باید مبتنی بر داده باشد. حتی اگر به تحول دیجیتال هم عمل نکرده باشید محیط شما را به این سمت میکشاند.
اما باید بدون تعارف بگوییم که در کشورمان متأسفانه، در اکثر شرکتها، اطلاعات پشتیبانی تصمیم گیری در ذهن افراد و کشوها و یا حافظههای کامپیوترها، متمرکز است و توسط افراد بسیار محدودی مورد استفاده قرار میگیرد.
برای امور تحقیقاتی، اطلاعات در همه زمینه یک اصل است ولی فرایند به دست آوردن اطلاعات بسیار مشکل و در بسیاری موارد غیر ممکن است و این امر نتیجهاش در رسانههای و رادیو و تلویزیون منعکس میشود که با هر شخصی که دستگاهی را نمونه سازی و یا کپی سازی نموده است چندین برابر کیفیت بالاتر و چندین برابر قیمت کمتر در مقایسه با انواع خارجی خود دارد.
چرا این اطلاع رسانی غلط سالهاست ادامه دارد؟
این امر برای کارشناسان و متخصصان میتواند به طرز دردناکی آزار دهنده باشد . این امر ناشی از عدم دسترسی به اطلاعات و کمبود آن در حوزه آماری است. به راستی چرا اینگونه است؟ این مشکل از پایینترین سطوح در صنعت و تولید و خدمات شروع میشود. سی سال پیش در وزارت صنایع و معادن یک پایگاه آماری ایجاد شد که هنوز هم با کمی تغییر فعالیت میکند.
این همه مطلب و مقاله و سمینار در رابطه با مدیریت دانش که از مدیریت اطلاعات شروع میشود به گوش میرسد اما به طور خلاصه باید گفت، دادهها و اطلاعات در بسیاری از سازمانهای بزرگ، به یک تنگنای بزرگ صنعتی و مدیریتی تبدیل شده است. ما به روشهایی برای ساده سازی نحوه مدیریت دادههای پشتیبانی از تصمیم در همه بخشهای صنعتی و کسب و کار نیاز داریم. از ایجاد صنایع گرفته تا نحوه صحیح برنامه ریزی برای تحول.
تحول صحیح نیازمند حرکات تند اما منطقی است. این امر ممکن است ایدهای رادیکال به نظر برسد، اما روندهای متعدد فناوری و کسب و کار نشان میدهد که برای توسعه بر مبنای کیفیت به آن نیاز است.
نوآوری همانگونه که در محصول فیزیکی قابل درک است در مفهوم سازمانی در سالهای اخیر در زمینههای سازمانی و مدیریت کاربردیتر شده است و ادغام ابزارهای نرم افزاری و ارتقای سطح بینش در کارکنان را با پیچیدگی اساسی مواجه نموده که خود موتور رشد سازمان هستند.
برای توسعه سازمانی یک استراتژی اصلی اطلاعاتی نیاز است که یک سازمان بر اساس آن برنامههای خود را عملی میکند. این امر از موارد بسیار ساده تحلیل اطلاعات شروع میشود و تا سطوح بالای یادگیری ماشینی برای تشخیص و دسته بندی خودکار سوابق بدون دخالت انسان ادامه مییابد و در ادامه با تکیه به هوش مصنوعی از اطلاعات ذخیره شده در پایگاه دادههای ساختار یافته در یک سازمان استفاده میکند. راهی بسیار سخت اما ممکن است.