نوآوری در مدیریت برای توسعه پایدار

Kolnegar Private Media (Management Innovation for Sustainable Development)

30 فروردین 1403 7:00 ق.ظ

توسعه مدیریت سیستمی بر مبنای علم عصب شناسی و روان شناسی

علم و تخصص مهندسي صنايع با نگرش جامع خود به مسائل اقتصادي، صنعتي و سيستميك (نظام‌گرا) مي‌تواند مجموعه‌اي از مسائل را كه بسياري از علوم ديگر قادر به درك و اتصال آنها نيستند، بهم اتصال داده و به عنوان يك علم واسط علوم ديگر، عمل نمايد. چنين خصيصه‌اي باعث شده است تا فنوني در اين رشته ابداع شده و شكل بگيرند كه هرجا صحبت بهتر انجام شدن كارها و نهايتا بهتر زيستن مطرح باشد، حضور مهندس صنايع را طلب نمايد.

با نگاهي به گذشته مي‌توان گفت كه بسياري از مهندسين صنايع، به علت عدم آشنايي و درك واقع‌بينانه عمومي از خدمات مهندسي صنايع، در سطوحي به كار پرداخته‌اند كه اكثرا غیر مرتبط بوده و آن عده كه بدنبال کار حرفه ای و تخصصی بوده اند به ندرت موفق به اعمال نقش‌شان به عنوان تأثير‌گذاران در سيستم، گرديده‌اند.

اصولا مهندسان صنايع با هدف ايجاد تحول، ايجاد روش‌هاي نو در فعاليت‌ها و نهايتا افزايش ارزش افزوده و بهره‌وري تربيت شده و به اين مفاهيم تكيه مي‌كنند. شرايط و وضعيت كنوني را از ديدگاه‌هاي متفاوت مي‌توان مورد بررسي قرار داد. اما این تفکر و بینش طی قرنها شکل گرفته و در آغاز تولید انبوده در صنعت تجلی یافت . از آنجا که کارهای دانشمندان علوم دیگر همچون عصب شناسی و روانشناسی در این زمینه بسیار مهم بوده است نگاهی خلاصه به زندگی دو نفر از افراد شاخص در زمینه سیستم می اندازیم و با این توجه که کتابهای ارزشمند این افراد مطالعه اش برای هر مهندس صنایع واجب است .

لودویگ ون برتلنفی Ludwig von Bertalanffy‎؛ زاده ۱۹ سپتامبر ۱۹۰۱ درگذشته ۱۲ ژوئن ۱۹۷۲یک دانشمند زیست‌شناس زاده اتریشی بود. وی که به پدر علم سیستمها معروف شده است با کتاب ارزشمند خود بنام نظریه عمومی سیستمها که در ایران نیز ترجمه و بچاپ رسیده است اثر مهمی در پیشرفت این علم داشته است .

اما قبل از او ایوان پیتروویچ پاولوف به روسیزاده۱۴ سپتامبر ۱۸۴۹ در ریازان، روسیه – درگذشته ۲۷ فوریه ۱۹۳۶) عصب‌شناس، فیزیولوژیست، روان‌شناس و پزشک روس بود. پاولف در سال ۱۹۰۴ برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی شد. شهرت وی، بیشتر، از کارهای او در زمینه شرطی‌شدن کلاسیک، ناشی می‌شود.

پیش از ایوان پاولوف فیزیولوژیست روس، وظیفه اصلی سیستمِ عصبی را به‌طور کلی ایجادِ هماهنگی بینِ بخش‌های مختلفِ بدنِ موجود زنده می‌دانستند. چارلز شرینگتون این عمل را «عمل وحدت بخشنده سیستمِ عصبی مرکزی» می‌نامید. اما پاولوف بر نیاز به بررسی قسمتی دیگری از فیزیولوژی دستگاه عصبی که بسیار با اهمیت بود تأکید می‌کرد. از نظر پاولوف، سیستم عصبی اساساً به ایجادِ ارتباط، نه فقط بین قسمت‌های منفردِ بدنِ موجودِ زنده که تابحال سر و کار ما عمدتاً با آن‌ها بوده، بلکه به ایجادِ ارتباط بینِ موجود زنده و پیرامونش می‌پردازد.

به عبارت دیگر کارکرد اصلی سیستم عصبی مرکزی، تنها تنظیمِ طرزِ کارِ قسمت‌های مختلفِ بدنِ موجودِ زنده در رابطه با یکدیگر نیست، بلکه تنظیمِ طرزکار موجودِ زنده به‌طور کلی در رابطه با محیط نیز بر عهدهٔ این سیستم می‌باشد. موجودِ زنده در جریانِ فعالیت خود و از طریق کارکردِ سیستم عصبی پیچیده‌اش، پیچیده‌ترین روابط را با محیطِ خود بر قرار می‌کند. از طریق این روابط است که موجود زنده می‌تواند در محیطِ خود زندگی کند، نیازمندی‌هایش را بدست آورد و نسبت به شرایطِ معین به طریقی خاص واکنش نشان دهد.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *