با توجه به پیچیدگیهای ناشی از انقلاب دیجیتال و تأثیر این تغییرات در مناسبات سیاستگذاری داخلی و بینالمللی و از سوی دیگر فقدان راهبرد در زمینه حکمرانی سایبری کشور، مرکز بررسی استراتژیک ریاست جمهوری در شش نشست با محوریت موضوع «حکمرانی سایبری و راهبرد جمهوری اسلامی ایران» طی سال 1399 به بررسی موضوع مذکور پرداخته است. سسلهنشستها در قالب کتابی با عنوان «بایستههای راهبرد ایران در حکمرانی دیجیتال و حکمرانی سایبری» منتشر شده است.
بخش اول کتاب با عنوان «حکمرانی سایبری و راهبرد جمهوری اسلامی ایران» به پیشبینی مهمترین وقایع ۱۵ سال آینده کشور در حوزه تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی، چالشهای حوزه حکمرانی سایبری و راهکارهای قابل ارائه برای ایجاد ساختارهای بهینه مرتبط با حکمرانی سایبری میپردازد. در حال حاضر این انتقاد نسبت به راهبردهای حکمرانی سایبری و حکمرانی فضای مجازی وجود دارد که چنانچه فناوری، موردقبول حاکمیت و در راستای منافع حاکمیت باشد موردپذیرش قرار میگیرد و جایگاه آن در نقشههای جامع و طرحهای تحول راهبردی مشخص میشود و برای اجرایی کردن آن ساختار و ستادهای ملی تعیین میشود و بودجه تخصیص پیدا میکند اما به فناوریهای مورد قبول عامه مردم توجه نمیشود. «تغییر پارادایم ارزشگذاری حاکمانه به ارزشگذاری کاربرانه و جامعهمحور فناوریها» موضوع بسیار مهمی است. راهبردی که به عنوان راهبرد ملی در عرصه سایبری تعریف میشود باید تأمینکننده منافع همه گروهها باشد و صرفاً تأمینکننده منافع نهادهای رسمی نباشد.
در بخش دوم کتاب با عنوان «حکمرانی جهانی فضای مجازی: توصیههایی برای کنشگری فعال» پس از بیان الگوی تحلیل حکمرانی و مقایسه سبکهای حکمرانی به ارائه راهبرد فعالانه خطمشیگذاری در فضای مجازی پرداخته میشود. اعمال اراده در فضای مجازی با الگوی حکمرانی و مفهوم دولت مدرن که در این سالها در کشور شکل گرفته است، متفاوت است. در بخش بازیگران، فقط دولتها نیستند که اعمال اراده میکنند. در عرصه فضای مجازی نقش بازیگران نهادی از جمله نهادهای بینالمللی مانند آیکن، آیتییو، شرکتهای چند ملیتی، انجمنهای تخصصی بینالمللی و رسانهها نیز نقش بسیار با اهمیتی دارند. نهادهای حکومتی مانند FCC در آمریکا و آفکام در انگلیس نیز نقش بسیار پررنگی دارند. هر کدام از این بازیگران، ارزشهای متفاوتی دارند. معنی ارزش، اعم از منافع و دغدغهها و غایات است. از دید برخی بازیگران، «سلطه» به عنوان ارزش محسوب میشود و از دید برخی دیگر «آزادی اطلاعات»، «بیطرفی شبکه»، «حاکمیت ملی»، «خدمات مطلوب»، «امنیت مطلوب» و.. به عنوان ارزش محسوب میشود. این بازیگران برای تحقق یکی از این ارزشها وارد فضای حکمرانی میشوند. هیچ کدام فارغ از منافع و ارزش وارد این فضای حکمرانی نمیشوند. در فضای حکمرانی جدید، ابزارهای مورد استفاده، بسیار متکثر است. کنوانسیونها، استانداردها، تعهد، توافق، قوانین، پروتکلهای وب، پلتفرمها، فناوریها، برنامههای کاربردی(اَپها) و حتی قواعد داخلی شرکتها و… مهمترین ابزارهای اعمال اراده هستند.
بخش سوم با عنوان «فضای مجازی به مثابه عرصه حکمرانی: ابزارها و الزامات» به این موضوع میپردازد که این تصور که دولتها نقشی در حکمرانی (شکلدهی و قاعدهمندسازی) فضای مجازی ندارند یا نباید داشته باشند غلط و منقضی شده است. حکمرانی سایبری در حال حاضر امر پذیرفته شدهای در جهان است؛ اما سوال اصلی این است که حکمرانی و مداخله چگونه و تا چه اندازه باید باشد؟ اولین گام در جهت استقرار نظام حکمرانی فضای مجازی در کشور، زدودن تصورات غلط و رسیدن به یک توافق جمعی از صورت مساله است. بدون داشتن یک درک صحیح از ابعاد گوناگون فنی-اجتماعی، اقتصاد سیاسی و سیاست بینالملل فضای مجازی، سیاستهایی که در این حوزه تعریف میشوند اجرایی نخواهند بود. استفاده از ابزارهایی که برای حکمرانی فضای مجازی در اختیار حکومتهاست (ازجمله فیلتر، اعمال نظارت قضایی، اعمال فشار و یا درخواست حذف محتوا یا اپلیکیشن نامناسب و…) بدون رعایت الزامات آن منجر به زدوده شدن مشروعیت دخالت دولت در این عرصه میشود. این الزامات شامل قانونمندی و مشروعیتسازی، روالمندی و شفافیت قانونی، وحدت فرماندهی، حکمرانی از طریق بازیگران، پرهیز از دوگانگی رفتار و… است.
در بخش چهارم با عنوان «حکمرانی فناوری و فضای مجازی» پس از تبیین حکمرانی در فضای مجازی و ابعاد آن و معرفی و بررسی رویکردهای توسعه حکمرانی فضای مجازی و توسعه فناوری به ارایه الزاماتی جهت حفظ و تقویت حکمرانی فضای مجازی در تعامل با توسعه فناوری پرداخته میشود. حکمرانی فضای سایبری از چهار لایه «زیرساخت»، «لایه منطقی»، «لایه محتوا» و «لایه اجتماع» تشکیل شده است. در حال حاضر لایه زیرساخت تحت سلطه آمریکا است. در لایه منطقی سازمانهایی مانند آیکن فعال هستند و در لایه محتوا شرکتهای بزرگی مانند اپل و مایکروسافت و… به نظر میرسد در لایه زیرساخت، قدرت مانور جمهوری اسلامی ایران کمتر است اما در سه لایه دیگر یعنی لایه منطقی، محتوا و اجتماع میتواند فرصت خوبی برای اعمال اراده کشور و توسعه حکمرانی ما باشد. حکمرانی خوب در مدیریت فضای مجازی و فضای سایبری محصول مشارکت و اجماع سه نهاد دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی است و این امر در فضای اعتماد متقابل شکل میگیرد. به این منظور هدفگذاری مشارکتی و تدوین سند حکمرانی سایبری با توجه به نقش مردم باید مورد توجه قرار گیرد.
بخش پنجم «بایستههای راهبرد ایران در حکمرانی سایبری» را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. موضوع «استقلال و حاکمیت سایبری» در ابتدا از سوی طرفداران دیدگاه اینترنت باز مورد نقد قرار گرفت؛ اما امروزه همه دیدگاهها بر حق حاکمیت ملی خود در عرصه حاکمیت اینترنت، تاکید میکنند. امروزه دیگر بحث بر سر خوب یا بد بودن استقلال سایبری نیست، بلکه موضوع اصلی میزان و اندازه این استقلال و مکانیسم نظارت بر آن است. تحولات حوزه دیجیتال به پیدایش و تشدید مفهوم «ژئوپلیتیک سایبری» انجامیده است. لذا رسیدن به تواناییهای سایبرنتیک و توان حمله سایبری به یکی از اولویتهای اصلی راهبرد امنیت ملی بازیگران دولتی و اهداف اصلی بازیگران غیردولتی یا فرودولتی در منطقه تبدیل شده است. حتی در نبود نبرد سایبری بزرگ در منطقه، «جنگ تسلیحات سایبری» همچنان استمرار خواهد یافت. تحولات فوق باعث شده تا بسیاری از کشورها در قرن ۲۱ مجبور به بازتعریف امنیت ملی و استراتژیهای اقتصادی خود شوند تا بتوانند به الزامات ژئوپلیتیک سایبری پاسخ دهند. گفتمانسازی در چهار موضوع «امنیت سایبری»، «اقتصاد دیجیتال»، «اصول و معیارهای هنجاری»، و «استانداردهای فنی» ضرورت دارد و لازم است نسبت جمهوری اسلامی با محورهای مذکور مشخص شود. فضای سایبری باید بیش از علوم مهندسی و فنی به علوم اجتماعی و انسانی تغییر پیدا کند و تخصصهای بینرشتهای در این فضا وارد شوند تا ضمن درک عمیق از موضوعات مهندسی، راهکارها بیشتر ماهیت اجتماعی و انسانی داشته باشد. اجماع و اقناع در حکمرانی سایبری اقدامی حیاتی است. فضای مجازی سلطهپذیر نیست و نمیتوان رویکرد سلسله مراتبی داشت، بلکه فضای اجماع و اقناع و مذاکره با بازیگران فضای مجازی بر آن حاکم است. غیر سیاسی و غیرامنیتی سازی فضای سایبری و فناوریهای مرتبط اهمیت بسیار دارد. هرچند فناوری در کل دنیا سیاسی و امنیتی شده اما ملاحظات در این زمینه باید بر حسب منافع ملی باشد و از سیاسیکاری و اقدامات جناحی برای تامین منافع قشری خاص پرهیز شود.
در بخش ششم به موضوع «بایستهها و الزامات دولت الکترونیک در ایران» پرداخته شده است. مراحل توسعه دولت الکترونیک شامل «حضور»، «تعامل»، «تراکنش»، «مشارکت» و «مشارکت فعال» است. مرحله حضور و تعامل در کشور ما اتفاق افتاده است ولی از مرحله تراکنش به بعد با مشکل مواجهیم و نیازمند تغییر پارادایم اداری و تفکر نهادی و تحول ساختاری هستیم. در حال حاضر، مناقشه افراد در سطوح بالا، «تفاسیر اشتباه و مداخلات بیربط» ازجمله موانع پیشروی توسعه دولت الکترونیک و حکمرانی دیجیتال است. تاخیر تصمیمگیری و بوروکراسی زمان در دوره دیجیتال هزینههای زیادی را به کشور تحمیل میکند. گلوگاه سایبری باید دراختیار دولت باشد، سیاستگذاری، رگولاتوری، استانداردها، دادههای پایه و مادر باید در اختیار دولت باشد. در بقیه بخشها میتوان از ظرفیت بخش خصوصی استفاده کند.