توسعه اقتصادي و اجتماعي در كشورهاي توسعه يافته نشانگر وجود عواملي زير بنايي در آن كشورها ميباشد. كه پس از صد ها سال رشد در زمینه های فناوری و سیستم و در کنار آنها به عنوان یک اصل جدایی ناپذیر قوانین مرتبط با آنها بوده است. پس از گذشت سالیان متمادی این عوامل به صورت خودكار دست به دست هم داده و در عرصههاي مختلف، رشد و توسعه اقتصادي را رقم ميزنند. مطالعات جامعهشناسي و مديريتي در چندين دهه قبل نشان از به كار گرفتن علوم اجتماعی برای اخذ و خلق بیشترین مزیت های رقابتی و با استفاده از نظرات مشتریان و دخالت آنها حتی در تحقیق و توسعه محصول دارد.
الگوي مدیریت کیفیت سنگ زیر بنای این امر بود و بتدريج و با بهرهگيري از نوآوريهاي مديريت در زمينههاي فنون آماري، فنون بهبود و بازسازي سازمان و الگوهاي مشاركتي و تواناسازي كاركنان در درک و توسعه مشتری محوری در چند دهه گذشته بود، هدف کسب و کارها بوده است .
مديريت كيفيت جامع در ارتباط با بازاریابی به عنوان يك روش فراگير مديريت تعيين جهتگيري جريان مديريت نوين است و شرط اول پيروزي در كاربرد برنامههاي مديريت كيفيت جامع طراحي آن بر پايه شرايط و الگوهاي ويژه فرهنگي هر جامعه و سازمان ميباشد.
در بازاریابی اصول اولیه تحویل محصول بر پایه قیمت و کیفیت و تحویل قابل رقابت با رقبا می باشد . مزایای رقابتی بر مبنای این سه اصل شکل می گیرد و به جزییات و ریزه کاری های بسیاری می انجامد .
با بروز بحران و اپیدمی کرونا یکی از مباحث اصلی در کشورها و مراجع مدیریتی این بوده که با وجود شرایط نا مساعد بایستی بر اضافه کردن خدمات به مشتریان برنامه ریزی نموده و تنگناهای آنها را به فرصتهای دوجانبه تبدیل نمود فرهنگ کسب و کار بر توسعه خدمت تشدید شد .
اما در کشورهایی که قوانین کسب و کار بر جامعه حاکمیت اجرایی ندارند ، همچون کشورمان ، این فرایند وارونه می شود .
چند روز پیش در یک فروشگاه مواد غذایی ( به اصطلاح رایج سوپر مارکت ) شاهد گفتگوی یک مشتری با فروشنده بودم . می گفت :
به اون تولید کننده محترم بگو قیمتت را که بردی بالا .
کیفیتت اومده پایین.
از وزن جنس هم که کم کردی .
خوب خوش انصاف قیمتت را ببر بالا و جنس درست دست مردم بده .
فروشنده هم در جوابش فقط گفت ؛ والا من شاگرد مغازه هستم و این ها را نمی دانم.
پس از اینکه از مغازه بیرون آمدم با خودم فکر می کردم جواب توجیه کننده تولید کننده حتما این خواهد بود که اگر چنین نمی کردیم قیمت آنقدر بالا می رفت که فروشمان پایین می آمد. به ناچار سر شکن کرده ایم.
این یعنی وارونگی فرهنگ و قوانین کسب و کار .و حتما مشتری مقصر است چون شرایط تولید کننده را درک نمی کند.