نوآوری در مدیریت برای توسعه پایدار

Kolnegar Private Media (Management Innovation for Sustainable Development)

9 فروردین 1403 7:01 ب.ظ

تاثیر ادبیات و نگارش بر راه حلها

https://hbr.org/resources/images/article_assets/2020/11/Nov20_23_1126941280.jpg

    دانیل مارکوویتز23 نوامبر 2020

نحوه در چارچوب قرار دادن مشکل شما در حل آن تأثیر خواهد گذاشت. بنابراین ، کلماتی که برای توصیف موضوع انتخاب می کنید از اهمیت حیاتی برخوردار هستند. در حقیقت ، اگر در تلاش برای تولید راه حل های موثر هستید ، ممکن است روش بیان این مسئله را تغییر دهید.

متخصصان حل مسئله قبل از اجرای اقدامات متقابل بر اهمیت درک عمیق مسئله تأکید می کنند. و بسیاری به گفته های چارلز کترینگ استناد می کنند که “یک مشکل خوب تعریف شده یک مسئله نیمه حل شده است.” اما ، دقیقاً ، یک مشکل “خوب تنظیم یا تعریف شده” چیست؟ من قبلاً در مورد برخی از خطاهای آشکار برای اجتناب از آنها نوشته ام . ارائه راه حل در قالب یک مشکل و تکیه بر کلیات به جای موارد خاص.

با این حال ، اگر هنوز در تلاش برای تولید راه حل های موثر هستید ، ممکن است نحوه بیان آن را تغییر دهید. انتخاب کلمه مهم است. به طور خاص ، باید به نحوه بیان موضوع گزاره و نحوه اندازه گیری مسئله توجه دقیق داشته باشید.

من بعنوان یک معلم دانشکده زبان انگلیسی در کالج و معلم انگلیسی سابق دبیرستان ، تمایل دارم که بر قدرت زبان تمرکز کنم. اما این فقط بحث درمورد معناشناسی نیست. این ملاحظه  ، مسیر چگونگی حل مسئله را تعیین می کند. یک تغییر کوچک در موضوع یا اندازه گیری می تواند شما را به سمت مجموعه متفاوتی از اقدامات متقابل سوق دهد ، همانطور که یک تغییر کوچک در زاویه ، ماهواره را به جای مدار مفید به فضای خارج می فرستد.

موضوع چیست؟

مدتهاست که رهبران شرکتی که با آنها کار کرده ام از عدم پیشرفت در ایجاد فرهنگ بهبود مستمر ناامید شده اند. بسیاری از کارمندان در برنامه کمربند سبز شش سیگما شرکت شرکت می کنند و یک پروژه را به اتمام می رسانند ، اما تنها حدود 1٪ از آنها پروژه دوم را برای کمربند زرد انجام می دهند.

بنابراین رهبران شرکت چگونه باید این مشکل را حل کنند؟ این سه عبارت را در نظر بگیرید:

  • فقط 1٪ کمربندهای سبز ما برای انجام پروژه دوم ادامه می یابد.
  • مدیران ما فرهنگ بهبود مستمر را پرورش نمی دهند.
  • شرکت ما هر ساله فقط 10 پروژه کمربند زرد / سیاه را انجام می دهد.

هر سه موضوع اساسی یکسانی را تحت تأثیر قرار می دهند.  این پروژه به همان اندازه که تیم رهبری می خواهد  بهبود نمی یابد ، اما بیان هر یک از آنها تفاوت مهمی در نحوه برخورد شما با این مسئله ایجاد می کند.

اولین بیان مسئله تمرکز بر کارمندان کمربند سبز است. ما به انگیزه ها و انتخاب های آنها نگاه می کنیم. بیان دوم مسئله توجه را به مدیران معطوف می کند. این باعث می شود ما بررسی کنیم که مدیران چگونه تصمیم می گیرند در مناطق آنها چه کاری انجام شود. مورد سوم ، شرکت را به عنوان یک کل در نظر می گیرد – اینکه چه چیزی دارای اولویت بالایی است ، چگونه منابع تخصیص داده می شود و چه نوع کاری شناخته و پاداش می گیرد.

تغییر تمرکز منجر به انواع مختلف اقدامات متقابل می شود. برای مثال اگر روی کارمندان تمرکز کنید ، ممکن است سیستم ارزیابی عملکرد و جبران خسارت را تغییر دهید تا آنها را به انجام پروژه های بیشتر ترغیب کند. اگر روی مدیران تمرکز کنید ، ممکن است آنها را در مورد نیاز به فراهم کردن وقت برای تیمشان برای انجام کارهای اضافی که مستقیماً به مسئولیت های اصلی آنها مربوط نیست ، و نقش مربی ترغیب کنید. اگر شما روی  شرکت تمرکز کنید ، احتمالاً مدیر عامل شرکت را مجبور می کنید تا در مورد زمان پیش بینی شده کارکنان برای بهبود ، ایجاد KPI برای پشتیبانی از اتمام پروژه و افزایش دید و ارزیابی موفقیت آمیز پروژه ، تجدید نظر کند.

چگونه مسئله را اندازه گیری می کنید؟

بگذارید بگوییم مشکلی که با آن روبرو هستید مشابه مثال بالا است: تجارت شما به اندازه کافی نوآوری ندارد. در اینجا سه ​​روش ممکن برای بیان مشکل وجود دارد:

  • ما به اندازه رقبا نوآور نیستیم.
  • ما هر سال فقط یک محصول / خدمات جدید به بازار می آوریم.
  • فقط 5٪ درآمد ما از محصولاتی است که در سه سال گذشته تولید شده است.

اولین بیان مسئله مبهم و بد تعریف شده است. در این صورت ، شما را به سمت تحقیق در مورد اندازه گیری سوق می دهد. نوآوری را چگونه اندازه گیری می کنید؟ رقبای شما چگونه آن را اندازه گیری می کنند؟ آیا شما در حال اندازه گیری تعداد محصولات و خدمات جدید یا ارزش / درآمد آن محصولات و خدمات جدید هستید؟ اگر هر سال فقط یک محصول جدید به بازار بیاورید ، مهم است؟ آیا کیفیت از کمیت مهمتر است؟ رقبا از چه معیارهایی استفاده می کنند؟

بیان دوم شما را به سمت تحقیق در فرآیند ورود نوآوری ها به بازار و همچنین فرهنگ پیرامون نوآوری سوق می دهد. چند ایده جدید در کمیته از بین رفت؟ برای تعیین اینکه آیا چیز جدیدی به بازار عرضه می شود یا نه از چه معیارهایی استفاده می شود؟ آیا کارکنان از شکست می ترسند ، یا آیا شما محیطی دارید که به خطرپذیری پاداش می دهد؟ آیا افراد به دلیل نوآوری (یا اقدام به نوآوری) اعتبار کسب می کنند یا افراد دارای بالاترین رتبه معمولاً از این اعتبار برخوردار می شوند؟

مورد سوم شما را به فکر قیمت گذاری ، ارتقا، محصولات و خدمات جدید سوق می دهد. شاید موتور نوآوری شما به راحتی خراب شود ، اما عملکرد فروش و بازاریابی فاقد مهارت و تجربه استفاده از چیز جدید است. تیم فروش در یک شرکت که من با آن کار کردم از ارائه طرح های جدید استقبال نمی کند . آنها بسیار متکی به کالاهای قدیمی هستند که از فروش راحت تری برخوردار هستند و در نتیجه فرصتی عادلانه برای محصولات جدید به بازار نمی دهند.

برای اینکه روشن شود ، هیچ یک از چارچوب های این موضوعات مشکلی ندارد بایداطمینان یافت همه آنها در خدمت یک هدف هستند. با این حال ، مهم است که تشخیص دهیم کلماتی که انتخاب می کنید تأثیر بسزایی هم در مسیر تلاش برای حل مسئله و هم در اقدامات متقابل شما دارند. بنابراین دفعه دیگر که با مشکلی روبرو شدید و شاید در جستجوی راه حل هستید ، سعی کنید با تغییر موضوع یا نحوه اندازه گیری مسئله ، مجدداً جمله را بازنویسی کنید احتمالاً متوجه خواهید شد که یک تغییر کوچک در کلمات می تواند منجر به تغییر بزرگی در دیدگاه شما شود.

https://hbr.org

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *