نوآوری در مدیریت اغلب به موضوعاتی بر می گردد که از نظر مدیران بسیار متفاوت و مبهم است. روزگاری در حدود سی سال پیش اگر صحبت از تحقیقات در مدیریت به عنوان علم و هنر مدیریت می نمودی غالبا برداشت ها تحقیقات اجتماعی با موضوعهای خاص در نظر می آمد. امروز هم نو آوری در مدیریت به همین وضعیت دچار است . غالبا کار به بحث های کلامی و موضوعی و یا تکنیک های مدیریت بر می گردد . اگرچه نوآوری در همه ی این موارد قابل انجام و بکار گرفتنی است اما قدری دقت به ما نشان میدهد که این موضوع عمق بیشتری دارد . همانند داشتن اطلاعات درباره چیزی است و تفاوت آن با دانش آن .
توجه به عنوان این مطلب و باز کردن آن به درک موضوع کمک خواهد نمود .
اگر بر اساس مصادیق حرکت کنیم با دو خطر مواجه هستیم .
اگر از صنعتی یا رشته فعالیتی دفاع کنیم ما را متهم به دفاع از نقطه ضعف های آن می کنند که در هر کاری وجود دارد.
اگر صنعتی یا رشته فعالیتی را نقد کنیم ما را متهم به چشم پوشی از نقاط قوت مجود در آن می کنند که در هر کاری وجود دارد.
بنابر این حرکت را باید فارغ از مصادیق انجام دهیم که کارمان را بسیار سخت و دشوار می کند. بنابراین شروع کا را با مفاهیم انتزاعی و کلام آغاز می نماییم. چنانچه دو واژه رشد و توسعه را در نظر داشته باشیم و بصورت ساده آنها را بشکل زیر تعریف کنیم :
رشد : عبارت است از تولید مقداری یا کمی یک کالا ، بصورت فیزیکی و یا غیر فیزیکی مثل خدمات. این کالا می تواند در یک سطح کیفیتی تعریف شده تولید شود و برای رفع نیازهای مشتریان یا متقاضیان انجام شود . هرچه میزان این تولید را در همان سطح کیفیتی بیشتر کنید دارای رشد خواهید بود.
توسعه : وقتی شما یک سیستم را در سطحی از کیفیت اداره میکنید با تکیه به روشهای مدیریتی ، بهبودی در وضعیت تولید یا کاهش آثار مخرب آن و یا صرفه جویی در مواد و ورودی های آن انجام دهید ، آنگاه توسعه اتفاق می افتد . این امر در خصوص منابع ورودی هم درست است .
بنابراین بصورت ساده رشد یک امر مقداری و توسعه یک امر کیفیتی است .
یکی از منابع سازمان ظرفیت مدیریتی آن سازمان است که مدیران هم بخشی از آن هستند . ظرفیت مدیریتی شامل دانش سازمانی در زمینه مدیریت در سطوح مختلف ، نوع ارتباطات و نحوه توسعه آنها می باشد . پس ظرفیت مدیریتی است که موتور توسعه سازمان است و نه تنها مدیران آن.
توسعه ظرفیت مدیریت یک امر کیفیتی است . برای انجام آن علاوه بر آموزشهای آکادمیک و یا درون سازمانی و نیز آگاهی و بروز شدن درمورد بهترین تجربیات و مواردی از این قبیل نیاز به جوی از نوآوری برای خلق پارادایمهای داخلی سازمان در رویکرد های توسعه ای است.
نوآوری یعنی داشتن انگیزه برای حل موضوعات سازمان با نگاهی نو و ابداعی .
نوآوری حل مسایل روزمره بصورت دایمی و بدون ایجاد روشهای جدید نیست . دشمنان داخلی و خارجی سازمان شما بطور دایم مشغله روزانه برای شما ایجاد می کنند و شما هم بدنبال آنان هستید تا آنها را رفع کنید . این بخشی از کار شماست انا همه ی کار شما نیست .
کار اصلی شما کمک به رشد و توسعه بسمت بلوغ سازمانی است .
بنابر این در یک نگاه کلان به موضوع در کشور متوجه خواهیم شد که این پارادیم از سازمانهای دولتی و عمومی بایستی شکل بگیرد و با ایجاد بستر های لازم زمینه بروز و ظهور نوآوری در بنگاههای خصوصی را فراهم نماید . این حرکتها باید باهم هماهنگ و سازگار باشند . در این صورت است که رشد فساد کاهش یافته و رقابت اصولی جایگزین آن می شود.
در این صورت است که کالای داخلی به کیفیت دست می یابد .
در این راستا مشاغل بصورت حرفه ای شکل می گیرند و بهره وری افزایش می یابد .
و صدها شعار دیگر که با تکیه به عزم ملی باید حل شوند بصورت سیستمی حل خواهند شد.