برخی معتقد به این هستند که رشد و تكامل انسان شگفتانگيزترين پديده آفرينش است. اگر این موضوع را کمی با موضوعات دیگر در نظر داشته باشیم در آفرينش پديدههاي شگفتانگيز زيادي وجود دارد و يكي از اساسيترين وظيفه علوم و عالمان ، شناخت انسان و جايگاه او در جهان است. وقتي به جايگاه انسان در يك مفهوم عام و گسترده نظر داشته باشيم و زندگي اجتماعي و رشد جوامع را نيز پديدهاي شگفتانگيز بدانيم آنگاه رشد سازمانهاي اجتماعي نيز اهميت خود را نشان ميدهد و بايستي بدان توجه ويژه نمود.
در بررسی فرآيند رشد انسان ، از جسم و جان همزمان نبايد غافل بود و وضعيت نهادهاي اجتماعي و سازمانها و موسسات کسب و کار نیز از این قانون باید متابعت نمایند. . بنابر اين شناخت انسان و اجتماع در اين فرآيند به يكديگر پيوند خورده و امروزه علوم بين رشتهاي كه از آنها تحت عناوين جامعهشناسي، مهندسي اجتماعي و سيستمهاي بزرگ اجتماعي نامبرده ميشوند در اين راستا شكل گرفتهاند. در مسير تكامل فردي و اجتماعي، شناخت خود، شناخت ديگران و شناخت روابط خود با ديگران از منظر فردي و شناخت ارتباط اجتماعي با فرد، گروهها با گروهها ، سازمانها با سازمانها و نيز ارتباط آنها با طبیعت و محیط زیست مهم و کاملا در ارتباط با یکدیگر هستند.
انسان تا بدانجا رشد نموده که صحبت از دهکده جهانی و نیز اقتصاد جهانی کرده است و براین اساس اجتماع نيز بعنوان يك سازمان بر تغيير و تحول و تكامل بنا شده است و در دورانهاي مختلف نيز اين تحول يكي از الزامات بقاء و بهبود آن و سازگاري با شرايط زمان بوده است. يكي از دستاوردهاي بشر ايجاد سازمانها و نهادهايي است كه امنيت جمعي او را ايجاد ميكنند. اين امنيت جمعي بر پايهي نيازهاي اوليهي انسان شكل ميگيرد و اشكال عالي خود را در مسير تكامل خود دنبال مينمايد. سازمان ملل و سازمانهای وابسته آن نمونه این پیشرفت بوده است.
در كشورمان از اين نهادها و سازمانهاي مختلف بوجود آمده و در پنجاه سال اخير مسير پرتلاطمي را گذراندهند كه از جملهي آنها به سازمان مدیریت بحران ميتوان اشاره نمود اما وضعيت اين سازمان در مسير رشد و تكامل و سازگاري با شرايط جامعه چگونه بوده است؟
واضح است كه وضعيت عمومي اين سازمان نميتواند جدا از وضعيت عمومي ساختار اداري كشور، دولت و ساير اركان حكومتي باشد. وليكن از آنجا كه اين سازمان با اهداف امنيت اجتماعي متولد شده و ادامهي كار دادهاست، ميتوان با تحول اساسي در اهداف و شكل ادارهي آن ، تأثير مستقيم و اثربخش در روند تكامل و رشد ساير اركان مرتبط و همبسته و حتی کسب و کار ها را از طریق این سازمان بوجود آورد.
يكي از عوامل وجودی و حضور اين سازمانها علاوه بر اعمال مدیریت در مواقع بحران ، مطالعه و بررسی و ایجاد مستندات چگونگی برخورد با بحرانها و درسهای آموخته در ارتباط با ضعف ها و قوتها و نیز اصالت راهکار هاست. بنابراين يكي از رسالتهاي اينگونه سازمانها توجه ويژه به اين موارد و تبدیل آنها به لوایح و پیشنهادات در سطح ملی به ارکان تصمیم گیری است تا رویکرد ها و فرایند های جدیدی را ایجاد نمایند . از دل این فرایند هاست که مهندسی مجدد برخی از سازمانها و حتی کسب و کارها الزامی می شوند.
مشكلات جامعهمان با تحول در اين سازمانها كاهش خواهند يافت. مهندسي مجدد نظامهاميتواند زيربنايي براي استقرار نظامهاي پویاتر و عامل مهمي در فقر زدايي و ایجاد قدرت اقتصادی باشد. نحوهي اداره و مديريت اين سازمانها بايستي تحول دروني را با هدف ايجاد تحول بيروني شكل دهد. بنابر اين چنانچه نظامهاي كيفيتگرا با بهبود مستمر را براي پيادهسازي اولويتبندي كنيم، سازمانهاي توليدي و خدماتی در اولين رده قرار ميگيرند تا از این تجربیات استفاده نمایند.