۳-۷-۱۴۰۰-توانمندی های پویا هم شامل بهره برداری از شایستگی های موجود هم شامل توسعه شایستگی های جدید هستند. هنر این است که تعادل مناسبی بین بهرهبرداری از شایستگیهای موجود و توسعه و بهرهبرداری از شایستگی های جدید ایجاد شود. در مطالعه اخیری که توسط مدرسه کسب وکار انگستان در سال 2021 انجام شده ،آمده است که شرکتهای پیشرو در جهان ترکیبی از اهداف بلند مدت هستند که معمولا ، فاقد خط پایان مشخص بوده و بیشتر اوقات این ترکیب ، آمیخته ای از انجام فعالیتهای جاری و تغییر فعالیت های کسب و کار است.در این حوزه نیز که با بررسی چندین شرکت معتبر همراه بوده، عوامل اهرمی و مهمی را به عنوان ستونهای اصلی از قبیل : رهبری و فرهنگ، کارکنان و مهارتها، ساختار حکمرانی، فرآیندها و سیستمها و مدیریت عملکرد، معرفی کرده اند .
حمید رضا خدمتگزار ، دکتری مدیریت تکنولوژی – مدیریت نوآوری
رویکرد دوسوتوانی سازمانی را می توان به عنوان ظرفیتی برای مدیریت تغییر و دستیابی هم زمان به استخراج عملکرد عالی در فعالیت های جاری و اکتشاف توانایی سازمان برای نوآوری و واکنش به تقاضای متغیر محیطی توصیف کرد. در واقع روش های دوسوتوانی به توانایی شرکتها برای اکتشاف شایستگیها و یادگیریهای جدید، همزمان با بهره برداری از شایستگی های موجود، دلالت دارد. یک سازمان برای تضمین موفقیت پایدار خود باید بتواند با اهرم سازی منابع و یادگیریهای پویا، بر هر دو محور مسلط شود. این جهت گیری به رهبران سازمانی کمک می کند تا ماموریت و اهداف سازمان را از طریق اهرم سازی منابع کلیدی با هدف استفاده از شیوه های یکپارچه توسعه و یادگیری ، محقق نمایند.به اعتقاد پیتر دراکر با توجه به رشد پرشتاب تکنولوژی یادگیری که قبلاً مرحلهای از زندگی محسوب میشد دیگر به بخشی دائمی از زندگی تبدیل شده است و کسانی که بر مهارت یادگیری تسلط نداشته باشند و آن را به بخشی از زندگی روزمره خود تبدیل نکنند، بازندگان دوران جدید خواهند بود. لذا سازمانی که در ایجاد، اکتساب و انتقال دانش و نیز در تغییر رفتارش به منظور انعکاس دانش و بینش روز مهارت و توانایی خاصی دارد، می تواند از آن بعنوان اهرمی اساسی در راستای پیشبرد اهداف بهره برداری کند .
یادگیری استراتژیک این دستاورد را مهیا می سازد تا سازمانها، با شناخت و همافزایی منابع ، مهارتهای تیمی و دادن امکان نوآوری و ریسکپذیری در افراد و گروههای رشد یافته ، به بهرهبرداری دوسویه ، از فرصتهای موجود و آتی جهت ارزش آفرینی دست یابند. سازمانهایی موفقتر هستند که زودتر، سریعتر و بهتر از رقبا یاد بگیرند. درست به همین دلیل است که مفهوم سازمان یادگیرنده و یادگیری سازمانی در سالهای اخیر مطرح شده و رشد فزایندهای نیز داشته است. سازمان یادگیرنده سازمانی است که با ایجاد ساختارها و استراتژیهای مناسب و تبدیل آنها به اهرمهای پیشبرنده مرتبط ، به ارتقای یادگیری سازمانی در محیط درون و بیرون خود کمک می کند . این نوع سازمانها قصد دارند که جلوتر از زمان حرکت کنند و به واکنش ها و تکانه های محیطی زودتر و بهتر از رقبا پاسخ دهند و به طور کلی استراتژیها را به شکلی فراهم می کنند که با سرعت یادگیری و چالاکی ،پاسخگوی تغییرات محیطی اند. پیتر سنگه در این مورد میگوید ، سازمان یادگیرنده جایی است که کارکنان همواره به منظور رسیدن به نتایج مورد دلخواه خود دائماً در حال توسعه ظرفیتها و شایستگیهای خود هستند در اینگونه سازمانها شیوه های جدید تفکر یا تفکر برهم زننده ، همواره مورد تشویق قرار گرفته و افراد مرتبا می آموزند که از همدیگر ، محیط و… یاد بگیرند.
از جمله اهرمهای که می تواند بر یادگیری استراتژیک موثر باشد، کاربرد فناوری ، دانش و بازمهندسی فرآیندهای کسب و کار و نیز نهادینه کردن سیستم ها و فرهنگ لازم برای نوآوری پایدار می باشند .نوآوری در حال تبدیل به یک مولفه کلیدی در سیاستگذاری اقتصادی شده است. نوآوری صرفاً به معنای ایجاد بازارهای جدید نیست بلکه میتواند به معنای ارائه روشهای جدید در پاسخگویی به بازارهای بالغ و جا افتاده نیز باشد. ماشین نوآوری حرکت خود را مدیون توانایی دیدن پیوند ها، کشف فرصت ها و بهره مند شدن از آنهاست.
برقراری توازن میان بهره برداری و کاوش یکی از چالشها سازمان هایی است که با هدف دوسوتوانی ، با توسعه عمکلرد جاری و تحقق آینده دست به گریبانند . این قابلیت در دنیای تجارت به معنای بهره برداری همزمان و کاوش ، یا اداره و احیای مجدد یک کسب وکار است و توانایی برتری همزمان در بهره وری و نوآوری ، یک دارایی نادر اما بسیار فزاینده در فضای پیچیده تجارت امروز را نشان می دهد. توانمندی های پویا هم شامل بهره برداری از شایستگی های موجود هم شامل توسعه شایستگی های جدید هستند. هنر این است که تعادل مناسبی بین بهرهبرداری از شایستگیهای موجود و توسعه و بهرهبرداری از شایستگی های جدید ایجاد شود. در مطالعه اخیری که توسط مدرسه کسب وکار انگستان در سال ۲۰۲۱ انجام شده ،آمده است که شرکتهای پیشرو در جهان ترکیبی از اهداف بلند مدت هستند که معمولا ، فاقد خط پایان مشخص بوده و بیشتر اوقات این ترکیب ، آمیخته ای از انجام فعالیتهای جاری و تغییر فعالیت های کسب و کار است.در این حوزه نیز که با بررسی چندین شرکت معتبر همراه بوده، عوامل اهرمی و مهمی را به عنوان ستونهای اصلی از قبیل : رهبری و فرهنگ، کارکنان و مهارتها، ساختار حکمرانی، فرآیندها و سیستمها و مدیریت عملکرد، معرفی کرده اند .
رویکرد فوق موجب توسعه شایستگیهای جدید در اکوسیستم و بهبود مدل کسب و کار شده و به عنوان مبنایی برای یادگیری ، کسب دانش مرتبط با فناوریها، محصولات یا بازارهایی با اهمیت بالقوه استراتژیک می شوند. همچنین یادگیری و توسعه استراتژیک یک رویکرد برای کمک به سیستم منابع انسانی با هدف نوآوری است که به آن کمک می کند چگونه اهداف سازمان را از طریق افراد و فرآیندهای منابع انسانی و با استفاده از استراتژی ها، سیاست ها و شیوه های یکپارچه ، به ارزش تبدیل کند. درصورت عدم یادگیری، سازمان هزینه های سنگین ندانستن یا دوباره کاری و عدم کارآیی و به هدردادن منابع و مهارتها را متحمل شده و شاهد از دست دادن منابع ، فرصتها ، افراد و کاهش درآمد به دلیل عدم نوآوری و ایجاد ارزش خواهند بود. در پایان می توان نتیجه گرفت که هدف یادگیری و توسعه استراتژیک ایجاد یک چارچوب منسجم و جامع برای توسعه کارکنان سازمان از طریق ایجاد یک فرهنگ رهبری موثر و تشکیل استراتژی های یادگیری سازمانی و فردی است. یادگیری استراتژیک با رویکرد دوسوتوانی ، این دستاورد مهم را مهیا می سازد تا با شناخت ، همافزایی و نوآوری در منابع ، افراد و سیستمها ، به عنوان اهرمهای توانمندساز ، به بهرهبرداری از فرصتهای موجود و کاوش جهت ارزش آفرینی در درون و بیرون سازمان و حتی در گستره تمامی ابعاد اکوسیستم کسب وکار، دست یابیم .این رویکرد موجب توسعه شایستگیهای جدید ، ایجاد کسب و کار جدید به عنوان مبنایی برای یادگیری و کسب دانش و مهارت جدید ،مرتبط با فناوریها، محصولات یا بازارهایی با اهمیت بالقوه استراتژیک خواهد شد.