تدوین استراتژی یک امر است و اجرای آن امری دیگر . استراتژی یک سند برای نگهداری در سوابق مدیریت نیست . این سند هر روز باید جلوی چشم مدیران در تمامی سطوح باشد و برای آن برنامه اقدام واجرایی تدوین شده و تمامی مدیران اجرایی با ایمان واقعی به آن برای موفقیت آن کمک کرده و آن را دنبال کرده و ارزیابی مستمری از آن بشود. استراتژی هر شرکت و کسب و کار را باید در چند زمینه اصلی متمرکز کرده و مطابق با اولویتهای تعیین شده به پیش برد. چشم انداز حاصل از مطالعات راهبردی بدون برنامه اجرایی و ارزیابی آن و تعیین میزان اثربخشی هیچ چیز نیست.
تدوین و اجرای استراتژی یک فرایند یکپارچه یا مجموعه ای از مراحل است که توسط هیات مدیره تصویب و از سوی مدیر عامل شرکت فعال می شود و شامل همه کارکنان در تمام سطوح سازمان است.
توانایی تدوین و اجرای استراتژی ، یک توانایی کلیدی در هر سازمان است که بسیاری از شرکتهای موفق بر روی آن سرمایه گذاری می کنند. این توانایی می تواند بین عملکرد ضعیف و رشد پایدار سودآور تفاوت ایجاد بنیادین ایجادکند. اما با مقاومت در مقابل تغییر در هر سازمانی ، دلایل مختلفی وجود دارد که می تواند از اجرای موفقیت آمیز استراتژی در یک سازمان جلوگیری کند. برخی از این موارد بشرح زیر هستند:
1. عدم تعادل بین فرمول بندی و اجرا
برخی از رهبران بر تدوین استراتژی های خوش بینانه و تا حدی غیر ممکناصرار دارندو برای آن به سازمان فشار می آورند و سازمان توانایی اجرای آن راندارد . تدوین و اجرای استراتژی گامهایی در یک فرایند متعادل وهماهنگ شده است .
2. اهداف استراتژیک شفاف نیستند .
بسیار مهم است که اهداف استراتژیک شفاف بوده و برای افراد سازمان قابل درک باشند. آنها باید دارای معیارها یی باشند که بتوان دسترسی به اهداف را حس نمود. این بدان معنی است که نتایج مربوط به هر معیار باید مرتباً به روز آوری و ارزیابی شود و در داخل سازمان جاری شود.
3. تمرکز هماهنگ شده روی اهداف
برای ایجاد فضای اطمینان بخش بین مدیران وهمکاران همیشه باید ۲ یا ۳ هدف اصلی استراتژیک را که آنها فکر می کند برای شرکت در اولویت است ارایه و بر آنها تمرکز نمود . این امر طبعا نیاز به هماهنگی و تطابق دارد.
4. مسئولیت پذیری محدود یا بدون مسئولیت
اجرای استراتژی بصورتی به طور مستقیم یا غیرمستقیم کلیه کارکنان شرکت را در بر می گیرد. این بدان معنی است که همه می دانند چه نقشی در کمک به شرکت در دستیابی به اهداف استراتژیک دارند و برای نتایج پاسخگو هستند. از نظر عملی هر کس باید بتواند اهداف استراتژیک را به اهداف روزانه کاری خود تبدیل کند.
5. اجرای عملی ضعیف
اگر تصمیمات به ابتکاراتی عملی و نوآوری در اجرا تبدیل نشوند ، بهترین استراتژی ممکن هم ارزشمند نیست. درمحیطی که دایما تغییر می کند ، توانایی برخورد سریع با تغییرات بسیار مهم است.
6. ضعف مدیریتی
شرکت هایی که در اجرای استراتژی خود در شرایط بهتری هستند ، رهبری استراتژیک خوب و تعریف شده ای دارند. توانایی تصمیم گیری چه به صورت فردی و چه به عنوان عضوی از تیم یک اصل ضروری است . هر مدیر ایمان داشته باشد که قادر است به طور فعال در ایجاد وتقویت موضوعات استراتژیک آینده سازمان مشارکت کند و در آنها نقش اساسی اجرا می کند .