
۲۹ ژوئیه ۲۰۲۵-جرالد لئونارد
ناملایمات بخشی از هر سفر رهبری است. اما در محیطهای پرفشار مانند تولید و فناوری – که در آن تغییر مداوم و انتظارات بالا است – نحوه رهبری شما تحت استرس، تعیین میکند که آیا تیم شما از اختلال جان سالم به در میبرد یا قویتر میشود.
خبر خوب؟ علوم اعصاب استراتژیهای عملی و مبتنی بر شواهد ارائه میدهد که به رهبران کمک میکند تا آرامش خود را حفظ کنند، به روشنی فکر کنند و اعتماد را تقویت کنند – حتی در هنگام آشفتگی. وقتی بفهمید که مغز چگونه استرس، ترس و ابهام را پردازش میکند، میتوانید خود را بهتر مدیریت کنید و دیگران را از طریق آن هدایت کنید.
در اینجا پنج استراتژی مبتنی بر علوم اعصاب برای کمک به شما در رهبری در شرایط دشوار با وضوح، ثبات و هماهنگی تیمی ارائه شده است.
۱. قبل از پاسخ دادن، قشر جلوی پیشانی خود را تنظیم کنید.
قشر جلوی پیشانی (PFC) “مرکز اجرایی” مغز است. این بخش بر استدلال، برنامهریزی و کنترل تکانهها نظارت دارد – اما استرس میتواند عملکرد آن را سرکوب کند. وقتی این اتفاق میافتد، آمیگدال – بخشی از مغز که مسئول واکنشهای عاطفی است – کنترل را به دست میگیرد و منجر به رفتار واکنشی به جای رفتار متفکرانه میشود.
علوم اعصاب نشان میدهد که لحظات کوتاه خودتنظیمی، مانند تنفس عمیق و برچسبگذاری احساسات، PFC را دوباره فعال میکند و بیشفعالی آمیگدال را کاهش میدهد. این ابزارها به رهبران اجازه میدهند مکث کنند، فکر کنند و پاسخ بهتری را انتخاب کنند.
این را امتحان کنید:
قبل از پاسخ به یک بهروزرسانی یا تصمیم پرتنش، ۶۰ ثانیه مکث کنید، نفس عمیق بکشید و احساس خود را نام ببرید – مثلاً “من احساس ناامیدی میکنم.” این کار عملکرد اجرایی را دوباره متمرکز میکند و انتخابهای آگاهانهتری را ممکن میسازد.
۲. روایت سختیها را از نو تعریف کنید.
مغز ما طوری طراحی شده که تهدیدها را تشخیص دهد – ویژگیای که به اجداد ما کمک کرد تا زنده بمانند، اما اغلب رهبری مدرن را خراب میکند. در لحظات مبهم یا پرفشار، سوگیری منفی مغز باعث ایجاد “حالت تهدید” میشود که تمرکز را محدود و خلاقیت را کاهش میدهد.
با این حال، تحقیقات نشان میدهد که ارزیابی مجدد شناختی – تعریف مجدد یک موقعیت – میتواند یک تهدید را به چالش تبدیل کند. این تغییر انگیزه را افزایش میدهد، مدارهای دوپامین را فعال میکند و عملکرد را تحت فشار بهبود میبخشد.
این را امتحان کنید:
در جلسات تیمی، زبان بحران (“این میتواند ما را فلج کند”) را با چارچوببندی چالش (“این سخت است، اما ما بدتر از آن را پشت سر گذاشتهایم”) جایگزین کنید. طرز فکر تیم شما اغلب بازتاب چارچوببندی شما خواهد بود – و با کاهش اضطراب، ظرفیت حل مسئله آنها افزایش مییابد. با گذشت زمان، این تغییر زبان، انعطافپذیری، اعتماد به نفس و باور مشترک به توانایی تیم برای سازگاری را ایجاد میکند.
۳. در میان بحران، امنیت روانی ایجاد کنید.
ترس دشمن یادگیری است. وقتی کارمندان از سرزنش یا تمسخر میترسند، مغزشان مدارهای دفاعی را فعال میکند و کنجکاوی، نوآوری و همکاری را سرکوب میکند.
ایمی ادموندسون از دانشکده بازرگانی هاروارد، امنیت روانی را به عنوان “یک باور مشترک مبنی بر اینکه تیم برای ریسکپذیری بین فردی ایمن است” تعریف میکند. علوم اعصاب از این موضوع پشتیبانی میکند: مطالعات نشان میدهد که محیطهای حمایتی کورتیزول را کاهش داده و انعطافپذیری عصبی – توانایی مغز برای یادگیری و سازگاری – را افزایش میدهند.
این را امتحان کنید:
پس از یک مهلت از دست رفته یا مشکل کیفیت، بحث را با گفتن “ما اینجا هستیم تا یاد بگیریم، نه سرزنش.” شروع کنید. بپرسید: “از این چه چیزی یاد گرفتیم؟” و “چه کار متفاوتی انجام خواهیم داد؟” این کار مغز را از حالت دفاعی به حالت یادگیری تغییر میدهد و فرهنگی ایجاد میکند که در آن پیشرفت مداوم احساس امنیت، انتظار و اشتراکگذاری میشود – و شکستها را به سنگهای پله تبدیل میکند.
۴. از نورونهای آینهای برای تعدیل احساسات گروهی استفاده کنید.
نورونهای آینهای سلولهای مغزی تخصصی هستند که وقتی ما عمل میکنیم و دیگران را در حال عمل مشاهده میکنیم، فعال میشوند. به همین دلیل است که احساسات – به ویژه ترس، ناامیدی یا آرامش – در محیطهای گروهی مسری هستند.
در محیطهای پراسترس، تیمها به طور ناخودآگاه وضعیت عاطفی رهبر خود را منعکس میکنند. یک رهبر آرام و خونسرد، نشان دهنده امنیت است. یک رهبر آشفته یا واکنشی، اضطراب را تشدید میکند.
این را امتحان کنید:
در جلسات بحرانی، صدای خود را آرام نگه دارید، حالت بدنی باز داشته باشید و از حرکات عجولانه بدن خودداری کنید. این تنظیم ظریف به تیم شما کمک میکند تا وضوح شناختی و آرامش خود را تحت فشار حفظ کند. حضور شما به عنوان یک سیگنال عصبی عمل میکند که “ما ایمن هستیم” و به دیگران اجازه میدهد تا از حالت واکنشی به تعامل متفکرانه تغییر کنند – و اعتماد به رهبری شما را در لحظات حساس تقویت میکند.
5. برای حفظ تابآوری، به هدف تکیه کنید.
هنگام بروز سختی، مغز نه تنها به دنبال وضوح است – بلکه به دنبال معنا نیز میگردد. تیمهایی که به هدف پایبند میمانند، در هنگام نوسانات عملکرد بهتری دارند.علوم اعصاب نشان میدهد که وقتی افراد کار خود را به یک هدف معنادار متصل میکنند، باعث ترشح اکسی توسین و سروتونین میشود.
مواد شیمیایی عصبی که پیوندهای اجتماعی را تقویت میکنند، استرس را کاهش میدهند و پشتکار را افزایش میدهند.
این را امتحان کنید:
به طور منظم به تیم خود یادآوری کنید که چگونه کارشان به تصویر بزرگتر کمک میکند – موفقیت مشتری، محافظت از سلامت جامعه یا پیشرفت استانداردهای صنعت. هدف، چرندیات انگیزشی نیست – بلکه یک منبع سوخت عصبی است. وقتی تیمها «چرایی» پشت «چه چیزی» را میبینند، مدارهای معناسازی را در مغز فعال میکند، تابآوری را تقویت میکند و تعهد را پرورش میدهد – حتی زمانی که وظایف روزمره پیچیده یا تکراری به نظر میرسند.
نکته آخر: مغز را رهبری کنید، نه فقط وظیفه را
ناملایمات اختیاری نیستند. اما نحوه حضور رهبران در ناملایمات، تفاوت زیادی ایجاد میکند.
با به کارگیری اصول علوم اعصاب – تنظیم خود، تغییر چارچوب موقعیت، تقویت ایمنی، تجسم آرامش و ارتقاء هدف – میتوانید حضور رهبری خود و تابآوری تیم خود را متحول کنید. اینها آرمانهای انتزاعی نیستند – آنها عادات عملی مبتنی بر مغز هستند که ترس را کاهش میدهند، تمرکز را افزایش میدهند و عملکرد پایدار را هدایت میکنند.
رهبری مغز یکی از پایدارترین مزایایی است که میتوانید در بخشهایی که سرعت کار بالا و فشار مداوم است، ایجاد کنید. وقتی تیمها از نظر روانی احساس امنیت و از نظر عصبی حمایت میشوند، نه تنها کنار میآیند، بلکه نوآوری میکنند، خود را وفق میدهند و تحت فشار پیشرفت میکنند.