2 ژانویه 2024 – توسط مارکوس ولف، دانشگاه مین
ابعاد مدیریت محیطی یک چشم انداز جذاب برای تکامل طولانی مدت انسان ایجاد می کند. چالش های پایداری محیطی (مرزهای منحنی) نیازمند حداقل سطح همکاری در جامعه ای با حداقل اندازه فضایی معین است. مسیرهای بالقوه جایگزین، بشریت را به سمت نتایج تکاملی بلندمدت مختلف سوق می دهد. در مسیر B، رقابت بین جوامع بر سر منابع مشترک محیطی، انتخاب فرهنگی بین گروه ها را برای رقابت و درگیری مستقیم به طور فزاینده ای ایجاد می کند. مسیر A، همکاری رو به رشد بین جوامع، ظهور ویژگی های فرهنگی جهانی را برای حفظ منافع مشترک زیست محیطی تسهیل می کند. اعتبار: معاملات فلسفی انجمن سلطنتی: علوم زیستی
بر اساس مطالعه اخیر دانشگاه مین، ویژگی های اصلی تکامل انسان ممکن است گونه ما را از حل مشکلات زیست محیطی جهانی مانند تغییرات آب و هوا باز دارد.
انسانها با ابزارها و سیستمهایی برای بهرهبرداری از منابع طبیعی که طی هزاران سال از طریق فرآیند سازگاری فرهنگی با محیط سازگار شدهاند، بر سیاره مسلط شدهاند. تیم وارینگ، زیستشناس تکاملی دانشگاه مین میخواست بداند چگونه این فرآیند سازگاری فرهنگی با محیط میتواند بر هدف حل مشکلات زیستمحیطی جهانی تأثیر بگذارد. چیزی که او پیدا کرد خلاف واقع بود.
این پروژه به دنبال درک سه سوال اصلی بود: چگونه تکامل انسان در زمینه منابع زیست محیطی عمل کرده است، چگونه تکامل انسان به بحران های زیست محیطی متعدد جهانی کمک کرده است، و چگونه محدودیت های زیست محیطی جهانی ممکن است نتایج تکامل انسان را در آینده تغییر دهد.
تیم Waring یافتههای خود را در مقاله جدیدی که در Philosophical Transactions of the Royal Society B منتشر شده است، تشریح کردند. سایر نویسندگان این مطالعه عبارتند از Zach Wood، فارغالتحصیل UMaine، و Eörs Szathmáry، استاد دانشگاه Eötvös Loránd در بوداپست، مجارستان.
این مطالعه بررسی کرد که چگونه استفاده جوامع بشری از محیط در طول تاریخ تکامل ما تغییر کرده است. تیم تحقیقاتی تغییرات در جایگاه اکولوژیکی جمعیتهای انسانی، از جمله عواملی مانند منابع طبیعی مورد استفاده، شدت استفاده از آنها، سیستمها و روشهایی که برای استفاده از آن منابع پدید آمده و تأثیرات زیستمحیطی ناشی از استفاده از آنها را بررسی کردند.
این تلاش مجموعه ای از الگوهای رایج را آشکار کرد. در طول 100000 سال گذشته، گروه های انسانی به تدریج از انواع بیشتری از منابع، با شدت بیشتر، در مقیاس های بیشتر و با اثرات زیست محیطی بیشتر استفاده کرده اند. آن گروه ها اغلب سپس به محیط های جدید با منابع جدید گسترش می یابند.
گسترش جهانی انسان با فرآیند سازگاری فرهنگی با محیط تسهیل شد. این منجر به تجمع ویژگیهای فرهنگی سازگار میشود – سیستمهای اجتماعی و فناوری برای کمک به بهرهبرداری و کنترل منابع محیطی مانند شیوههای کشاورزی، روشهای ماهیگیری، زیرساختهای آبیاری، فناوری انرژی و سیستمهای اجتماعی برای مدیریت هر یک از اینها.
وارینگ، استادیار مرکز سناتور جورج جی میچل، میگوید: “تکامل انسان عمدتاً توسط تغییرات فرهنگی هدایت میشود، که سریعتر از تکامل ژنتیکی است. این سرعت بیشتر سازگاری، امکان استفاده غلط تمام زمینهای قابل سکونت در سراسر جهان را برای انسان فراهم کرده است..
علاوه بر این، این فرآیند به دلیل یک فرآیند بازخورد مثبت تسریع میشود: با بزرگتر شدن گروهها، ویژگیهای فرهنگی سازگار را با سرعت بیشتری جمعآوری میکنند، که منابع بیشتری را فراهم میکند و رشد سریعتری را ممکن میسازد.
“در 100000 سال گذشته، این خبر خوبی برای گونه های ما به طور کلی بوده است.”اما این گسترش به مقادیر زیادی از منابع و فضای موجود بستگی دارد.”
امروزه انسان ها همه جای زمین ذا اشغال کرده اند. ما به محدودیتهای فیزیکی زیستکره رسیدهایم و ادعای بیشتر منابعی را داریم که ارائه میکند. سازگاری های فرهنگی ما، به ویژه استفاده صنعتی از سوخت های فسیلی، مشکلات زیست محیطی جهانی خطرناکی ایجاد کرده است که ایمنی و دسترسی ما به منابع آینده را به خطر می اندازد.
محدودیت های جهانی
برای دیدن اینکه این یافتهها برای حل چالشهای جهانی مانند تغییرات آب و هوایی چه معنایی دارند، تیم تحقیقاتی به زمان و چگونگی ظهور سیستمهای انسانی پایدار در گذشته پرداختند. وارینگ و همکارانش دو الگوی کلی پیدا کردند. اولاً، سیستمهای پایدار تنها پس از اینکه گروهها در حفظ منابع خود در وهله اول تلاش کرده یا شکست خوردهاند، تمایل به رشد و گسترش دارند.
به عنوان مثال، ایالات متحده انتشار گوگرد و دی اکسید نیتروژن صنعتی را در سال 1990 تنظیم کرد، اما تنها پس از اینکه ما مشخص کردیم که آنها باعث باران اسیدی شده و بسیاری از آب های شمال شرق را اسیدی کرده اند. این اقدام با تأخیر امروز یک مشکل بزرگ را ایجاد می کند زیرا ما محدودیت های جهانی دیگر را تهدید می کنیم. برای تغییر آب و هوا، انسان ها باید این مشکل را حل کنند.
دوم، محققان همچنین شواهدی را یافتند که نشان میدهد سیستمهای قوی حفاظت از محیط زیست تمایل به رسیدگی به مشکلات درون جوامع موجود دارند، نه بین آنها. برای مثال، مدیریت سیستمهای آب منطقهای نیازمند همکاریهای منطقهای، زیرساختها و فناوری منطقهای است و اینها از طریق تحول فرهنگی منطقهای به وجود میآیند. بنابراین حضور جوامع در مقیاس مناسب یک عامل محدود کننده حیاتی است.
مقابله مؤثر با بحران آب و هوا احتمالاً مستلزم سیستمهای نظارتی، اقتصادی و اجتماعی جدید در سراسر جهان است – سیستمهایی که همکاری و اختیار بیشتری نسبت به سیستمهای موجود مانند توافقنامه پاریس ایجاد میکنند. برای ایجاد و راه اندازی آن سیستم ها، انسان ها به یک سیستم اجتماعی کاربردی برای کره زمین نیاز دارند که ما آن را نداریم.
وارینگ میگوید: «یک مشکل این است که ما یک جامعه جهانی هماهنگ نداریم که بتواند این سیستمها را پیادهسازی کند، ما فقط گروههای زیرجهانی داریم که احتمالاً کافی نیستند. بنابراین، این مشکل جدی است.”
وارینگ می گوید که مشکل دیگر بسیار بدتر است. در دنیایی مملو از گروههای خردهجهانی، تحول فرهنگی در میان این گروهها به حل مشکلات نادرست، به نفع منافع ملتها و شرکتها و به تأخیر انداختن اقدام در اولویتهای مشترک تمایل دارد. تکامل فرهنگی در میان گروهها تمایل به تشدید رقابت منابع دارد و میتواند منجر به تضاد مستقیم بین گروهها و حتی مرگ انسان در جهان شود.
وارینگ میگوید: «این بدان معناست که حل چالشهای جهانی مانند تغییرات آبوهوایی بسیار دشوارتر از آنچه قبلاً در نظر گرفته شده است، است. “این فقط سخت ترین کاری نیست که گونه ما تا به حال انجام داده است. آنها کاملاً هستند. مشکل بزرگتر این است که ویژگی های اصلی تکامل انسان احتمالاً بر خلاف توانایی ما برای حل آنها عمل می کند. برای حل چالش های جمعی جهانی، ما باید در بالادست شنا کنیم. “
Waring و همکارانش فکر می کنند که تجزیه و تحلیل آنها می تواند به هدایت آینده تکامل انسان در یک زمین محدود کمک کند. مقاله آنها اولین مقاله ای است که پیشنهاد می کند که تکامل انسان ممکن است با ظهور مشکلات جمعی جهانی مخالفت کند و تحقیقات بیشتری برای توسعه و آزمایش این نظریه مورد نیاز است.
تیم Waring چندین تلاش تحقیقاتی کاربردی را برای درک بهتر محرکهای تکامل فرهنگی و جستجوی راههایی برای کاهش رقابت جهانی محیطی با توجه به نحوه عملکرد تکامل انسان پیشنهاد میکند. برای مثال، برای مستندسازی الگوها و قدرت تکامل فرهنگی بشر در گذشته و حال، به تحقیق نیاز است. مطالعات میتواند بر فرآیندهای گذشته که منجر به تسلط انسان بر زیست کره میشود، و روشهایی که امروزه سازگاری فرهنگی با محیط رخ میدهد، متمرکز شود.
اما اگر ثابت شود که طرح کلی درست است، و تکامل انسان به مخالفت با راهحلهای جمعی برای مشکلات زیستمحیطی جهانی، همانطور که نویسندگان پیشنهاد میکنند، میپردازد، باید به برخی از سوالات بسیار ضروری پاسخ داده شود. این شامل این است که آیا می توانیم از این دانش برای بهبود واکنش جهانی به تغییرات آب و هوایی استفاده کنیم یا خیر.
وارینگ میگوید: «البته این امید وجود دارد که انسانها تغییرات آب و هوایی را حل کنند. ما قبلاً حکومتداری جمعی ایجاد کردهایم، اگرچه در مقیاس جهانی هرگز اینطور نبوده است.
رشد سیاست های زیست محیطی بین المللی تا حدودی امیدوار کننده است. از نمونه های موفق می توان به پروتکل مونترال برای محدود کردن گازهای مخرب لایه لایه ازن و توقف جهانی صید تجاری نهنگ اشاره کرد.
تلاشهای جدید باید شامل تقویت سیستمهای عمدیتر، صلحآمیزتر و اخلاقیتر برای خود محدودسازی متقابل باشد، بهویژه از طریق مقررات بازار و معاهدات قابل اجرا، که گروههای انسانی را در سراسر کره زمین محکمتر به هم متصل میکند تا یک واحد کارکردی ایجاد کند.
اما این مدل ممکن است برای تغییرات آب و هوایی کارایی نداشته باشد.
وارینگ میگوید: «مقاله ما توضیح میدهد که چرا و چگونه ایجاد حاکمیت تعاونی در مقیاس جهانی متفاوت است، و به محققان و سیاستگذاران کمک میکند تا در مورد چگونگی کار به سمت راهحلهای جهانی شفافتر باشند.
این تحقیق جدید میتواند به یک مکانیسم سیاستی جدید برای رسیدگی به بحران آب و هوا منجر شود: اصلاح فرآیند تغییرات تطبیقی در بین شرکتها و کشورها ممکن است راهی قدرتمند برای مقابله با خطرات زیستمحیطی جهانی باشد.
وارینگ در مورد اینکه آیا انسانها میتوانند در یک سیاره محدود به حیات خود ادامه دهند، میگوید: “ما هیچ راهحلی برای این ایده یک تله تکاملی درازمدت نداریم، زیرا به سختی مشکل را درک میکنیم. اگر نتیجهگیریهای ما حتی نزدیک به بودن باشد درست است، ما باید این را با دقت بیشتری مطالعه کنیم.”