ارسال شده در 14 نوامبر 2022 توسط جو بوش
در سالهای اخیر، تولید تحت تأثیر مجموعهای بیامان از رویدادهای به ظاهر نامرتبط جهانی قرار گرفته است. با این حال، آیا دلیل واحدی برای شدت تأثیر این رویدادها وجود دارد و مهمتر از آن، آیا راه حلی وجود دارد؟ جان رابینسون از کرنی توضیح می دهد.
از آغاز قرن حاضر، ما شاهد رشد تصاعدی در پیشرفتهای فناوری بودهایم. پذیرش سریع و انبوه این فناوری ها در جامعه، مدل های تثبیت شده را در سراسر طیف کاملاً تغییر داده است. هنگامی که ما یک تحلیل ساده PEST را در نظر می گیریم، واضح است که چقدر تکنولوژی باعث تغییر در سه حوزه دیگر سیاست، اقتصاد و جامعه شده است. اکثر ما اکنون بخشی از یک شبکه واحد، جهانی و بلادرنگ ( آنلاین ) هستیم. این شبکه فراگیر و مجهز به فناوری، یک سیستم پیچیده است که سیلوهای سنتی و جریان های خطی را در همه زمینه ها از جمله، اما نه محدود به، اطلاعات، کالاها و افراد، دخیل کرده است. با این حال، تولید برای پذیرش این فناوری ها کمی کندتر بوده است.
موضوعی که برای بخش تولید وجود دارد این است که این فناوریهای جدید را به همان میزانی که جامعه گستردهتر میکند، اتخاذ نکرده و شکاف فناوری پدید آمده است. علاوه بر شکاف فناوری، تولید نیز فرآیندهای تجاری خود را برای مقابله با پیچیدگی سیستم دنیای جدید تطبیق نداده است.
نتیجه این است که تولید و سایر نقاط جهان در دو سیستم متفاوت کار می کنند. این سیستمها به روشهای مختلف و با سرعتهای متفاوت عمل میکنند و واقعیت تلخ این است که تولید نمیتواند به آن ادامه دهد.
صنعت 4.0
فن آوری هایی که این تغییر جهانی را هدایت کرده اند، هم قابل اجرا هستند و هم برای تولید در دسترس هستند. تأثیری که پیشبینی میشد آنها داشته باشند به عنوان انقلاب صنعتی چهارم اعلام شد. اما با وجود تبلیغات و سرمایه گذاری قابل توجه در دهه گذشته، مطالعات متعدد نشان داده است که مزایای Industry 4.0 به سادگی محقق نشده است.
علاوه بر این، گزارش اخیر درباره همگرایی IT/OT که توسط The Manufacturer انجام شده است، نشان می دهد که انقلاب صنعتی سوم هنوز تا بلوغ فاصله زیادی دارد. یکی از یافتههای کلیدی در گزارش که این نکته را نشان میدهد این است که «فقط ۲۳ درصد از تولیدکنندگان به بیش از سطح پایه همگرایی فناوری اطلاعات و فناوری اطلاعات دست یافتهاند». همگرایی IT/OT بیش از 20 سال است که در دستور کار بوده است و با این حال هنوز آرزوی بیشتر آنهاست.
بنابراین، اگر بپذیریم که سرعت پذیرش فناوری و تغییر فرآیند در تولید کندتر از جامعه است، سؤال بعدی این است که چرا؟
من معتقدم که پاسخ این است که مدل عملیاتی استراتژیک سطح بالای تولیدکنندگان در دههها اساساً تغییر نکرده است. بسیاری از تولیدکنندگان هنوز در همان وضعیتهای کاربردی که در طول دوران مدرن بوده اند سازماندهی و مدیریت می شوند. به عنوان مثال، بازاریابی، فروش، تحقیق و توسعه، برنامه ریزی، تدارکات، فناوری اطلاعات، تولید، تدارکات و غیره. KPIها در این وضعیتهای کاربردی عنصری از رقابت داخلی، منافع شخصی و حفظ خود را ایجاد می کنند. بهعلاوه، جریانهای اطلاعات و مواد همچنان عمدتاً عمودی و افقی هستند، مانند بخشها، خطوط گزارشدهی، خطوط تولید و زنجیرههای تأمین.
به ویژه، رابطه تولیدکنندگان با فروشندگان اصلی فناوری آن حوزه ای است که واقعاً تغییر نکرده است. در حال حاضر رابطه معمولی بین تولید کننده و تامین کننده فناوری، همتا به همتا و بیش از حد رقابتی است. علاوه بر این، همکاری بین تامین کنندگان فناوری برای یک تولید کننده نیز بسیار محدود است.
این ویژگیها با شیوههای مشارکتیتر و خودتعیینگرایانهتر جامعه در حال حاضر بسیار متفاوت است. چندی پیش، تولید یک زنجیره تامین و مسیری به سمت بازار داشت که به گروه های جمعیتی بزرگ فروخته می شد. ما اکنون در مورد شخصی سازی، همه کانال و اندازه دسته ای یک صحبت می کنیم. اگر مشکل مدل عملیاتی است، پس مدل عملیاتی جدید چگونه باید باشد؟
شبکه های مشارکتی
این اعتقاد دیرینه من بوده است که مدل عملیاتی آینده تولید موفق باید بر اساس همکاری ساخته شود. علاوه بر این، این اصل همکاری باید هم در داخل و هم در خارج اعمال شود.تغییراتی که من پیشنهاد میکنم با هدف حرکت از رقابت، سیلوها و جریانهای خطی به شبکهای مشارکتی از تصمیمگیرندگان توانمند بلادرنگ در همه سطوح است.
من دیدگاه خود را برای این مدل عملیاتی مشترک The Quorum Principe نامیدم و در دو سال گذشته به طور گسترده در مورد این موضوع نوشته و ارائه کرده ام.
احتمالاً بزرگترین تغییری که The Quorum Principle ایجاد می کند در رابطه با همکاری بین سازنده و تامین کنندگان اصلی آن است. به جای مدل فعلی، یک مدل جدید با مشارکت بیشتر ایجاد می شود که در آن سازنده و پنج شریک استراتژیک آن یک “Quorum” را تشکیل می دهند.
حد نصاب یک هدف مشترک خواهد داشت و مهارت ها را در زمینه های استراتژی، فناوری اطلاعات، OT و تعالی عملیاتی گرد هم می آورد. من معتقدم که ارزش ترکیبی این مدل عملیاتی بسیار بیشتر از ارزش هر مشارکت کننده فردی است. اصل حد نصاب دارای چندین جریان کاری است و هر کدام برای موفقیت بسیار مهم هستند. علاوه بر برخی از بهترین شیوههای تثبیتشده، برخی از روشهای مهم جدید تفکر مانند پیچیدگی سیستم، طراحی سیستم و طراحی مبتنی بر زندگی را نیز در بر میگیرد.
پذیرش اصل حد نصاب یک تغییر دگرگون کننده برای یک تولیدکننده منفرد است و به این ترتیب، باید یک ابتکار مدیریتی باشد. اگر توسط تعداد قابل توجهی از تولیدکنندگان به تصویب برسد، اصل حد نصاب یک تغییر پارادایم در اکوسیستم تامین کننده و بخش تولید در سطح جهانی ایجاد می کند.
من معتقدم که تغییراتی که پیشنهاد می کنم ارزش موجود افراد، فناوری و سازمان ها را آزاد می کند. ارزش ترکیبی که این همکاری به ارمغان میآورد، تأثیر مثبتی بر بسیاری از چالشهای کلیدی ما در رابطه با تجارت و محیط زیست خواهد داشت.
فناوری تغییرات عظیمی را در نحوه عملکرد ما در سطح جهانی ایجاد کرده است. به نظر من، بخش تولید به اندازه کافی سریع خود را با این تغییرات وفق نداده است و باید از هم اکنون قبل از اینکه شکاف بزرگتر شود، اقدام کند.