مدیرعامل هلدینگ فناپ: با چالش جدی در نظام تصمیمگیری مواجهایم
شهاب جوانمردی، مدیرعامل هلدینگ فناپ، از چهرههای شناختهشده حوزه فناوری اطلاعات و بانکداری بهشمار میآید و در کنار فعالیت و عضویت در هیأترئیسه سازمان نظام صنفی رایانهای در دو دوره متوالی و همچنین عضویت در اتاق بازرگانی ایران، شناختی نسبتاً جامع درباره وضعیت شرکتهای فناور، بانکها، و دیگر کسبوکارهای فعال در حوزه فناوری اطلاعات دارد. او بیش از پانزده سال است که مدیرعامل فناپ است و بهصورت مستقیم زیر نظر گروه مالی پاسارگاد و بانک پارسارگاد، راهبری فناوری اطلاعات این گروه مالی را بر عهده دارد. حال پس از گذشت این دوره زمانی از او پرسیدیم که فعالیت زیر نظر یک شرکت وابسته به یک بانک اهداف را زودتر محقق میکند یا شرکتی که در مالکیت بانک نباشد.
فناپ جزو شرکتهایی است که بهطور مشخص با سرمایهگذاری یک بانک شروع به کار کرده است؛ مزایا و معایب این نوع فعالیت چیست؟
درباره فعالیت و تشکیل فناپ پیشینهای تاریخی وجود دارد. بسیاری از بانکها برای پشتیبانی از خدمات فناوری اطلاعات و ارتباطات خودشان، شرکتهایی را ایجاد کردهاند که برخی از آنها سابقهای بیش از فناپ دارند؛ برای مثال، بانک مرکزی مجموعه شرکت ملی انفورماتیک را ایجاد کرد، یا مجموعههایی مانند سداد، خوارزمی، و کاسپین هم از این دست شرکتها هستند که سوابق فعالیت طولانیتری دارند و برای پشتیبانی از بانکهای مادر خودشان تشکیل شدهاند.
پس از تأسیس بانک پاسارگاد، مجموعه فناپ بهعنوان اولین شرکت از گروه مالی پاسارگاد شکل گرفت. بسیاری تصورشان این بود که فناپ هم یک سرویسکمپانی مشابه مجموعههای دیگر است. اما من که تقریباً پس از ۹ ماه از تشکیل این مجموعه به آن پیوستم، متوجه شدم کل گروه مالی پاسارگاد در بیزنسپلن بانک از پیش مد نظر بوده و طراحی شده بود که این گروه مالی در چه صنایعی حضور خواهد یافت. علاوه بر حوزه انرژی، معدن، صنایع، و…، حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات نیز بهعنوان یکی از حوزههای متمرکز در این بیزنسپلن بوده است.
بهنظر من، دکتر قاسمی مدیرعامل بانک پاسارگاد، نگاهی پیشرو به فناوری و نقش آن در توسعه دارد. با همین دیدگاه هم در بیزنسپلن بانک، فناوری را بهعنوان یکی از نقاط کلیدی برای سرمایهگذاری انتخاب کردهاند تا پیشتازی و ارائه خدمات در بستر و بر مبنای همین فناوری رخ دهد و موجب تحول در کسبوکارها شود.
خاطرم هست در همان سالها عدهای معتقد بودند شرکتهای فناوری چهبسا جلوتر و پیشروتر از بانکها باشند. این موضوع در پانزده سال پیش حتی برای خودمان هم باورپذیر نبود، هرچند که در دنیا نمونههایی از پیشرو بودن شرکتهای فناوری را میدیدیم.
توصیه دکتر قاسمی این بود که زیرساختهای فناوری اطلاعات و ارتباطات گروه مالی پاسارگاد را به بهترین نحو و کیفیت فراهم کنید، اما محدود به این سطح نباشید و در صنعت آیسیتی و مطابق با شرایط بازار کار به رقابت بپردازید و سهمی از بازار بهدست آورید.
این استراتژی باعث شد شکلگیری فناپ بیش از آنکه در بستر دستوری و مأموریتی صرف باشد، در بستری کسبوکاری قرار گیرد. گاه حتی برای دوستان باورش دشوار است که ما اولین نرمافزار بانکی خودمان را ابتدا به بانک توسعه تعاون و بعد به بانک پاسارگاد فروختیم و پس از تولید و تست محصول و پیادهسازیاش در بانک پاسارگاد به مرحله عقد قرارداد رسیدیم.
در همکاری با پاسارگاد سه اتفاق ویژه برای فناپ رخ داد که شاید بیرون از این مجموعه برایمان رخ نمیداد. اولین اتفاق، نگاه راهبردی و لیدری شخص آقای دکتر قاسمی و هیأتمدیره به کسبوکار فناپ و همراهی با کارشناسان و متخصصان فناوری برای حضور در بازار رقابتی است.
دومین اتفاق، رانت دسترسی به بازار است. فناپ با سرمایه کمی، یعنی حدود ۱۵۰ میلیون تومان تأسیس شد. به همین دلیل بود که تقریباً همه پروژههای آیتی بانک را در شرایط برابر قبول میکرد و انجام میداد؛ برای مثال، اگر مناقصهای برای خرید پرینتر، اجرای شبکه شعب، دوربینهای مداربسته و… برگزار میشد، ما در شرایط برابر نسبت به دیگر شرکتها، برتری و اولویت داشتیم. پس از مدتی تلاش کردیم به جایی برسیم که بهترین پروژهها را با بهترین قیمتها بگیریم. در واقع، فناپ در مجموعه پاسارگاد با قاعده بازار رشد کرده است. یادم هست که در یک مناقصه بهدلیل قیمت بالایی که داده بودیم، نتوانستیم پروژه را بگیریم. تجربه ما در آن مناقصه باعث شد بتوانیم خودمان را با وجود هزینههای زیاد با شرایط بازار وفق دهیم. تلاش ما در انجام پروژههای بانک پاسارگاد، این بود که با بهترین کیفیت، سرویسی را درون خانواده ارائه کنیم که این البته به معنی وابستگی اقتصادیمان به بانک نبود.
سومین اتفاق خوب هم برای فناپ این بود که اگر طرح تجاری مناسب و شفافی داشتیم، میتوانستیم مطابق با نرخهای بازار یا حتی کمی بیشتر، اما با سرعت و بدون ضمانتهای سنگین، از تسهیلات بانکی استفاده کنیم (بهعبارت دیگر، سهام شرکت بهعنوان وثیقه و ضمانتهای مورد نیاز کار میکرد). در واقع، همکاری فناپ با بانک پاسارگاد خیال ما را از چند جهت راحت میکرد. اول اینکه آسودهخاطر بودیم که یک حامی و پشتیبان محکم و قوی همراه با یک برند خوب و معتبر داریم؛ مدیرانی در کنارمان داریم که میتوانند در مواقع چالشزا با ما همفکری کنند و در بحرانها کمکحالمان باشند.
امروز که به گذشته نگاه میکنم میبینم که ما هم چالشهای زیادی را پشت سر گذاشتهایم؛ برای مثال، بانک پاسارگاد تا سالهای ۸۹ و۹۰ با یک سیستم دیگر همکاری میکرده است که پرووایدرش نمیخواسته بازارش را از دست بدهد. در چنین شرایطی، رزومه اندک فناپ در خود بدنه بانک مقاومت ایجاد میکرد. با وجود این موانع، ما نمیتوانیم داشتهها و پشتیبانیهای بانک از فناپ را نادیده بگیریم.
آیا این داشتهها و پشتیبانیها از سوی یک بانک قوی باعث شد که شما در بازار رقابتی از رقبایتان یک گام جلوتر باشید؟
نه، اتفاقاً فکر میکنم ما در این دوی ماراتن حتی یک گام عقبتر بودیم و دیرتر شروع کردیم، اما تیم کوچینگمان خیلی بهتر بوده و توانستهایم خودمان را بالا ببریم. آن زمان در بین بازیگران حرفهای بازار، مانند توسن، مجموعه خدمات انفورماتیک، و شرکتهایی از این دست، واقعاً فناپ چندان بهچشم نمیآمد و خیلیها به آن اعتقاد نداشتند. اما بهطبع بعدها و با گذشت زمان و گرفتن سهم بازار، این نقشآفرینی پررنگتر شد.
آیا وابستگیتان به بانک پاسارگاد باعث تغییر برنامهها و کارهایتان در بازار شده است؟ یعنی صرفاً کار و سیاستی که مورد نظر بانک بوده را دنبال کردهاید؟
حتماً اینطور بوده است. به این دلیل که به هر حال هرکس در هر خاستگاهی رشد کند، ژنومش بر مبنای همان خاستگاه پرورش مییابد و آن را به ارث میبرد. در فناپ هم خیلی از کارها و رفتارها، هویت و فرهنگ سازمانی و طرز تفکر ما منبعث از گروه مالی پاسارگاد است. دوم اینکه بهطور طبیعی، نوع نگاه، نیازها، و درخواستهای محصولمحور مشتری کلیدی فناپ که در واقع مالک-مشتری است، در ما نهادینه شده و مضمون محصولی شده است که ارائه میدهیم؛ برای مثال، ما کربنکینگ (core banking) را اساساً با بانک پاسارگاد شناختیم.
این موضوعی بسیار مهم است، زیرا زاویه دید ما به حوزه بانکی، بیمه، کارگزاری، و سرمایهگذاری و… بر اساس زاویه دید پاسارگاد و بر مبنای تجربه مدیران این بانک بوده است. در اینجا هم شانس با ما همراه بوده است، چرا که مدیران بانک پاسارگاد از بهترینهای حوزه بانکی و خبرگان صنعت بانکی کشور و بهرهمند از تکثر و تنوع دیدگاه بودهاند. نکته دوم این است که جناب آقای خزایی که هم عضو هیأتمدیره بانک و هم رئیس هیأتمدیره فناپ بودهاند، دارای اولین تجربه تولید و طراحی نرمافزارهای مالی و بانکی در کشور هستند. او فردی بسیار علاقهمند است که برنامهنویسی کرده و طراحی سیستم داشته است و کربنکینگ را بهخوبی میشناسد. نوع نگاه راهبردی ایشان به فناوری و کربنکینگ، فناپ را به دانش و توانمندی خاصی در این حوزه مجهز کرده است. اینها مزیتهایی است که شاید شرکتهای رقیب ما از آن کمتر بهره بردهاند.
برای بانکی مانند پاسارگاد، سرمایهگذاری در شرکتی همچون فناپ چه مزایا و منافعی دارد؟
نخست اینکه، بانکی که میخواهد رشد سریع و محصولات متنوع داشته باشد و با یک نگرش همهجانبه توسعه بانکی را دنبال کند، باید به محصول نهایی اشراف کامل داشته باشد؛ یعنی اول و آخر محصول را بداند و بشناسد. در بانک پاسارگاد هم با وجود نگاه متعالی دکتر قاسمی و دیگر مدیران به این موضوعات، به نظرم نیاز جدی به تشکیل شرکتی مانند فناپ برای شناخت و تسلط کامل بر محصولات وجود داشته است.
دوم اینکه، با همان نگاه متمایز مدیریت بانک پاسارگاد شاهد توجه به زیرساختهای کلان بودهایم. توجه داشته باشید که در شرایط امروز، بحثهای جدیدی مانند تحول دیجیتال مطرح هستند که ما را با چالشها و مشکلات زیادی در حوزه زیرساختهای کلان مواجه میکنند. توجه نمیکنیم که اگر در غرب یا شرق از چنین مفاهیمی حرف زده میشود و استارتآپهای بسیاری هم وارد این حوزه میشوند، بنمایهای قوی از فناوری اطلاعات وجود دارد – از مرحله اپراتوری و شبکه و دیتاسنتر تا سیستمهایی که راهحلها و راهکارهای سازمانی (enterprise solution) ارائه میدهند و اجازه دادن انواع خدمات را دارند.
غرب از تجربه اوراکل و SAP برای تجارب بعدی استفاده میکند، این در حالی است که ما از این مرحله عبور میکنیم؛ برای مثال، به نظام جامع مالیاتی و راهکارهایش فکر کردهایم، اما وقتی هسته مرکزی بورس برایمان به یک مانع تبدیل و سیستم ادغام (intergation) در بیمهها چالشآفرین میشود و مواردی از این دست، میبینید که چقدر دست و بالمان برای ورود صدها شرکت و ارائه خدمات بسته است. در این باره، معمولاً به انحصارها و رگولاتوری بیشتر پرداخته میشود تا به کلانزیرساختهای نرمافزاری کشور. بانک پاسارگاد بسیاری از زیرساختهایش را از فناپ گرفته است و این اجازه بلندپروازیهای جدیتری به ما میدهد.
نکته سوم هم این است که فناپ یک بنگاه اقتصادی است که تلاش کرده است با سودآوری مناسب نظر سهامدارانش را جلب کند. ما معتقدیم سهامداران اصلی ما نه بانک پاسارگاد، بلکه همه سهامداران حقیقی و حقوقی بانک هستند که بانک بهنیابت از آنها به فناپ اعتماد کرده است؛ پس ما باید سودآور و خلاق باشیم.
آیا الان فناپ سودآور است؟
در هیأتمدیره فناپ، از مدیران ارشد اقتصادی کشور بهره بردهایم. آقای وادیدار یا آقای معتمدی سالها از سکانداران بزرگترین بنگاههای اقتصادی کشور بودهاند و این توجه به مقوله سودآوری و ارزشآفرینی را پررنگ میکند. همچنین، از آنجا که شرکت مادر ما بورسی است، از همان بدو تأسیس، حسابرس رسمی داشتیم و صورتهای مالی شرکت بر روی کدال قابل مشاهده است. جریان درآمد و سودمان سال به سال با همه جزییات شفاف است.
آیا میتوان گفت بهجای اینکه بانک کمککننده فناپ باشد، این فناپ است که به کمک بانک آمده است؟
نه. واقعیت این است که فناپ و بانک هر یک تلاش میکنند تا نقششان را در کنار یکدیگر بهخوبی ایفا کنند. بانک بهعنوان یک بنگاه مالی، و فناپ بهعنوان یک شرکت فناور، در ارتباط سهامداری دوطرفه و در شرایطی قرار گرفتهاند که بتوانند از مزیتهای یکدیگر استفاده کنند. ما سعی کردهایم مشتری خوبی برای بانک باشیم و بهجز درآمدها و سودی که در صورتهای مالی درج میشود، با ورود دو شرکتمان یعنی داتین و PSP به بورس، بتوانیم سود و آورده بیشتری را به مجموعه سهامدارانمان برسانیم.
آیا تشکیل شرکتهایی مانند فناپ برای بانکها بهقدری سودآور است که بانکها مصوبه منع شرکتداری را نادیده بگیرند؟
اول اینکه تأسیس شرکتهایی همچون فناپ در بانکها، نیاز به مجوزهایی دارد که از سوی بانک مرکزی صادر میشود؛ برای مثال، فناپ دارای مجوز این بانک است، زیرا نوع نگاه، راهبردی و در جهت رفع نیازهای بانک بوده است. در این بین، هدف برخی از بانکها از تأسیس شرکت، ایجاد یک شرکت اختصاصی و مأموریتی است و نه یک بنگاه اقتصادی سودآور – یعنی شرکتی که بهطور خصوصی برای آنها کار کند و سپس محصولاتش را در سطح بانک به بهرهبرداری برساند. برخی دیگر تأسیس چنین شرکتهایی را بهعنوان یک بنگاه اقتصادی مستقل طرحریزی ميکنند، بنگاهی اقتصادی که کسبوکارش باید دخل و خرج داشته باشد.
هر یک از این دیدگاهها، استراتژیهای خاص مدیریتی است که میتوان آنها را نقد کرد. اما من معتقدم هر کدام از این دیدگاهها به شرطی که ارزش افزوده نهایی را محاسبه کنیم، قابل دفاع است. من در این بازار هیچ یک از این دیدگاهها را در تأسیس شرکتها نمیبینم، بلکه بر این باورم چون مد و ترند شده، بانکها به تأسیس شرکت میپردازند؛ یا چون فکر میکنند شرکت آیتی داشتن خوب است، این شرکتها را دایر میکنند. برخی از دوستان حتی معتقدند شرکتهای گوناگون خود را تعطیل و هلدینگ آیتی تأسیس کنند. وقتی میپرسیم دلیلتان چیست؟ پاسخی ندارند.
به نظر من، باید کلانمأموریتها و نقاط ایجاد ارزشها را مشخص کرد. اگر پاسخ اینها را ندانیم، هر شکلی از تأسیس شرکت ممکن است حتی مضر و موجب واگرایی باشد. اگر بانکی به شرکتی بهعنوان یک بنگاه اقتصادی نگاه کند، خب بهتر است بعدها این شرکت را به بورس ببرد و بفروشد و سود بهدست آورد. میخواهم بگویم لزوماً بهترین سرمایهگذاری برای بانکها سرمایهگذاری در آیتی نیست، چرا که بانک وکیل مردم است. اگر صرف سودآوری را نگاه کند، ممکن است این بهترین سرمایهگذاری نباشد، زیرا ریسکهای خودش را دارد. در این شرایط، کار کردن در صنعت آیتی گاه همچون بندبازی و حرکت بر روی خط داغ است، پس لزوماً بهترین تصمیم نیست.
الان فناپ بیش از نیاز بانک پاسارگاد، محصول تولید میکند. آیا میتواند آنها را بهراحتی عرضه کند؟
منظورتان از راحتی را نمیفهمم، اما ما دورهای ۷ تا ۸ ساله را پشت سر گذاشتهایم که خودمان را ثابت کنیم که در بازار آيتی حرف برای گفتن داریم؛ سپس ثابت کنیم که در حوزه بانکی هم حرفی برای گفتن داریم و اعتمادها را جلب کنیم. امروز به لطف خدا و پشتیبانی بانک پاسارگاد و پشتکار همکارانم در مجموعه، چنین دغدغههایی نداریم و توانستهایم زمینه جلب اعتماد دیگران را در پروژههای دیگر بهدست آوریم؛ برای مثال، در پروژه B2G سازمان فناوری اطلاعات، حرف از این بود که شرکتی که توانسته امنیت دادههای بانکها را تضمین کند، حتماً میتواند در چنین پروژهای هم موفق باشد؛ بنابراین، درباره سبد محصولی گذشتهمان این دورهها را طی کردهایم.
بیشک، هر محصول جدیدی روند توسعه بازار را طی میکند و در جاهایی هم برندمان به کمک ما میآید و در جاهایی دیگر نیز جدید بودن محصول، چالشآفرین است. متناسب با همان نگاهی که به پیشروندگی فناپ در بانک پاسارگاد وجود داشت، از سال ۹۹ یک برنامه توسعه پنجساله را ترتیب دادهایم که طی آن میخواهیم فروشمان در گروه مالی فناپ را در پایان سال 1404 به یک درصد از کل درآمد ناخالص تولید داخلی برسانیم؛ یعنی به ۷۴ همت (هزار میلیارد تومان) داخلی برسیم و دستکم ۱۰ هزار شغل مستقیم و ۱۰۰ هزار شغل غیرمستقیم در پایان برنامه ایجاد کنیم. الان سود تجمعی شرکتهای ما حدود ۵.۵ همت است؛ یعنی ما باید در هر سال به رشد ۱۰۰ درصدی برسیم تا بتوانیم به هدف نهایی ۷۴ همت دست پیدا کنیم. من معتقدم بنگاهها وقتی بزرگ میشوند، مستقل از سهامدارنشان، یک دارایی ملی هستند و باید مأموریتها و وظایف ملی برای خودشان تعریف کنند و نباید بازار داخلی را کوچک کنند.
بهنظر میرسد بانک مرکزی در سیاستهای محدودیتزا برای بانکها و بنگاهداریشان با شکست مواجه شده، به نظرتان این سیاست بانک مرکزی از ابتدا درست بوده است؟
ما با چالش جدی در نظامهای تصمیمگیری کشور مواجهایم که به آنها نظامهای دستوری میگویند. فکر میکنند آنچه در نظامهای مالی و کسبوکارها رخ میدهد با دستور، قابلیت اجرایی پیدا میکند. در حالی که در اقتصاد و صنعت، قواعد مشخصی حاکم است. برای هر دستوری که در حوزه بانکی داده میشود، باید رویهها و روالهای بسیاری طی شود و ظرفیتهای اجرایی آن آزمون و سنجش شود.
اول باید ببینیم بانک به چه دلیل بنگاهداری میکند؟ وقتی سپردهگذار پولش را در بانک میگذارد، یعنی به او اجازه میدهد که آن را در بهترین و سودآورترین راه سرمایهگذاری کند. اگر این بهترین راه از محل بنگاهداری و شرکتداری باشد، چه اشکالی دارد؟ مگر الان که پاسارگاد نزدیک 6 هزار میلیارد تومان در صنعت معدنی و فلزی سرمایهگذاری کرده است، با مجموع مشاغلی که ایجاد کرده و ملاحظات محیط زیستی که داشته، اتفاق بدی برای کشور رخ داده است؟
همه معایبی که برای بنگاهداری بانکها ذکر میشود، صورتبندی خاص خود را در دنیا دارد. در کشوری که ۸۰ درصد اقتصاد بهاتکای بانکها میچرخد، اتفاقاً بانکها بهترین پشتیبان برای اقتصاد مقاومتی هستند، به شرطی که بازیشان بدهند. بسیاری از مردم از بانکها و کارکردهایشان درک درستی ندارند و اخبار همه حول تخلفات و اختلاسهای بانکی و… میچرخد، در حالی که اهمیت بانکها در اقتصاد ما بسیار حیاتی است.
اگر یک شرکت هلدینگی بانکی بخواهد شکل بگیرد، پیشنهاد شما مدل فناپ است یا توسن؟
هر کدام کارکرد خاص خودش را دارد و اصلاً بهتری در این بین وجود ندارد. تنها شباهت فناپ با توسن در این است که سامانه نرمافزاری توسن شبیه داتین است. توسن لزوماً مسیر ما را دنبال نکرده و نگاههایمان متفاوت است.
منبع: ماهنامه پیوست