برایان ایستوود22 فوریه 2021
سطوح بهره وری برای صنعت تولید آمریکا در دهه گذشته ثابت مانده است. شرکتها میتوانند راههای زیادی را برای تشویق نوآوری در پیش بگیرند – اما بر اساس یک گزارش مختصر تحقیقاتی جدید از گروه ویژه MIT در مورد کار آینده، موفقیت بدون یک استراتژی بلندمدت روشن و تغییر اساسی در نقش کارگران کارخانه تضمین نمیشود .
بسیاری از تغییرات را می توان به عنوان “صنعت 4.0” توصیف کرد که شامل دستگاه های اینترنت اشیا، سیستم های نظارت بر داده های لحظه ای و چاپگرهای سه بعدی می شود. چنین ترکیبی از فناوری به سازندگان اجازه میدهد پیشبینی کنند که تجهیزات چه زمانی خراب میشوند، اجزای کوچکتر و دقیقتری را در زمان کمتری ایجاد کنند و ماشینها را برای دستههای کوچک محصولات سفارشی تنظیم کنند.
اما نویسندگان، که با مدیران سطوح بالا در 12 شرکت تولیدی بزرگ در چهار ایالت ایالات متحده مصاحبه کردند، خاطرنشان کردند که ، هیچ سیستم تولیدی جدید یا الگوی تکنولوژیکی پدیدار نشده است» و افزودند که چنین فناوریهایی در درجه اول به عنوان افزودنیهای موجود ظاهر میشوند. شیوه هایی به جای بازنگری جامع سیستم های تولید.
مقاله با عنوان “کارخانه های آینده: فناوری، مهارت ها و نوآوری دیجیتال در شرکت های تولیدی بزرگ” توسط الیزابت رینولدز، آنوراگ سینگ و دانیل ترافیکونته از MIT به همراه سوزان هلپر، استاد دانشگاه کیس وسترن رزرو تالیف شده است.. این شش مشاهده در مورد تأثیر نوآوری دیجیتال بر آینده تولید در ایالات متحده ارائه می دهد.
- از دست دادن شغل مرتبط با اتوماسیون قریب الوقوع نیست، اگرچه مشاغل متفاوت به نظر می رسند. اتوماسیون بر بهبود کنترل کیفیت یا انجام کارهای بسیار خطرناک برای افراد متمرکز شده است. اکنون انتظار میرود که کارگران کف کارخانه، طیف وسیعی از ماشینها را زیر نظر داشته و دادههای مربوط به عملکرد و خروجی را تجزیه و تحلیل کنند.
- تولیدکنندگان باید استراتژی های جهانی برای اتصال و جمع آوری داده ها را اتخاذ کنند. این عدم یکپارچگی سیستم مانع پیشرفت می شود و کارکنان دانشور را مجبور می کند برای کارهایی مانند دستورات تغییر به فرآیندهای دستی متوسل شوند. همچنین به این معنی است که مهارتهای تازه آموخته شده به تولیدکنندگان دیگر منتقل نمیشوند.
- تولیدکنندگان مجبور نیستند این کار را به تنهایی انجام دهند. اکثر شرکت های آمریکایی استراتژی های فناوری و برنامه های آموزشی را در داخل توسعه می دهند. استفاده از بهترین شیوه ها از اکوسیستم وسیعی از تولیدکنندگان در منطقه می تواند همه تولیدکنندگان را قادر سازد تا با سرعت مشابهی مدرن شوند. این همچنین می تواند بر توسعه نیروی کار و ابتکارات پیاده سازی سیستم در سراسر شرکت ها تأثیر بگذارد.
- هرچه زودتر کارگران فناوری مورد نظر مدیریت را ببینند، عرضه آن هموارتر خواهد بود. در تاریکی نگه داشتن کارگران در مورد اینکه فناوری چه کاری انجام خواهد داد، و چگونه با آن تعامل خواهند داشت، تنها منجر به بی اعتمادی و شور و شوق می شود.
- تلاش های آموزشی انفرادی فقط بمقدار کمی پیش خواهد رفت. تمرکز بر روی یک سیستم یا یک قطعه تجهیزات به نفع شرکت است، اما به کارگران کمک نمی کند تا مهارت های کاربردی را به طور گسترده ایجاد کنند. مشارکت با دانشگاههای محلی میتواند این شکاف را پر کند و این امر مستلزم سرمایهگذاری زمان و پول از سوی صنعت، دولت و ذینفعان دانشگاهی است.
- در حالی که ایالات متحده در توسعه نرم افزارهای تولید دیجیتال در جهان پیشتاز است، باید به اجرای آن برسد. بیشتر این امر ناشی از تمرکز شرکت های آمریکایی بر سود سهامداران در کوتاه مدت است که بر سرمایه گذاری بلندمدت تاکید ندارد.
مقاومت در برابر تغییر به همان اندازه که سازمانی است ، فردی است.
بسیاری از مدیران به مقاومت کارگران کارخانه در برابر تغییر به عنوان مانع اصلی در برابر نوآوری دیجیتال اشاره کردند. نویسندگان این تردید را تصدیق کردند اما اضافه کردند که شرکت ها باید انگیزه های مناسب را برای یادگیری مهارت های اضافی به کارگران ارائه دهند.
این مشوق ها شامل جدایی از وظایف فعلی برای گذراندن دوره آموزشی، افزایش دستمزد مرتبط با یادگیری مهارت های جدید، و کمک هزینه بیشتر برای کاهش عملکرد یا اشتباهات غیر بحرانی در حین پیاده سازی سیستم های جدید است.
نویسندگان می نویسند: مدیران همیشه خطرات و مزایای پذیرش فناوری های جدید را برای گروه های مختلف کارگران تنظیم نمی کردند. زمانی که با مقاومت روبرو شدند، فقط تصور کردند که کارگران مسن تر نمی خواهند تغییر کنند.