نوآوری در مدیریت برای توسعه پایدار

Kolnegar Private Media (Management Innovation for Sustainable Development)

11 آذر 1404 9:37 ق.ظ

دانشمندان «هدف» تکاملی آگاهی را شناسایی کردند

دانشمندان «هدف» تکاملی آگاهی را شناسایی کردند

نوشته‌ی دانشگاه روهر بوخوم، ۲۷ نوامبر ۲۰۲۵، نمای نزدیک از نزدیک -شاتر استوک

تحقیقات جدید با مقایسه‌ی انسان‌ها با پرندگان، به بررسی این موضوع می‌پردازد که چرا آگاهی تکامل یافته است.آگاهی چه هدف تکاملی را دنبال می‌کند و پرندگان چه بینش‌هایی می‌توانند در مورد منشأ آن ارائه دهند؟ این سؤالات در قلب دو مطالعه‌ی جدید از محققان دانشگاه روهر بوخوم قرار دارند.

در طول بیست سال گذشته، علاقه به علم آگاهی به سرعت افزایش یافته است، اما یک مسئله‌ی کلیدی همچنان حل نشده باقی مانده است: آگاهی در واقع برای چیست؟ چرا در وهله‌ی اول ظاهر شد؟ یافتن پاسخ برای درک اینکه چرا گونه‌های خاصی (مانند گونه‌ی ما) آگاهی آگاهانه را توسعه داده‌اند، در حالی که گونه‌های دیگر (مانند درختان بلوط) این کار را نکرده‌اند، ضروری است. تحقیقات روی مغز پرندگان، دیدگاه مهم دیگری را مطرح می‌کند و نشان می‌دهد که تکامل می‌تواند نتایج عملکردی مشابهی را برای آگاهی ایجاد کند، حتی زمانی که ساختارهای اساسی مغز متفاوت باشند. تیم‌هایی به رهبری پروفسور آلبرت نیون و اونور گونتورکون در دانشگاه روهر بوخوم، آلمان، اخیراً یافته‌های خود را در مجله Philosophical Transactions of the Royal Society B منتشر کرده‌اند.

تجربه آگاهانه ما هر بخش از زندگی ما را از طریق لحظات لذت و همچنین ناراحتی شکل می‌دهد. ممکن است متوجه گرمای نور خورشید روی پوست خود شویم یا به آواز پرندگان گوش دهیم و احساس راحتی کنیم.

در مواقع دیگر، از درد آگاه می‌شویم، مانند زانویی که پس از افتادن درد می‌کند، یا با احساسات مداوم بدبینی دست و پنجه نرم می‌کنیم. این یک سوال اساسی را مطرح می‌کند: چرا موجودات زنده ظرفیتی را تکامل می‌دهند که شامل احساسات لذت‌بخش و تجربیاتی است که می‌توانند عمیقاً ناخوشایند یا حتی طاقت‌فرسا باشند؟

آلبرت نیون و کارلوس مونته‌مایور، هوشیاری را متشکل از سه شکل توصیف می‌کنند که هر کدام هدف متمایزی را دنبال می‌کنند: ۱. برانگیختگی پایه، ۲. هوشیاری عمومی و ۳. خودآگاهی انعکاسی (خودآگاهی).

مرحله اول: برانگیختگی پایه

نیوین توضیح می‌دهد: «از نظر تکاملی، ابتدا برانگیختگی پایه با عملکرد پایه قرار دادن بدن در حالت هشدار در موقعیت‌های تهدیدکننده زندگی ایجاد شد تا موجود زنده بتواند زنده بماند.» «درد وسیله‌ای بسیار کارآمد برای درک آسیب به بدن و نشان دادن تهدید مرتبط با ادامه حیات آن است. این اغلب باعث ایجاد یک پاسخ بقا، مانند فرار یا بی حرکتی می‌شود.»

مرحله دوم: هوشیاری عمومی

گام دوم در تکامل، ایجاد هوشیاری عمومی است. این به ما امکان می‌دهد تا در جریان همزمان اطلاعات مختلف، روی یک مورد تمرکز کنیم. وقتی کسی با ما صحبت می‌کند و دود می‌بینیم، فقط می‌توانیم روی دود تمرکز کنیم و منبع آن را جستجو کنیم.

کارلوس مونته‌مایور می‌گوید: «این امر امکان یادگیری در مورد همبستگی‌های جدید را فراهم می‌کند: ابتدا همبستگی ساده و علّی که دود از آتش می‌آید و نشان می‌دهد که آتش در کجا قرار دارد. اما هوشیاری هدفمند همچنین به ما امکان می‌دهد همبستگی‌های پیچیده و علمی را شناسایی کنیم.»

مرحله سوم: خودآگاهی انعکاسی

سپس انسان‌ها و برخی حیوانات یک خودآگاهی انعکاسی ایجاد می‌کنند. در شکل پیچیده آن، به این معنی است که ما می‌توانیم در مورد خودمان و همچنین گذشته و آینده خود تأمل کنیم. می‌توانیم تصویری از خودمان بسازیم و آن را در اعمال و برنامه‌های خود بگنجانیم.

نیوئن توضیح می‌دهد: «آگاهی انعکاسی، در اشکال ساده خود، به موازات دو شکل اساسی آگاهی توسعه یافته است. در چنین مواردی، تجربه آگاهانه نه بر درک محیط، بلکه بر ثبت آگاهانه جنبه‌هایی از خود تمرکز دارد.»

این شامل وضعیت بدن خود و همچنین ادراک، احساسات، افکار و اعمال فرد می‌شود. به عنوان یک مثال ساده، تشخیص خود در آینه نوعی آگاهی انعکاسی است. کودکان این مهارت را در ۱۸ ماهگی کسب می‌کنند و نشان داده شده است که برخی از حیوانات نیز این کار را انجام می‌دهند، مانند شامپانزه‌ها، دلفین‌ها و زاغی‌ها. تجربیات آگاهانه بازتابی – به عنوان عملکرد اصلی آن – به ما این امکان را می‌دهد که بهتر در جامعه ادغام شویم و با دیگران هماهنگ شویم.

آنچه پرندگان درک می‌کنند

جیانمارکو مالدارلی و اونور گونتورکون در مقاله خود نشان می‌دهند که پرندگان ممکن است اشکال اساسی ادراک آگاهانه را داشته باشند. محققان سه حوزه اصلی را برجسته می‌کنند که در آنها پرندگان شباهت‌های قابل توجهی با تجربه آگاهانه در پستانداران نشان می‌دهند: آگاهی حسی، مبانی نوروبیولوژیکی و روایت‌های خودآگاهی.

اولاً، مطالعات آگاهی حسی نشان می‌دهد که پرندگان نه تنها به طور خودکار محرک‌ها را پردازش می‌کنند، بلکه آنها را به صورت ذهنی تجربه می‌کنند. وقتی کبوترها با محرک‌های بصری مبهم مواجه می‌شوند، مانند انسان‌ها، بین تفسیرهای مختلف تغییر می‌کنند. کلاغ‌ها نیزنشان داده شده است که دارای سیگنال‌های عصبی هستند که حضور فیزیکی یک محرک را منعکس نمی‌کنند، بلکه ادراک ذهنی حیوان را نشان می‌دهند. وقتی یک کلاغ گاهی آگاهانه یک محرک را درک می‌کند و در مواقع دیگر این کار را نمی‌کند، سلول‌های عصبی خاصی دقیقاً مطابق با این تجربه داخلی واکنش نشان می‌دهند.

دوم، مغز پرندگان حاوی ساختارهای عملکردی است که علیرغم ساختار مغزی متفاوتشان، الزامات نظری پردازش آگاهانه را برآورده می‌کند. گونتورکون می‌گوید: «معادل پرندگان برای قشر جلوی مغز، NCL، به شدت متصل است و به مغز اجازه می‌دهد تا اطلاعات را ادغام و به طور انعطاف‌پذیری پردازش کند. کانکتوم مغز جلویی پرندگان، که کل جریان‌های اطلاعات بین مناطق مغز را نشان می‌دهد، شباهت‌های زیادی با پستانداران دارد. بنابراین پرندگان معیارهای بسیاری از نظریه‌های تثبیت‌شده آگاهی، مانند نظریه فضای کاری عصبی جهانی، را برآورده می‌کنند.»

سوم، آزمایش‌های جدیدتر نشان می‌دهند که پرندگان ممکن است انواع مختلفی از خودآگاهی داشته باشند. اگرچه برخی از گونه‌های کلاغ‌ها از آزمون سنتی آینه عبور می‌کنند، اما سایر نسخه‌های مهم زیست‌محیطی این آزمون‌ها، انواع بیشتری از خودآگاهی را در سایر گونه‌های پرندگان نشان داده‌اند. گونتورکون می‌گوید: «آزمایش‌ها نشان می‌دهند که کبوترها و مرغ‌ها بین انعکاس خود در آینه و یک عضو واقعی از گونه خود تمایز قائل می‌شوند و بر اساس موقعیت به آنها واکنش نشان می‌دهند. این نشانه‌ای از خودآگاهی موقعیتی و اساسی است.»

یافته‌ها نشان می‌دهد که آگاهی یک پدیده تکاملی قدیمی‌تر و گسترده‌تر از آن چیزی است که قبلاً تصور می‌شد. پرندگان نشان می‌دهند که پردازش آگاهانه بدون قشر مغز نیز امکان‌پذیر است و ساختارهای مختلف مغز می‌توانند به راه‌حل‌های عملکردی مشابهی دست یابند.

https://scitechdaily.com

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *