در سالهای اولیه قرن بیستم که فناوری های شبکه ای شکل گرفتند و اقتصاد شبکهای توسعه یافت فضای فکری برنامه ریزان اقتصادی تغییر نمود و بر مبنای مفاهیم جدیدی شکل گرفت . در این سیستمهای نوظهور، با ارزش ترین کالا اطلاعات است و این اطلاعات می تواند توسط بیش از یک نفر مصرف شود.
در یک رویکرد کلی و نگاه جامع به این موضوع ، مشاهده می شود که ارزش کل اطلاعات با به اشتراک گذاشتن آن با مصرف کنندگان بیشتر افزایش می یابد و یک اقتصاد را بسوی مسائل مدیریت دانش راهبری می نماید . این دانش دارایی اصلی هر سازمان بحساب می آید و کسب و کار ها و یا سازمانهای اقتصادی و اجتماعی را بسوی تعالی سوق می دهد.
برای این تعالی بایستی توجه به عوامل محیطی مانند جهانی شدن بازارها ، افزایش پیچیدگی محصول و رفتارهای رقابتی، را مد نظر داشته و نقش قدرتمند دانش به عنوان منبع مزیت پایدار را مورد تاکید قرار داد .
این تغییرات نشان دهنده عصر استراتژیک جدیدی است که بشر در حال ورود به آن است. در این محیط جدید ، دانش و اطلاعات حداقل به اندازه سرمایه فیزیکی، سرمایه مالی و منابع طبیعی به عنوان منبع رشد اقتصادی اهمیت دارند.
چنین تغییراتی نیازمند دامنه وسیعی از نوآوری ها در عرصه های سازمانی و فرایند ها و محصولات و خدمات می باشد که مدیران آینده نگر و معتقد به مبانی اصول رفتاری حرفه ای در تناسب با این شرایط جدید را طلب می نماید .
مهمترین تغییر رفتار آنان فراهم نمودن بستری برای مشارکت می باشد که ابزارهای نوین آن مانند پلتفرمهای نوآوری باز پیشران آن هستند . این ابزار ها جانشینان سیستمهای پیشنهادات هستند که دامنه وسیع تری را برای هر سازمان فراهم می نمایند .
علی اکبر سعیدی کیا