اگر یک مدیر فقط یک روز کاری خود را به تفکر درباره نوآوری اختصاص دهد در پایان آن روز خواهد دانست که در سرتاسر دنیا شرکت های برتر با تبدیل نوآوری به بخشی اساسی از استراتژی خود موفق می شوند.
این امر با درک سرعت تغییرات در فناوری ها و رفتارهای جوامع و شاغلین در کسب و کار ها بطور پیوسته در حال افزایش است ، حاصل می شود . این امر یک مخاطره اصلی را با خود به همراه دارد. خطر آشوب و اختلال به امری جدی تبدیل می شود .
این تغییر مداوم الزام می کند که شرکت ها رویکردی متمرکز و موثر برای نوآوری و استراتژی داشته باشند. شرکتهای بزرگ و متوسط استراتژیهای بازارها را تغییر میدهند و شرکتهای کوچکتر باید بدنبال هماهنگی با آنها باشند . هیچ شرکتی در یک محیط بسته کار نمی کند .
توجه به برنامه های کلان شرکت های پیشرو برای ایجاد نوآوری از سوی شرکتهای متصل به زنجیره تامین آنها از طریق شناسایی های تعاملی امری واجب است . این موضوع حتی در رابطه با سازمانهای دولتی و عمومی نیز مصداق دارد.
برای اینکه ارتباط نوآوری و استراتژی را مدیریت نمود به دو مورد زیر توجه خاص باید داشت :
- پرورش فرهنگ نوآوری و شناسایی ساختارها و ابزارهای متناسب برای اجرای ایده های نوآورانه.
- افزایش قابلیت های کشف نوآوری در درون و بیرون سازمان .
علی اکبر سعیدی کیا