21 مه 2024توسط دانشگاه غرب -اعتبار: دانشگاه غرب
در طول 20 سال گذشته، بیشتر فضاهای کاری داخلی از دفاتر که در آن میتوان در را بست، به فضاهای کاری باز که بسیاری از آنها فضای یکسانی دارند، تغییر کردهاند. یک پایاننامه دکتری جدید از دانشگاه غرب به بررسی این موضوع میپردازد که آیا میتوان محیط صوتی ضعیفتر را از طریق طراحی نوآورانه صدا دلپذیرتر کرد.
مارتین لیونگدال اریکسون یک دانشجوی دکتری شخص ثالث در انفورماتیک است که متخصص در یادگیری یکپارچه کار است. پایان نامه دکترای او “فضا در فضا-طراحی محیط های صوتی برای فضای کاری داخلی مشترک” راه حل های طراحی ممکن برای دفاتر برای ایجاد محیط های صوتی بهتر را بررسی می کند. اما قبل از اینکه به آنجا برسیم، مارتین می خواهد روشن کند که مشکل چیست.
“نکته فضاهای کار باز این است که آنها باید به نوعی از اشتراک دانش و ارتباطات بهتر منجر شوند. با این حال، تحقیقات در مورد اینکه آیا فضاهای کار باز واقعاً منجر به افزایش اشتراک دانش می شود یا خیر قطعی نیست.”
“چندین مطالعه نشان میدهد که دفاتر باز ممکن است منجر به کاهش ارتباطات شود. خیلی اتفاق میافتد، و محیطهای صوتی بسیار ضعیف هستند. روش سنتی حل این مشکل، کاهش صدا بوده است، زیرا بهطور منفی درک میشود. اما این باعث ایجاد محیطها شده است. ما صحبت های همکارانمان را می شنویم که از نظر شناختی ما را مختل می کند و تمرکز روی کار را سخت می کند.
لیونگدال اریکسون در طول زندگی حرفه ای خود به صدا علاقه مند بوده است. ابتدا در رشته مهندسی صدا و طراحی صدا تحصیل کرد، سپس با Soundscaping که شامل ایجاد صدا برای مکان های مختلف است، کار کرد. او در هفت سال گذشته روی طراحی صدا تحقیق کرده است.
او در پایان نامه دکترای خود راه حلی ارائه کرده است: نمونه اولیه صندلی اداری با بلندگوها در پشت سری. در آن، Ljungdahl Eriksson صدای پس زمینه را طراحی کرده است که یک حباب صوتی یا یک لایه شفاف صدا ایجاد می کند. اما او به نمونه های اولیه به شکل رومیزی و صندلی راحتی نیز نگاه کرده است.
“اگر متفاوت فکر کنیم، من متقاعد شدهام که نباید فقط روی حذف صدا تمرکز کنیم. ما باید از صدا به عنوان یک عنصر طراحی استفاده کنیم، اما باید خوشایند باشد و صدایی که واقعاً متوجه آن نمیشوید، که نیمه محافظت میکند. لیونگدال اریکسون میگوید: «نباید از محیط اطرافتان کاملاً منزوی شود، اگر میخواهید بتوانید در مکالمات شرکت کنید.»
لیونگدال اریکسون تاکید می کند که وظیفه نمونه اولیه محصور کردن یا بسته شدن کامل نیست. همچنین نباید از طریق بلندگوها موسیقی پخش کند. در عوض، باید صدایی باشد که دلپذیر باشد، اما چیزی نباشد که شما به طور فعال به آن گوش دهید، چیزی نه چندان جالب اما همچنان آنقدر جذاب باشد که از آن خسته نشوید. این به شما امکان می دهد تصمیم بگیرید که آیا می خواهید در گفتگوهای همکاران شرکت کنید یا تنها باشید. حباب صدا همه چیز را نمی بندد اما شفاف است.
“این باید مانند کار در یک کافه باشد. وقتی جریان خود را در چنین محیطی پیدا می کنید، به این دلیل است که مجبور نیستید روی مکالمات مهمانان دیگر تمرکز کنید. فقط صداهای دلپذیر و غیر ضروری در اطراف شما وجود دارد. به طور خلاصه، ما به کاربر قدرت می دهیم در محیط های کاری امروزی، ما هیچ کنترلی روی آن نداریم.
در طول سه چرخه، Ljungdahl Eriksson با مطالعه نحوه تجربه و شکل دادن به محیط های صوتی کاربران، امکانات طراحی و اجرای نمونه اولیه را بررسی کرده است. او همچنین تحقیقات آزمایشگاهی، بررسیها، آزمایشهای میدانی را در چهار دفتر مختلف انجام داده و با متخصصان طراحی محیط داخلی مصاحبه کرده است.
بنابراین، چه نوع صداهایی در تحقیقات لیونگدال اریکسون کار می کنند؟ هیچ پاسخ روشنی برای این سوال وجود ندارد. او سعی کرد صداهایی را بر اساس طبیعت طراحی کند، مانند باد، جویبار جوشان و جنگلی آرام. او پچ پچ کافهها و رنگآمیزی صداهای اتاق را آزمایش کرد، اما متوجه شد که مردم میخواهند صداها را حتی دلپذیرتر، ملودیکتر و با طنین بیشتر کنند. اکثر مردم صداهای طبیعی خالص را نمی خواستند. آنها می خواستند محیط صدا را بر اساس تغییر نیازها و ترجیحات پیکربندی کنند.
“مهمترین نتیجه ای که من پیدا کردم این بود که ما به روش های دیگری برای نگاه کردن به صدا نیاز داریم، بیش از اینکه فقط آنها را خنثی کنیم، و وقتی به مردم فرصت انتخاب داده می شود، آنها کاربران فعال محیط صدا هستند. این بدان معناست که ما می خواهیم بسازیم. محیط صوتی دلپذیر و معنادار، نه کاملاً بی صدا، ما این ایده را که “باید ساکت باشد” را نمی توان تنها با دسی بل اندازه گیری کرد.
پایان نامه ممکن است تمام شده باشد، اما لیونگدال اریکسون تازه شروع شده است. اکنون او کنجکاو است که از چه نوع صداهایی می توان در محیط های مدرسه برای کمک به کودکان با مشکل تمرکز استفاده کرد.