29 دسامبر 2023 -نوشته پیتر بلوم، گفتگو-اعتبار: CC0 دامنه عمومی
نوآوری های تکنولوژیک در چند دهه اخیر برای افرادی مانند ایلان ماسک، استیو جابز، مارک زاکربرگ و جف بزوس شهرت و ثروت هنگفتی به ارمغان آورده است. آنها که اغلب به عنوان نابغه شناخته می شوند، چهره های پشت ابزارها و رسانه هایی هستند که بسیاری از ما به آنها وابسته هستیم.گاهی اوقات بحث برانگیز هستند و گاهی میزان نفوذ آنها مورد انتقاد قرار می گیرد.
اما آنها همچنین از یک اسطوره مشترک بهره می برند که موقعیت آنها را ارتقا می دهد. این افسانه این باور است که «رویاپردازان» اجرایی شرکتهای بزرگ، موتورهایی هستند که برای مؤسسات عمومی سست، پیشرفتهای اساسی را تقویت میکنند.
زیرا بسیاری هستند که بخش خصوصی را مجهزتر از بخش دولتی برای حل چالش های بزرگ می دانند. ما چنین ایدئولوژی را در سرمایه گذاری هایی مانند OpenAI می بینیم. این شرکت موفق با این فرض تاسیس شد که اگرچه هوش مصنوعی بسیار مهم است که نمیتوان آن را به تنهایی به شرکتها واگذار کرد، اما بخش دولتی به سادگی قادر به حفظ آن نیست.
این رویکرد با یک فلسفه سیاسی مرتبط است، که از ایده کارآفرینان پیشگام به عنوان چهره هایی که تمدن را از طریق درخشش و عزم محض فردی به پیش می برند، دفاع می کند.
با این حال، در واقعیت، بیشتر بلوکهای ساختمانی فنآوری مدرن – مانند باتریهای خودرو ، موشکهای فضایی، اینترنت، تلفنهای هوشمند و جیپیاس- از تحقیقاتی که بودجه عمومی انجام میشود پدید آمدند. آنها اثر الهامگرفته از اربابان شرکتهای بزرگ جهان نبودند.
و نظر من حاکی از یک گسست بیشتر است: اینکه انگیزه سودی که در سرتاسر دره سیلیکون (و فراتر از آن) دیده میشود، اغلب به جای بهبود آن، مانع از نوآوری میشود.
به عنوان مثال، تلاش برای کسب سود از واکسن کووید تأثیر مخربی بر دسترسی جهانی به دارو داشت. یا در نظر بگیرید که چگونه به نظر می رسد سرمایه گذاری های اخیر در گردشگری فضایی، تجربیات افراد بسیار ثروتمند را بر ماموریت های کم درآمدتر اما از نظر علمی با ارزش تر اولویت می دهد.
به طور گستردهتر، عطش سود به این معنی است که محدودیتهای مالکیت معنوی تمایل به محدود کردن همکاری بین (و حتی درون) شرکتها دارد. همچنین شواهدی وجود دارد که تقاضاهای کوتاه مدت سهامداران، نوآوری واقعی را به نفع پاداش مالی تحریف می کند.
اجازه دادن به مدیرانی که بر سود متمرکز هستند برای تعیین برنامه های تکنولوژیک می تواند هزینه های عمومی را نیز متحمل شود. مقابله با زباله های خطرناک مدار پایین زمین ناشی از گردشگری فضایی، یا مذاکرات پیچیده نظارتی مربوط به حفاظت از حقوق بشر پیرامون هوش مصنوعی، گران است.
بنابراین تنش آشکاری بین تقاضای سود و پیشرفت بلندمدت فناوری وجود دارد. و این تا حدی توضیح میدهد که چرا نوآوریهای تاریخی عمده از مؤسسات بخش دولتی که نسبتاً از فشارهای مالی کوتاهمدت محافظت میشوند، پدید آمدند. نیروهای بازار بهتنهایی به ندرت به پیشرفتهای دگرگونکنندهای مانند برنامههای فضایی یا ایجاد اینترنت دست مییابند.
تسلط بیش از حد شرکتی اثرات کاهنده دیگری دارد. به نظر می رسد دانشمندان تحقیقاتی زمان ارزشمندی را به دنبال سرمایه گذاری تحت تأثیر منافع تجاری اختصاص می دهند. آنها همچنین به طور فزاینده ای برای رفتن به بخش خصوصی سودآور تشویق می شوند.
در اینجا استعدادهای دانشمندان و مهندسان ممکن است در جهت کمک به تبلیغکنندگان برای حفظ وضعیت بهتر مورد توجه ما باشد. یا ممکن است آنها وظیفه پیدا کردن راه هایی برای شرکت ها برای کسب درآمد بیشتر از داده های شخصی ما داشته باشند.
پروژه هایی که ممکن است تغییرات آب و هوایی، سلامت عمومی یا نابرابری جهانی را مورد توجه قرار دهند کمتر مورد توجه قرار می گیرند.به همین ترتیب، تحقیقات نشان می دهد که آزمایشگاه های دانشگاهی از طریق مشارکت های صنعتی به سمت مدل “علم برای سود” حرکت می کنند.
سرنوشت دیجیتال
اما نوآوری علمی واقعی به نهادها و افرادی نیاز دارد که با اصولی فراتر از انگیزه های مالی هدایت شوند. خوشبختانه جاهایی وجود دارند که از آنها حمایت می کنند.
«موسسات دانش باز» و تعاونیهای پلتفرمی به جای رشد فردی، بر نوآوری برای منافع جمعی متمرکز هستند. دولت ها می توانند خیلی بیشتر برای حمایت و سرمایه گذاری در این نوع سازمان ها انجام دهند.
اگر این کار را انجام دهند، دهه های آینده می تواند شاهد توسعه اکوسیستم های نوآوری سالم تر باشد که فراتر از شرکت ها و قوانین اجرایی آنها است. آنها به جای رقابت برای منافع اجتماعی واقعی، محیطی از همکاری ایجاد می کنند.
هنوز هم جایی برای “نابغه” عجیب ماسک و زاکربرگ و میلیاردرهای دیگر دره سیلیکون وجود خواهد داشت. اما تکیه بر شرکتهای متورم آنها برای طراحی و تسلط بر نوآوریهای تکنولوژیکی اشتباه است.زیرا کشف و پیشرفت واقعی نمی تواند به ذهن و انگیزه چند مرد مشهور متکی باشد. این شامل سرمایه گذاری در نهادهایی است که ریشه در دموکراسی و پایداری دارند – نه فقط به این دلیل که اخلاقی تر است، بلکه به این دلیل که در دراز مدت، بسیار موثرتر خواهد بود.