نویسنده: مارک هراری
یکی از فریبندهترین فیلمهایی که تا به حال دیدهام به طور اتفاقی یک فیلم مستند است. Free Solo یک فیلم از نشنال جئوگرافیک است که در باره الکس هانولد، در تلاش خود برای صعود به سطح 3000 متری گرانیتی ال کاپیتان در پارک ملی یوسمیتی استفاده میکند-و من آن را پر از درسهای مهم کارآفرینی یافتم.
اگر با این اصطلاح آشنایی ندارید، تکنوازی فردی نوعی از یخ نوردی یا صخره نوردی فنی است که در آن کوهنوردان بدون هیچ گونه تجهیزات حفاظتی این کار را انجام میدهند، بدون طناب و بدون مهار با هیچ چیز. آنها باید کاملاً به قدرت و مهارت خود تکیه کنند.
این مستند درباره ماموریت الکس برای فتح ال کاپیتان است. هیچکس تا به حال به صورت انفرادی از آن بالا نرفته است و بسیار چالش برانگیز است. اکثر آنها تلاش انفرادی را مرگ حتمی میدانند. در حقیقت، ال کپ (همانطور که کوهنوردان آن را مینامند) مدتهاست که همانند فرود ماه برای تکنوازی فردی در نظر گرفته میشود.
علاوه بر اینکه یک فیلم نفس گیر، شگفت انگیز، تماشایی و ترس برانگیز است، میتوان بین صعود انفرادی ال کاپیتان و توسعه کسب و کار شباهتهای زیادی را ترسیم کرد. این فیلم مملو از درسهای مهم کارآفرینی برای هرکسی است که سعی در توسعه یک تجارت دارد.
توسعه کسب و کار
واضح ترین مورد ریسکی است که ما به عنوان کارآفرینان انجام میدهیم. درست مانند تکنوازی فردی، یک اشتباه در زمان مناسب میتواند منجر به مرگ سریع و نابهنگام کسب و کار شما شود – اما این خیلی واضح است.
یکی از درسهای کارآفرینی مهم که مرا تحت تأثیر قرار داد لحظهای در پایان فیلم بود. الکس صعود خود را آغاز کرده بود و حدود یک چهارم راه را برای رسیدن به قله طی کرده بود. کارگردان از نمای نزدیک الکس به یک نمای وسیع از کوه فاصله میگیرد، بنابراین ممکن است موقعیت نسبی او را در سطح گرانیتی سنگی مشاهده کنید. سپس کارگردان یک خط زرد دیجیتالی روی تصویر میکشد تا مسیری را که الکس تا کنون طی کرده است و آنچه باقی مانده نشان دهد. آن وقت است که واقعاً به شما ضربه میزند؛ صعود الکس به قله دور از خط است.
او هنگام عبور به سمت بالا و چپ (ساعت ده) حرکت میکند. سپس به سمت راست حرکت میکند (ساعت دو)، و سپس با حرکت در اطراف به ساعت ده برگشته است. بنابراین، پیشرفت او از نظر فنی یک مسیر ناکارآمد به سمت بالا است (زیرا کوتاهترین فاصله بین دو نقطه یک خط مستقیم است). اما این مسیر برای دور زدن موانع پیش روی او ضروری است.
رشد شرکت شما دقیقاً با این امر یکسان است. بسیار خوب است اگر رشد یک خط مستقیم به قله باشد، اما موانع ناگزیر مانع از راه شما خواهند شد. گاهی اوقات قبل از اینکه بتوانید بالا بروید باید پایین بروید.
هنگامی که الکس سرانجام به «تراسهای ماموت» می رسد، در فاصله 750 فوتی ارتفاع 3000 فوتی، باید افقی به سمت چپ حرکت کند. در این قسمت از صعود، او به سمت قله پیش نمیرود. او تا زمانی که به نقطه که بتواند صعود را از سر بگیرد، برای مدتی در فاصله 750 فوتی از نقطه شروع خود باقی میماند. و گویی این عدم پیشرفت در سطح کوه به اندازه کافی بد نیست، سپس باید نزدیک به 200 پا را برای قلعه قلبی پایین بیاید تا بتواند دوباره صعود خود را آغاز کند.
زمانی که الکس سه ساعت از صعود خود را طی کرده است (بله، سه ساعت) سرانجام به مشکل بولدر میرسد. این قسمت از صعود الکس را ملزم به انجام پنج یا شش حرکت مختلف بدون پیشرفت یک اینچ میکند. او به معنای واقعی کلمه در یک نقطه می ماند و انرژی فوق العادهای را بدون هیچ دلیلی اعمال میکند، تا اینکه بدن و اندام خود را در موقعیت صحیح قرار دهد تا بتواند به محل به شدت خطرناک بعدی برسد.
در آن زمان بود که همه چیز برای من جمع بندی شد. پیشرفت نه تنها خطی نیست بلکه گاهی پیشرفت به معنی ثابت ماندن است. اگرچه ممکن است انجام این همه انرژی بدون رشد ناامید کننده باشد، اما برای دستیابی به جایگاه بهتر لازم است. زمانهایی پیش میآید که قبل از ادامه پیشرفت باید اطمینان حاصل کنید که تمام اعضای شرکت شما در موقعیت مناسب قرار دارند.
به عنوان مثال، من شاهد توقف شرکتی 800 هزار دلاری در زمینه بازسازی هستم، زیرا سیستم تحویل آنها به راحتی نمیتواند پروژههای بیشتری را اداره کند. آنها باید در سقف 800000 دلار باقی بمانند تا بتوانند تمام اندامها (بخش تولید، بخش طراحی، تیم فروش و غیره) را در موقعیتی پیکربندی کنند که آماده رسیدگی به صعود بعدی باشد.
با این حال، گاهی اوقات پیشرفت به این معنی است که لازم است یک حرکت رو به پایین انجام شود. برداشتن یک قدم به عقب ممکن است یک شکست به نظر برسد، اما اگر عمدا و با هدف انجام شود، میتواند حرکت کاملی برای هدایت صعود به قله باشد.