توسط تام هاربرت 18 مه 2021
جورج وسترمن، MIT Sloan، میگوید در تلاش برای تبدیل شدن به «استاد دیجیتال»، رهبران تجارت امروز باید تجربه کارمند، تجربه مشتری و عملیات را در اولویت قرار دهند.
در 10 سال تحقیق درباره تحول دیجیتال، مدرس ارشد MIT Sloan و همكارانش راههایی را مشخص كردهاند كه برخی از شركتها «استاد دیجیتال» میشوند، درحالی كه دیگران عقب میمانند.
توانایی رهبری توانایی پیش بینی و تحریک تغییرات سازمانی از راههای سیستماتیک و سودآور است. قابلیت دیجیتال به سازمانها این قدرت را میدهد که نه تنها فرایندها و محصولات موجود را بهبود بخشند، بلکه مدلهای جدید تجاری را نیز بهبود بخشیده و یا حتی ایجاد کنند.
شرکتهایی که به طور موثر این دو قابلیت را مهار و یکپارچه میکنند، به «استاد دیجیتال» تبدیل میشوند که میتوانند فناوری دیجیتال را به مزیت تجاری تبدیل کنند. در سال 2021، تسلط دیجیتال بیش از هر زمان دیگری مهم است زیرا خطر عقب ماندن در حال افزایش است.
در مصاحبه اخیر، وسترمن گفت: «ما از این فرصت استفاده كرده و در تحولات چند سال گذشته تأمل و ارزیابی كردیم كه چگونه ممكن است نیاز به تغییر باشد.»
رهبری قوی – چشم انداز، تعامل و حکمرانی – در درجه اول اهمیت قرار دارد. وسترمن، که همچنین یک دانشمند اصلی تحقیق در زمینه یادگیری نیروی کار در آزمایشگاه عبداللطیف جامیل MIT است، گفت: «توانایی پیش بینی و تحریک تغییر به همان اندازه توانایی کار با فناوری مهم است. اگر هر دو را نداشته باشید، نمیتوانید در این دنیا موفق شوید.» آنچه تغییر چشمگیری کرده قابلیتهای دیجیتالی است.
وسترمن گفت: «آنچه درتحول دیجیتال اتفاق میافتد این است که فناوریها خیلی سریع پیشرفت میکنند، به خصوص ترکیبی از فناوریها.»
وی گفت، به طور خاص، پیشرفت در فن آوریها از جمله اینترنت اشیا، هوش مصنوعی، واقعیت مجازی و تقویت شده و 5G راههای جدیدی را برای ایجاد ارزش ایجاد کرده است. در چارچوب اصلی، برخی از عوامل اهمیت بیشتری پیدا کردهاند در حالی که سایر عوامل کاملاً جدیدی ظهور کردهاند.
نکات درد کارمندان در مورد جایی که می توانید تجارت را بهبود ببخشید، میتواند نشانههای ارزشمندی باشد.
به عنوان مثال، تجربه مشتری به روشی اساسی برای تمایز شرکتها در بازارهای خود تبدیل شده است. این بستگی به توانایی سازمان دارد که نه تنها دادههای مشتری را جمع آوری، تجزیه و تحلیل و تلفیق کند، بلکه همچنین میتواند از فن آوریهایی مانند یادگیری ماشینی برای شخصی سازی تعامل در زمان واقعی و کمک به ایجاد ارتباط عاطفی با مشتریان استفاده کند.
در همین حال، یک عامل جدید – تجربه کارمند – اکنون به اندازه تجربه مشتری مهم است. پیش از این در چارچوب سال 2014 در گروه فعالیتها قرار میگرفت، امروز تجربه کارمندان نقش عمدهای در موفقیت یا شکست تحول دیجیتال دارد.
وسترمن گفت: «نكات درد كارمندان ميتواند نشانههاي ارزشمندي باشد كه در آن ميتوانيد تجارت را بهبود بخشيد. اگر در تجربه کار نوآوری داشته باشید، کل شرکت را از جمله تجربه مشتری بهتر خواهید کرد.»
نویسندگان سه عامل را در تبدیل تجربه کارمند شناسایی می کنند:
افزایش: استفاده از فن آوریهایی مانند رباتها و واقعیت افزوده، برای امکان دادن به افراد برای تکمیل بهرهوری و عملکرد کارکنان – کمک به افراد برای کار سریعتر، دقیقتر و ایمنتر.
آینده نگری: روشهای جدید آموزش کارکنان در مهارتهای جدید. این نویسندگان ظهور نوع جدیدی از مدیر ارشد یادگیری را به نام ترانسفورماتور CLO ارایه میکنند، که عملکرد یادگیری و توسعه را برای امور استراتژیکتر و چابکتر، تغییر میدهد. این امر اطمینان میدهد که کارکنان، دانش و مهارت لازم را برای استفاده از فنآوریهای جدید و ادامه تحول دارند.
Flexforcing: راهی چابک تر برای تأمین استعداد با آموزش کارکنان در مهارتهای متعدد و استفاده از کارگران مستقل و پیمانکاران مستقل بیشتر. وسترمن گفت Flexforcing همان کاری است که رایانش ابری برای فناوری اطلاعات انجام داد، و این برای نیروی کار است. شركتها با تمركز بر منابع اطلاعاتی سفارشی خود از كارکنان احتمالی كه میشناسند و به آنها اعتماد دارند، به عنوان مثال با تشویق كارمندان سابق و بازنشستگان برای بازگشت به منظور تأمین نیازهای موقت، نیروی كار قراردادی استاندارد و «گیگ» را اضافه میكنند. وی گفت: «بازگشت کارمندان سابق بسیار آسانتر از آموزش شخصی جدید است.»
نوآوری در مدل کسب و کار
تغییر دیگر این است که چگونه فنآوریهای جدید مانند سنسورها، اینترنت وسایل و یادگیری ماشینی سازمانها را قادر میسازد تا، فراتر از صرف بهره وری برای افزایش تجربه مشتری یا حتی فعال کردن مدلهای جدید تجاری عملیات خود را بهبود بخشند.
عناصر تحول عملیاتی عبارتند از:
اتوماسیون پردازش هسته ای – این موضوع روشهای جدیدی را برای عملکرد، به عنوان مثال استفاده از وسایل نقلیه و تجهیزات خودران برای انجام کارهایی که خطرناک است، فراهم میکند.
عملیات متصل و پویا – شرکتها اکنون میتوانند محصولات شبکهای مانند سیستمهای حمل و نقل از جمله آسانسور را بسازند، بنابراین میتوانند عملیات خاص را مدیریت و بهینه کنند.
تصمیمات مبتنی بر داده – با تلفیق دادهها و تجزیه و تحلیلهای عملیاتی در زمان واقعی، شرکتها میتوانند تصمیمات عملیاتی و استراتژیک بهتری بگیرند.
این فناوریها به نوبه خود منجر به نوآوری در مدلهای تجاری مانند سیستم عاملهای چند طرفه، پیشرفتهای دیجیتالی و توسعه خدمات مبتنی بر اطلاعات میشوند.
وسترمن گفت: «این باور که سازمانها باید از الگوی تجاری سنتی و موجود خود استفاده کنند و مدل جدیدی را کاملاً مبتنی بر پلتفرمهایی مانند Airbnb یا Uber ابداع کنند، اشتباه است. تقلید از بومیان دیجیتال ضروری نیست، یا حتی در برخی موارد توصیه نمیشود.»
شرکتها میتوانند با استفاده از فناوری دیجیتال کارهایی را که قبلاً انجام دادهاند ارتقا داده و گسترش دهند و روشهای جدیدی را برای خدمت به مشتریان خود ایجاد کنند.
وسترمن گفت: «فرصتهای بزرگی برای تغییر مدل کسب و کار شما به روشهایی وجود دارد که شامل بازآفرینی کامل صنعت شما نیست.»
به عنوان مثال، علاوه بر فروش محصولات، شرکتها میتوانند مشارکتهایی را ارائه دهند یا با افزودن خدمات مبتنی بر داده، مدل فروش محصول را گسترش دهند. میشلن از حسگرهای تعبیه شده در لاستیکها برای ردیابی وسایل نقلیه استفاده میکند و این دادهها را به خدماتی تبدیل کرده است که به مشتریان کمک میکند کل ناوگان وسایل نقلیه را مدیریت کنند.
وسترمن گفت: «این روشها شامل تحول در كل صنعت شما نیست.»
وسترمن و بونت، که همچنین معاون اجرایی Capgemini Invent است، می نویسند، حتی اگر وقایع اخیر – به طور خاص همه گیر جهانی – تحول دیجیتال را به اولویت بالاتری برای بسیاری از رهبران سوق داده است، آنها باید نگاه طولانی مدت داشته باشند. «آنها باید در نظر بگیرند كه چگونه میتوان از فن آوریهای دیجیتال نه تنها برای ارتقا محصولات و فرآیندهای آنها، بلكه برای بازآفرینی کسب و کار خود نیز استفاده كرد.»
https://mitsloan.mit.edu