
8 اکتبر 2025
سارا کوهین ویلیامسون از FCLTGlobal در مورد اهمیت مقاومت در برابر کوتاهمدتگرایی، بازنگری در روابط با سرمایهگذاران و تغییر چارچوب انگیزهها بحث میکند.
سارا کوهین ویلیامسون مدیرعامل FCLTGlobal است، ائتلافی غیرانتفاعی از صندوقهای بازنشستگی جهانی، صندوقهای ثروت ملی، مدیران دارایی، شرکتهای سهام خصوصی و شرکتهای بزرگ که از تخصیص سرمایه بلندمدت در سراسر اکوسیستم سرمایهگذاری حمایت میکند. ویلیامسون در کتاب جدید خود، راهنمای مدیران عامل برای کهکشان سرمایهگذاری (انتشارات وایلی، سپتامبر 2025)، از تجربه و تحقیقات گسترده خود برای رفع ابهام از چشمانداز متنوع جامعه سرمایهگذاری امروز استفاده میکند. او به مدیران عامل و رهبران کسبوکار استراتژیهای عملی ارائه میدهد تا انگیزههای مختلف سرمایهگذاران را درک کنند، در برابر فشارهای کوتاهمدت مقاومت کنند و تصمیمات سرمایهای را با رشد بلندمدت همسو کنند.
ویلیامسون در گفتگو با تیم کولر از مککینزی، درباره کتاب جدیدش، رهبریاش در FCLTGlobal و ماموریتش برای پرورش تفکر بلندمدت در سرمایهگذاران و شرکتها صحبت میکند.
تیم کولر: از صحبت با ما متشکریم و به خاطر کتاب جدیدتان تبریک میگوییم. چه چیزی شما را به نوشتن آن ترغیب کرد؟
سارا ویلیامسون: تقریباً در دهه گذشته، در FCLTGlobal، ما روی ارتباط بین سرمایهگذاران و شرکتها کار کردهایم. یکی از چیزهایی که آموختهایم این است که رهبران شرکتها و سرمایهگذاران، چارچوبهای زمانی متفاوت، انگیزههای متفاوت و گاهی حتی زبانهای متفاوتی دارند. به طور خلاصه، اغلب بین سرمایهگذاران و شرکتها ارتباط وجود دارد.
فرض کنید شما مدیرعامل یک شرکت هستید. شاید شما در یک حوزه خاص از کسب و کار تخصص پیدا کردهاید، یا شاید یک بخش بزرگ را اداره کردهاید، و سپس شرکت را به دست گرفتهاید. حالا، ناگهان، وقت آن رسیده است که با جامعه سرمایهگذاری سر و کار داشته باشید. اما مشخص نیست که چه کسی کیست.
شرکتها و سرمایهگذاران باید یکدیگر را درک کنند، اما اکثر کتابهای سرمایهگذاری فقط برای سرمایهگذاران نوشته شدهاند. این کتاب، یک کتاب سرمایهگذاری است که برای تاجران نوشته شده است.
تیم کولر: مهمترین تصورات غلط یا کمبود درک که در بین مدیران عامل در مورد جامعه سرمایهگذاری میبینید چیست؟
سارا ویلیامسون: مهمترین مورد این است که مدیران عامل تمایل دارند باور کنند که سهامدارانشان «در تیم آنها» هستند و میخواهند شرکتشان در طول زمان موفق شود. متأسفانه، این موضوع به این سادگی نیست.
برخی از سهامداران، سهامداران خرد هستند و بنابراین احتمالاً در تیم شرکت هستند، به این معنی که فقط میخواهند سهام بالا برود. اما مدیران شاخص هم هستند که تمایل دارند سهام اکثر شرکتها را در اختیار داشته باشند. آنها ممکن است بخواهند شرکت خوب عمل کند، اما ممکن است بخواهند رقبایشان هم خوب عمل کنند. و سپس مدیران فعال وجود دارند. اگر اضافه وزن دارند، شاید واقعاً میخواهند شرکت موفق شود. اما شاید کمبود وزن دارند، به این معنی که نمیخواهند شرکت موفق شود. اینها چیزهایی هستند که مدیران عامل را دیوانه میکنند زیرا مشخص نیست چه کسی واقعاً از آنها حمایت میکند و چه کسی نه.
تیم کولر: آیا مدیران عامل و مدیران مالی باید تلاش کنند تا بفهمند کدام سرمایهگذاران در تیم آنها هستند؟
سارا ویلیامسون: کاملاً، و سپس باید وقت خود را با کسانی بگذرانند که یا در تیم آنها هستند یا میتوانند باشند. سرمایهگذاران نقشهای بسیار متفاوتی در بازار ایفا میکنند و میتوانند به روشهای مختلف بر شرکتها تأثیر بگذارند.
تیم کولر: من عنوان فصل دوم کتاب شما را دوست دارم، “ساختن شرکتهای بزرگ با سرمایهگذاران کوتاهمدت یک مأموریت چالشبرانگیز است.” شرکتها چگونه بر این واقعیت غلبه میکنند که قرار است سرمایهگذاران کوتاهمدت زیادی در سهام خود داشته باشند؟
سارا ویلیامسون: قدم اول تشویق سرمایهگذاران بلندمدت است. قدم دوم بازی نکردن در دست سرمایهگذاران کوتاهمدت است. مورد دوم مستلزم موارد کلاسیک است: راهنماییهای فصلی ارائه ندهید، کارهایی را که واقعاً سرمایهگذاران کوتاهمدت را جذب میکند، انجام ندهید، که البته به این دلیل است که آنها در حال معامله هستند. نکته دیگر، رک و پوست کنده، گوش ندادن به آنهاست.
آنچه برای اقتصاد واقعی مهم است، قیمت سهام یا نوسانات آن نیست. بلکه نحوه واکنش مدیریت به آن است. و میدانم که گفتنش برای من آسان است، اما مدیران عامل نباید به نوسانات سهام خود واکنش نشان دهند. این نوسانات میتواند نتیجه معامله یک صندوق پوشش ریسک یا معامله یک عامل باشد. این سرمایهگذاران نه به دلیل نگرانی در مورد خود شرکت، بلکه به دلیل آنچه در یک پرتفوی نشان میدهد، معامله میکنند.
آنچه برای اقتصاد واقعی مهم است، قیمت سهام یا نوسانات آن نیست. نحوه واکنش مدیریت به آن است.
اگر مدیرعامل با گفتن «ما باید بازاریابی خود را کاهش دهیم» یا «ما باید تحقیق و توسعه خود را کاهش دهیم» پاسخ دهد، این یک مشکل ایجاد میکند. این همان مسئله کلاسیک جداسازی سیگنال از نویز است.
اگر معاملات کوتاهمدت حول اخبار، عوامل یا چیز دیگری باشد، این نویز است.
تیم کولر: به نظر میرسد که این موضوع بار سنگینی را بر دوش تیم روابط با سرمایهگذاران میگذارد تا بفهمند چه اتفاقی دارد میافتد تا بتوانند مدیرعامل را آموزش دهند. آیا این چیزی است که شما از آن حمایت میکنید؟
سارا ویلیامسون: درست است. من در مورد آن اینطور فکر میکنم: اگر تقریباً از هر مدیرعاملی بپرسید که استراتژی مشتری آنها چیست، آنها پاسخ واقعاً خوبی برای شما خواهند داشت. همین نیاز به یک استراتژی سرمایهگذاری وجود دارد. کدام سرمایهگذاران را میخواهید داشته باشید و بنابراین به دنبال کدام سرمایهگذاران هستید؟ به کدام سرمایهگذاران اهمیت میدهید؟ با کدام سرمایهگذاران وقت میگذرانید؟
تمایل به گفتن این وجود دارد که “بازار این را میخواهد، یا بازار آن را.” اما “بازار” همه چیز یک چیز نیست. مهم است که به زیر کاپوت نگاه کنیم و بپرسیم: “به چه کسی اهمیت میدهیم؟”
همچنین مهم است که در مورد طرف فروش بسیار مراقب باشید. باید به یاد داشته باشید که طرف فروش، طبق تعریف، سهامدار نیست. وقتی میشنوم که «سرمایهگذاران ما چنین و چنان فکر میکنند»، میپرسم: «آیا شما در مورد یک سرمایهگذار یا یک تحلیلگر سمت فروش صحبت میکنید؟» کتاب از تحلیلگران سمت فروش به عنوان پیشبینیکنندههای آب و هوا یاد میکند، که البته قصد تحقیر ندارد. پیشبینیکنندگان آب و هوا تمام دادههای موجود را دریافت میکنند و سعی میکنند آینده را پیشبینی کنند. این کاری است که بخش فروش انجام میدهد. اما آنها سهامدار نیستند و هر شرکتی، هر مدیرعاملی، هر هیئت مدیرهای وظیفه امانتداری در قبال سهامداران خود دارد. آنها وظیفه امانتداری در قبال بخش فروش یا مطبوعات مالی ندارند.
تیم کولر: اگر شما مدیرعامل هستید، چگونه هیئت مدیره را متقاعد میکنید که بر اصول بلندمدت تمرکز کند و نه بر آنچه مطبوعات و تحلیلگران سمت فروش میگویند؟ آیا دیدهاید که مردم این کار را به طور مؤثر انجام دهند؟
سارا ویلیامسون: برخی افراد این کار را بسیار مؤثر انجام میدهند و روش اصلی آنها این است که یک نقشه راه بلندمدت دارند. آنها سعی میکنند روایت را کنترل کنند تا اینکه پاسخگو باشند. آنها میدانند استراتژی آنها در چند سال آینده چیست و آن را ابلاغ میکنند.
آنها این را در جلسات فروش، با سهامداران و با هیئت مدیره تکرار میکنند. گاهی اوقات، مدیران عامل در اعلام برنامههای بلندمدت خود مردد هستند زیرا فکر میکنند ممکن است چیزی تغییر کند. من همیشه میگویم که بهتر است یک برنامه بلندمدت تنظیم کنند و سپس توضیح دهند که به دلیل یک رویداد بزرگ، مانند کووید-۱۹ یا یک مسئله ژئوپلیتیکی، تغییری ایجاد شده است. یک سرمایهگذار متوجه خواهد شد که این طرح باید در پاسخ به آن تغییر کند. چیزی که آنها نمیفهمند یک جعبه سیاه و مبهم است.
تیم کولر: آیا توصیهای برای اینکه یک مدیر عامل چگونه باید سرمایهگذاران مناسب را شناسایی کند یا سرمایهگذارانی را که در حال حاضر ندارند جذب کند، دارید؟
سارا ویلیامسون: سوال اول این است که واقعاً چه کسی سهام را دارد؟ و سپس، سرمایهگذارانی که دوست دارید سهام شما را داشته باشند چه کسانی هستند؟ اگر یکی از سرمایهگذاران نهادی بزرگ و بلندمدت آن را داشته باشد و دیگری نداشته باشد، خب، چرا که نه؟ شما میخواهید با آنها صحبت کنید. همچنین سرمایهگذارانی وجود دارند که ممکن است نامهای شناختهشدهای نباشند، اما تشخیص اینکه آنها چه کسانی هستند، خیلی سخت نیست.
صحبت با افرادی که واقعاً تصمیمات خرید و فروش را میگیرند، بسیار مهم است. اگرچه بخش فروش از نظر مطبوعات مهم است، اما از نظر اینکه چه کسی تصمیمات خرید و فروش را میگیرد، به اندازه گذشته مهم نیست. اینها مدیران پرتفوی هستند که به دلیل دانششان بسیار مهم هستند. به عنوان یک قاعده کلی، کسانی که با یک شاخص شروع میکنند و وزن بیشتری یا کمتری دارند، در حاشیه تصمیم میگیرند. در حالی که کسانی که با یک کاغذ خالی شروع میکنند و یک پرتفوی میسازند – مثلاً مانند وارن بافت – در مورد یک شرکت بسیار آگاهتر خواهند بود.
تیم کولر: مدیرعامل و شاید مدیر مالی چگونه باید وقت خود را با سرمایهگذاران بگذرانند؟
سارا ویلیامسون: آنها باید از قانون هر کشوری که در آن فعالیت میکنند پیروی کنند – البته این پایه و اساس است. سپس، آنها باید وقت خود را صرف پرسیدن سوالات جالب از افرادی کنند که شرکت آنها و رقبایشان را به خوبی میشناسند.
صحبت با مدیران بوتیک که به دلایلی روی شرکت شرطبندی میکنند، عالی خواهد بود. مفید خواهد بود که بفهمیم چرا آنها به روش خاصی سرمایهگذاری میکنند یا نمیکنند.
تیم کولر: شما در کتاب میگویید که شرکتها نباید راهنماییهای فصلی منتشر کنند. میتوانید در این مورد توضیح دهید و در عوض چه کاری باید انجام دهند؟
سارا ویلیامسون: درست است. کاملاً واضح است که شرکتها نباید راهنماییهای فصلی منتشر کنند. طبق تحلیل ما، در طول ده سال گذشته، کسری از شرکتهای آمریکایی که این کار را انجام میدهند، از بیش از یک سوم به کمتر از یک چهارم کاهش یافته است. در خارج از ایالات متحده، عملاً چنین چیزی سابقه ندارد.1
دلیل اینکه راهنمایی در مورد درآمدهای آینده یک عمل مضر است این است که اگر بگویم “سه ماهه بعدی، قرار است 1.27 تا 1.30 دلار درآمد داشته باشیم” و سپس به نظر برسد که اینطور نیست، طبیعت انسان باعث میشود رهبران شرکت فکر کنند “اوه. من قول دادهام که این کار را انجام خواهیم داد، بنابراین کاری خواهم کرد تا این اتفاق بیفتد.” شرکتها ناگزیر برای رسیدن به این عدد، کاری در مورد درآمد یا هزینه انجام میدهند. اگر این کار را بارها و بارها انجام دهند، خود را در این مسیر کوتاه مدت قرار دادهاند. چه چیزی
در عوض، آنها باید یک نقشه راه بلندمدت داشته باشند و سپس در مورد اینکه چگونه این سه ماهه گامی در آن مسیر است، صحبت کنند. شاید آنها به آنچه «مردم عادی» میگویند، برسند و شاید هم نه. اگر مردم عادی بگویند که شرکت قرار است ۱.۲۷ دلار تحویل دهد، این همان حس تعهدی را ایجاد نمیکند که اگر مدیرعامل آن را بگوید. اگر شرکتها آنچه مردم عادی میگویند را انجام ندهند، اشکالی ندارد. اما صدور راهنماییهای سه ماهه، بار را بر دوش شرکتها میگذارد و آنها را بیشتر به انجام کاری واکنشی سوق میدهد.
اکنون، در بسیاری از جاها، این الگوی غیرمستقیم وجود دارد که در آن مدیر مالی یا مدیر روابط با سرمایهگذار به مردم عادی اشاره میکند که قرار است به یک عدد خاص برسند. آنها اعداد را به مردم عادی میدهند، اما سپس اجازه میدهند خودشان محاسبات را انجام دهند. و سپس مدیر مالی این اعداد را در ارائههای هیئت مدیره قرار میدهد و میگوید: «اجماع چنین و چنان است»، که البته افرادی که اجماع را تشکیل میدهند از خود شرکت دریافت کردهاند. سپس شرکت سعی میکند به آن اجماع برسد.
این واقعاً کاملاً بیمعنی و اتلاف وقت زیادی است. یک استدلال رایج وجود دارد که ارائه راهنماییهای فصلی، نوسانات را کاهش میدهد، و اگر به آنها بگویید عدد درست چیست، احتمال بیشتری وجود دارد که عدد را درست حدس بزنند و بنابراین، نوسانات کمتری وجود خواهد داشت. این درست نیست. ارائه راهنماییهای فصلی در واقع نوسانات را افزایش میدهد.
بهترین کار این است که یک نقشه راه بلندمدت داشته باشید – بگذارید مردم بگویند چه میخواهند بگویند، اعداد را همانطور که هستند گزارش دهید و در مورد آنچه که سعی دارید در طول زمان به آن دست یابید صحبت کنید.
تیم کولر: برای تشویق بازارها به تفکر و رفتار بلندمدتتر چه کاری انجام میدهد؟
سارا ویلیامسون: ما سه کار اصلی انجام میدهیم: ایجاد جامعه، انجام تحقیقات و انتشار خبر.
ما جامعهای از شرکتها و سرمایهگذارانی ایجاد کردهایم که به این موضوع اهمیت میدهند. ما فرصتهایی را برای سرمایهگذاران، رهبران شرکتها و مدیران عامل ایجاد میکنیم تا در مورد این مسائل با یکدیگر صحبت کنند. ما افراد را دور هم جمع میکنیم و گاهی اوقات این زمانی است که چراغها روشن میشوند.
ما تحقیقات زیادی انجام میدهیم. ما سعی میکنیم آن را بسیار کاربردی کنیم، کارهایی که مردم واقعاً بتوانند انجام دهند. میتوانید تحقیقات ما را در وبسایت ما مشاهده کنید.در آخر، ما تحقیقات و یافتههای خود را به اشتراک میگذاریم و در مورد بلندمدت بودن آن صحبت میکنیم. ما در مورد چگونگی انجام آن صحبت میکنیم.ما روی توصیههای سیاستی تمرکز نمیکنیم، زیرا فکر نمیکنیم یک راهحل سیاستی واقعی در اینجا وجود داشته باشد. راهحل این است که بازارها را از درون به بیرون اصلاح کنیم.
تیم کولر: پیشرفتی را که تاکنون داشتهاید چگونه ارزیابی میکنید؟
سارا ویلیامسون: من به تشخیص خود از مسائل و علل آنها بسیار مطمئن هستم. من به درک دلیل وقوع کوتاهمدتگرایی نمره خوبی میدهم. اما هنوز کارهایی برای تغییر قابل توجه سیستم وجود دارد. این کار سخت است زیرا انگیزهها برای کوتاهمدت ساخته شدهاند.بنابراین آیا میتوانیم اعلام پیروزی کنیم و به خانه برویم؟ نه، هنوز نه.
تیم کولر: هیئت مدیره چگونه میتواند در انتخاب مدیرعاملهایی که بیشتر بر بلندمدت تمرکز دارند، بهتر عمل کند؟
سارا ویلیامسون: اگرچه من معتقدم چیزهایی وجود دارد که افراد با آنها متولد میشوند، اما بسیاری از افراد با انگیزهها هدایت میشوند. ما کارهای زیادی در مورد حقوق و مزایای مدیران عامل انجام دادهایم و من کاملاً فکر میکنم هیئت مدیرهها میتوانند انگیزهها را با تفکر بلندمدت همسو کنند. یکی از توصیههایی که مدتی است ارائه میدهیم، داشتن مدیران عاملی است که سهامشان چهار یا پنج سال پس از تصدی آنها قفل شده است.
درباره نویسنده(گان)
سارا کوهان ویلیامسون مدیرعامل FCLTGlobal و فارغالتحصیل دفتر بوستون مککینزی است. تیم کولر شریک دفتر دنور است.نظرات و عقاید بیان شده توسط مصاحبهشوندگان متعلق به خودشان است و نمایانگر یا منعکس کننده نظرات، سیاستها یا مواضع مککینزی و شرکا نیست و مورد تأیید آن نیست.












