تحقیقات رابرت و میشل روت-برنشتاین در حین تحقیق در مورد تأثیر هنرها بر تفکر خلاق، تقریباً هر برنده جایزه نوبل به نوعی یک چند ریاضیاتی است.
این تحقیق نشان داد که در حالی که به طور کلی بیست درصد از دانشمندان علاقه زیادی به موسیقی دارند، این میزان به پنجاه درصد برندگان جایزه نوبل و نزدیک به نود درصد از ریاضیدانان می رسد. این تحقیق نشان نمیدهد که مطالعه موسیقی شما را به دانشمند بهتری تبدیل میکند، اما چیزهای زیادی در مورد استعداد مشترک برای تشخیص الگوها و چند ریتمها آشکار میکند.
Root-Bernsteins نتیجه می گیرد که گرد هم آوردن مهارت ها و رشته های مختلف باعث تحریک خلاقیت می شود.
تفکر هنری برای نوآوری
رابرت روت برنشتاین توضیح میدهد که برای کتاب «جرقههای نبوغ»، فرآیندهای خلاقانه دانشمندان و هنرمندان را تجزیه و تحلیل کردند و به اتفاقات عجیبی دست یافتند که انتظارش را نداشتند: «همه از تفکر بدنی استفاده میکردند». «آنها در حال مشاهده هستند و الگوهای مختلف را از مشاهدات خود انتزاع می کنند. و از آن الگوها، آنها به الگوهای دیگر تعمیم مییابند، و بین این الگوها قیاس میکنند و سعی میکنند پیوندها را ببینند.
دانشمندان در مورد گرفتن کل سیستم در بدن خود صحبت می کردند و خود را به عنوان بخشی از آن سیستم تصور می کردند یا اگر بخشی از آن بودند چه احساسی داشتند. چیزی که به وضوح موسیقی دانان همیشه انجام می دهند، هنرمندان همیشه انجام می دهند، اما نه چیزی که ما از دانشمندان انتظار داشتیم.»
رابرت در مصاحبهای با آزمایشگاه MTF استدلال میکند که مهارتهایی که هنرها آموزش میدهند – توانایی ترسیم یک طرح اولیه، توانایی تجسم یک اختراع سه بعدی – همه این چیزها در دورههای مهندسی یا علوم معمولی آموزش داده نمیشوند. و چیزی که آنها پیدا کردند دانشمندان و مخترعان و مهندسانی بود که می توانستند این کارها را انجام دهند تقریباً همه از نوعی آموزش هنری برخوردار بودند.
او نتیجه میگیرد که نوآوری نه تنها از بازگرداندن هنر سود میبرد، بلکه در مورد «قرار دادن انسانها در مرکز» است.