توسط سلس – فوریه 2024
نبردهای خود را عاقلانه انتخاب کنید. به هر حال، زندگی با تعداد دفعاتی که برای مبارزه ایستاده اید سنجیده نمی شود. این برنده شدن در نبردها نیست که شما را خوشحال می کند، بلکه این است که چند بار رویگردان شده اید و تصمیم گرفته اید به مسیر بهتری نگاه کنید. زندگی کوتاه تر از آن است که بتوان آن را صرف جنگ کرد. فقط با مهمترین، مهمترین، بجنگ، بقیه را رها کن. – سی. جوی بل سی.
«نبردهای خود را با دقت انتخاب کنید. هر اختلاف نظری ارزش وقت و انرژی شما را ندارد.» – ناشناس
نبردهای خود را انتخاب کنید به این معنی است که از بین مشکلات، مشاجرات و رویارویی هایی که درگیر می شوید انتخاب کنید و انرژی خود را برای چیزهایی که مهم هستند ذخیره کنید. این بدان معناست که به جای مقابله با تک تک اختلافات، با مهمترین آنها مبارزه کنید و بقیه را رها کنید.
چرا انتخاب مبارزات مهم است؟
- هر درگیری ارزش پرداختن به آن را ندارد. بسیاری از اختلافات اغلب بی اهمیت هستند و در دراز مدت هیچ پیامدی ندارند. وقتی از خود میپرسید که آیا چیزی که اکنون شما را آزار میدهد، یک سال بعد اهمیت دارد یا خیر، به احتمال زیاد مهم نخواهد بود و بهتر است روی چیزهای دیگر تمرکز کنید.
- هر جنگی هزینه ای دارد. این هزینه ها شامل زمان و تخلیه عاطفی ناشی از درگیری است. حتی اگر در این نبرد پیروز شوید، شاید زمان و انرژی شما بهتر می توانست در جای دیگری صرف شود. گاهی اوقات پیروزی تنها چیزی نیست که مهم است – عوامل دیگری وجود دارد که باید به آنها فکر کرد.
- در نهایت، دلیل همه این موارد این است که ما زمان محدودی روی زمین داریم. من و تو یه روزی میمیریم وقتی از بستر مرگ به زندگی خود نگاه می کنید، چه چیزی را می خواهید ببینید؟ زندگی ای که در آن با هرکسی که سر راهت ایستاده دعوا می کردی؟ یا یک زندگی پرمعنا که در آن نبردهای خود را انتخاب کرده اید و انرژی خود را صرف چیزها و افراد مهم می کنید؟
هدف از انتخاب نبردها این است که از نحوه گذراندن زمان خود محافظت کنید، که یک منبع محدود است. چه چیزهایی برای شما مهم است؟ مهمترین اهداف شما چیست؟ مهم ترین افراد برای شما چه کسانی هستند؟
وقتی با هر اختلاف کوچکی در مسیر خود مبارزه می کنید، مطمئناً ممکن است در هر درگیری پیروز شوید. اما در نهایت خود را خسته خواهید کرد، فردی مبارز و تلخ خواهید شد و زمانی برای چیزهای مهم ندارید. با انتخاب دقیق نبردهایی که می خواهید بجنگید، وقت خود را برای چیزهای مهم رزرو می کنید و در جنگ بزرگ پیروز می شوید.
7 نکته برای انتخاب نبردهای خود (و برنده شدن در آنها)
انتخاب نبردها به این بستگی دارد که بدانید چه زمانی باید درگیری را انجام دهید و چه زمانی باید دور شوید. وقتی درگیری را انجام می دهید، می خواهید گام های درستی برای به حداکثر رساندن نتیجه بردارید. در اینجا 7 نکته من برای انتخاب مبارزات و پیروزی در آنها آورده شده است.
1- تعارض را ارزیابی کنید
وقتی با تعارض مواجه شدید، از خود بپرسید:
- پرداختن به این موضوع چقدر اهمیت دارد؟
- سود بردن از این پیروزی چیست؟ (آیا نتیجه واقعی برای به دست آوردن وجود دارد ؟)
- آیا می توان زمان را بهتر در جای دیگری صرف کرد؟ (آیا وقت شما هزینه فرصتی دارد؟)
اغلب، اختلاف نظرهایی که در زندگی با آن مواجه می شویم، اختلافات بی اهمیتی هستند که در درازمدت هیچ پیامدی ندارند. مانند مشاجره با افراد غیر منطقی یا منفی. تعامل با آنها وقت و انرژی ما را می گیرد، ما را از چیزهای مهم دور می کند و آرامش ذهنی ما را مختل می کند. در چنین مواقعی شاید بهتر باشد که آنها را نادیده بگیرید.
یک بار توسط شخصی که فکر میکردم دوست است از پشت به من خنجر زد. او در مقابل یکی از آشنایان تجاریم حرف های دروغ و کینه توزانه زد. از آنجایی که آن آشنا مرا میشناخت و میدانست که گفتههای دوست صحت ندارد، موضوع را به من گفت که من از این طریق متوجه ماجرا شدم.
بعد از مدت کوتاهی که از این موضوع ناراحت بودم، تصمیم گرفتم آن را رها کنم و “دوست” را از زندگی ام حذف کنم. در حالی که می توانستم با او روبرو شوم، متوجه شدم که این دوست در طول دوستی کوتاه ما دائماً رفتارهای کم هوشیاری زیادی انجام داده است، مانند ایجاد درگیری و مشاجره. من علاقه ای به شرکت در هیچ نمایشی نداشتم و می خواستم روی چیزهای مهم تمرکز کنم.
به همین ترتیب، من در موقعیتهایی با افراد غیرمنطقی بودهام که به این نتیجه رسیدهام که بهتر است روی برگردانم و ادامه دهم. خیلی اوقات این فقط یک درگیری کوچک است و بهتر است آن را رها کنید. گاهی اوقات نتیجه نهایی – به ثمر رساندن پیروزی بر یک فرد غیرمنطقی – بیش از حد پیش پا افتاده است که نمی تواند یک مبارزه را توجیه کند. زمان صرف شده برای تعامل با فرد و همچنین انرژی عاطفی صرف شده، بهتر است در جای دیگری صرف شود. گاهی دور شدن نشانه قدرت و خرد است.
حتی زمانی که تصمیم میگیریم نجنگیم، از این تجربه درس بگیریم. مثلاً اگر فرد را می شناسیم دوری کنیم و مواظب شیطنت های او باشیم. وقتی تصمیم میگیریم دعوا نکنیم، اجازه نمیدهیم دیگران از ما عبور کنند. ما به سادگی در حال انتخاب سطح بالاتر و محافظت از فضا و رفاه خود هستیم.
۲- تجزیه و تحلیل هزینه و فایده انجام دهید
در دنیای سرمایه گذاری، تجزیه و تحلیل هزینه و فایده یک رویکرد سیستماتیک برای تعیین هزینه ها و منافع یک کسب و کار است.
سرمایه گذاری کنید و تصمیم بگیرید که آیا درست است یا خیر. هنگامی که با یک درگیری مواجه می شوید، تجزیه و تحلیل هزینه و فایده را انجام دهید تا به شما کمک کند تصمیم بگیرید که آیا نبرد ارزش جنگیدن دارد یا خیر. از خودت بپرس:
- هزینه ها و مزایای مبارزه در این نبرد چیست؟
- آیا هزینه ها بیشتر از منافع است؟ (اگر چنین است، به طور کلی بهتر است رها کنید و ادامه دهید.)
- شانس موفقیت چیست؟ (اگر شانس موفقیت بسیار کم است، بهتر است ادامه دهید.)
چند سال پیش برای تولید محصول با یک شرکت قرارداد بستم. پس از کنار گذاشتن تمام پروژه هایم و اختصاص نیمی از سال به کار روی این موضوع، محصول را با موفقیت تحویل دادم و نظرات خوبی از مشتریان دریافت کردم.
اما در حالی که این شرکت قرار بود محصول را به بازار عرضه کند، پس از مدتی بدون اطلاع من از پشتیبانی آن منصرف شدند. وقتی من این موضوع را پیگیری کردم – چندین بار – آنها قول دادند که کاری انجام دهند اما هیچ کاری انجام نشد. بندهای قراردادی از حقوق فروش من چشم پوشی کرد (ما یک ترتیبات مشارکت در سود داشتیم) و از آنجایی که آنها قرار بود محصول را به بازار عرضه کنند اما از توافق خارج شدند، من را در یک معامله ضررده قرار داد زیرا وقت خود را برای ایجاد یک محصول بالا سرمایه گذاری کرده بودم. -محصول با کیفیتی که خودم نتوانستم آن را بفروشم.
در حالی که من در ابتدا بسیار ناراحت بودم، به خصوص زمانی که شرکت در تلاش من برای پیگیری تاریک شد، تصمیم گرفتم موضوع را دنبال نکنم.
دلیل آن این است که حتی اگر شرکت به وضوح مقصر است، من در ادامه این موضوع سود چندانی نداشتم. اولاً، شرکت قبلاً من را مکدر کرده بود، که به این معنی بود که هرگونه تلاش بیشتر برای پیگیری موضوع دشوار خواهد بود. ثانیاً، من نمی خواستم پل ها (یا هر چیزی که باقی مانده بود) را با رفتن از مسیر زمین سوخته بسوزانم. ثالثاً، حتی اگر من میخواستم و شرکت پشتیبانی بازاریابی را دوباره برقرار میکرد، حداکثر پنج درصد درآمد من را افزایش میداد. برای من، دستیابی به این هدف با راه اندازی یک محصول جدید (که حق کامل آن را داشته باشم) آسان تر بود تا اینکه بخواهم به زور پاسخی را از این شرکت خارج کنم.
آیا این بدان معناست که اگر شانس موفقیت کمی وجود دارد، باید از همه نبردها اجتناب کنیم؟ نه اصلا. گاهی اوقات شما می خواهید برای بیان یک بیانیه و شنیده شدن نبرد کنید.
به عنوان مثال، در مورد آزار و اذیت در محل کار، قلدری یا حتی سهل انگاری پزشکی، می خواهید موضوع را گزارش کنید تا آگاهی خود را افزایش دهید و از خود دفاع کنید. من شخصاً قبلاً قلدرهای مدرسه و همچنین آزار و اذیت در محل کار را گزارش کرده ام. در مورد قلدرهای مدرسه، رفتارهای آنها توسط معلم اصلاح شد، در حالی که یک مدیر با مزاحم محل کار صحبت کرد.
مزیت شرکت در نبرد لازم نیست پولی باشد – می تواند یک مزیت اخلاقی باشد، مانند محافظت از حقوق خود، جلوگیری از عود بیشتر مشکل و کمک به دیگران. با این حال ممکن است در سیستمی باشید که خراب است یا علیه شما کار می کند – اگر چنین است، شاید گزینه بهتر رها کردن است. هر موقعیتی متفاوت است، بنابراین قبل از تصمیم گیری در مورد اینکه چه کاری باید انجام دهید، هزینه ها و مزایای آن را بسنجید.
3- به سمت برد-برد بروید، نه برد-باخت
اگر تصمیم گرفتید وارد نبرد شوید، یک برد برد ایجاد کنید که در آن هر دو پیروز خواهید شد.
ممکن است برخی از شما از پیشنهاد من شگفت زده شوید. چرا «برد-برد» و نه «برد-باخت»؟ چرا به حریفم کمک کنم برنده شود؟ ممکن است فکر کنیدحتی اگر من از “نبرد” به عنوان قیاس استفاده می کنم، من شما را تشویق می کنم که در مورد “رقیب” خود به عنوان متحد خود، دوست خود فکر کنید. دلیل آن ساده است: وقتی ذهنیتی دارید که دیگران را سرکوب کنید، طرز فکر ضعیفی را اتخاذ می کنید که ریشه در کمبود دارد – جایی که همیشه باید یک برنده و یک بازنده وجود داشته باشد، جایی که همیشه باید یکی جایگزین دیگری شود. حقیقت این است که اغلب فرصت های کافی برای دور زدن وجود دارد و همه می توانند با هم برنده شوند.
این ابتدا از داشتن ذهنیت فراوانی ناشی می شود. نه تنها این، بلکه وقتی فکر می کنید برد-باخت، طرف مقابل دلیلی برای همکاری با شما ندارد – او در مقابل شما قرار می گیرد تا بر شما “برنده” شود. او شما را به عنوان دشمن می بیند، در حالی که شما او را به عنوان دشمن می بینید – و این به شما کمک نمی کند بهترین نتیجه را بگیرید.
نبرد در برابر حریف شما نیست – درگیری است. اگر از رئیس خود ناامید هستید، با او صحبت کنید و راهی برای برآورده کردن هر دو نیاز خود بیابید. اگر از شریک زندگی خود عصبانی هستید، سعی نکنید با استفاده از روش های منفعلانه-پرخاشگرانه، کار را سخت کنید. با او صحبت کنید و اختلافات خود را حل کنید تا هر دو با هم به اهداف خود برسید. اگر از دوست خود عصبانی هستید اما می خواهید دوستی خود را حفظ کنید، او را از مبارزات شما در دوستی مطلع کنید و راه حلی بیابید که به نفع شما و او باشد.
این طرز فکر برد-برد را برای درگیری با هر کسی بپذیرید. از خود بپرسید: «سناریویی که در آن همه خوشحال خواهند شد چیست؟ چه سناریویی وجود دارد که همه برنده شوند؟» سپس برای رسیدن به آن نتیجه تلاش کنید.
4- بحث آزاد داشته باشید
صحبت صمیمانه
بخش مهمی از دستیابی به یک برد-برد، داشتن یک بحث آزاد است. هنگامی که بر اساس دیدگاه خود از موفقیت عمل می کنیم، بدون گوش دادن به صحبت های طرف مقابل، بیرون را می بندیم. احترام بگذارید که طرف مقابل دیدگاه ها و اهدافی دارد که ممکن است باشد.
متفاوت از ما برای دستیابی به یک برد-برد، حرف آنها را بشنوید و در مورد بهترین نتیجه برای هر دو صحبت کنید.
در طی یکی از تماسهای مربیگری من با مشتریم P، او فاش کرد که نسبت به شوهرش احساس رنجش میکند، زیرا به خانوادهاش کمک زیادی کرده است: کار کردن، مراقبت از بچهها و انجام کارهای خانه. او احساس میکند که زندگی ایدهآل خود را در مراقبت از خانواده، بدون کمک زیادی از او به تعویق انداخته است.
این یک مکاشفه شگفتانگیز برای او بود، زیرا او آگاهانه به این روش فکر نمیکرد: فقط در طول تماس ما ظاهر شد. او هنوز شوهرش را دوست دارد و آنها عزیزانی هستند که بیش از 10 سال است که ازدواج کرده اند. این فقط موضوعی بود که برای مدتی مطرح شده بود.
بنابراین از مشتریم P پرسیدم: «آیا او می داند؟ آیا تا به حال در این مورد با او صحبت کرده ای؟»
او گفت: نه.
من او را تشویق کردم که در این مورد با شوهرش صحبت کند، که او انجام داد. در تماس بعدی، او به اشتراک گذاشت که آنها یک بحث بسیار عمیق داشتند، به نحوی که معمولاً ندارند و شوهرش از دانستن احساسات او متعجب شد. او مجدداً بر مراقبت و حمایت خود از او تأکید کرد و آنها موافقت کردند که راههایی برای کسب درآمد بیشتر و سهیم شدن مسئولیت خانه پیدا کنند، نه اینکه بگذارند او تمام بار را به دوش بکشد. این امر متعاقباً آنها را به هم نزدیکتر کرد.
از سوی دیگر، اگر او با شوهرش صحبت نمیکرد، شاید واکنشهای منفعلانه-پرخاشگرانهای مانند دعوا کردن، مشاجرهکردن و انجام کارها به روش خودش نشان میداد. این امر باعث ایجاد تضادهای بیشتری می شد، او را ناراضی می کرد و خانواده ای منفی برای او، شوهرش و فرزندانشان ایجاد می کرد. شوهرش هنوز از آنچه در جریان است بی خبر بود و درگیری اصلی حل نشده باقی می ماند. در نهایت همه می باختند.
در اینجا چند نکته برای داشتن یک بحث آزاد وجود دارد:
- به دنبال درک هر کس دیدگاه های متفاوتی دارد. بفهمید آنها چه هستند. فقط به این دلیل که نظرات آنها با شما متفاوت است، نادیده نگیرید. درک کنید که طرف مقابل در حال فکر کردن است و چرا او چنین فکر می کند.
- نظرات خود را به اشتراک بگذارید و به آن شخص اجازه دهید نظرات خود را به اشتراک بگذارد. ابتدا با به اشتراک گذاشتن افکار خود، شکاف را پر کنید. سپس، از فرد دعوت کنید تا نظرات خود را به اشتراک بگذارد. اطمینان حاصل کنید که هر یک از شما شانس مساوی برای به اشتراک گذاشتن نظرات خود، پرسیدن سوال و درک یکدیگر را دارید.
- از آنجایی که طرف مقابل نظرات خود را به اشتراک می گذارد، حمایت کنید. سر تکان دهید، آنچه را که می گویند تصدیق کنید و از آنها تشکر کنید.
- طوفان فکری بهترین راه حل روشن کنید که به آنها اهمیت می دهید و می خواهید یک نتیجه برد-برد برای همه ایجاد کنید. برای شناسایی بهترین راه حل، با در نظر گرفتن هر دو نیاز خود، با یکدیگر همکاری کنید.
5- خود را در هوشیاری بالا قرار دهید (عصبانی نشوید}
هنگامی که تصمیم گرفتید وارد نبرد شوید، خود را در هوشیاری بالا قرار دهید تا بهترین نتیجه را برای هر دو به دست آورید. به یاد داشته باشید، هدف شما رسیدن به یک برد برد است، نه پایین آوردن “حریف” خود. در اینجا دشمن درگیری است نه شخص.
با این حال، در طول یک درگیری، حفظ هوشیاری می تواند دشوار باشد. گاهی اوقات احساسات زیاد می شوند و ممکن است چیزهایی بگویید که منظورتان نیست. ممکن است نارضایتی های غیرقابل بیانی مطرح شود. ممکن است تمایل داشته باشید به طرف مقابل حمله کنید حتی اگر منطقاً بدانید که این هدف نیست. همچنین ممکن است احساس کنید که اگر آن فرد همکاری نداشته باشد، این نبرد را رها کنید.
من نکاتی برای مدیریت این موضوع دارم:
- قبل از اینکه وارد نبرد شوید، تصور کنید در مکانی آرام و آرام هستید. هیچ کس نمی تواند به شما صدمه بزند یا شما را از این مکان دور کند مگر اینکه شما اجازه دهید.
- اگر کلمات آزاردهنده ای به شما گفته شد، سعی کنید به روشی مسالمت آمیز درگیر شوید. بگویید، “من درک می کنم که عصبانی هستید، اما بیایید این مدنی را حفظ کنیم. من می خواهم به بهترین نتیجه برای هر دویمان برسم، پس بیایید برای رسیدن به آن با هم کار کنیم.”
- اگر احساس میکنید که خونسردی خود را از دست میدهید، صحبت نکنید تا خود را آرام کنید. تصور کنید در جای دیگری هستید و اینجا هستید تا این بحث را با موفقیت انجام دهید. این جمله از رنه دکارت به ذهنم خطور میکند: نقل قول الهامبخش: «هر وقت کسی به من توهین کرد، سعی میکنم روحم را چنان بالا ببرم که توهین به آن نرسد.»
6- یک نقطه خروج داشته باشید
اگر منابع نامحدودی در اختیار داشته باشید، میتوانید همه نبردها را برنده شوید. اما واقعیت این است که ما منابع نامحدودی نداریم. ما نمیتوانیم برای همیشه روی یک مشکل کار کنیم، اگر با وجود بهترین تلاش ما پیشرفت نکند.
یک نقطه خروجی داشته باشید که در آن بگویید: «بسیار خوب، همین. وقت آن است که ضررهایم را کاهش دهم و ادامه دهم.” این نقطه ای است که شما از نبرد خارج می شوید زیرا بیشترین ضرر خود را متحمل شده اید و نمی خواهید زمان و انرژی بیشتری برای این کار صرف کنید.
-7 نبردهای حل نشده را کنار بگذارید
اگر مشکل با وجود تمام تلاش شما حل نشده باقی ماند، آن را رها کنید. موفقیت این نیست که در هر نبردی پیروز نشوید، بلکه یاد بگیرید که وقتی زمان انجام آن است، رها شوید. در حالی که نکته شماره 6 درباره این است که بدانید چه زمانی باید از آن خارج شوید وقتی همه چیز مطابق میل شما نیست، این نکته شماره 7 درباره رها کردن است. فقط به این دلیل که مبارزه با یک مشکل را متوقف می کنید به این معنی نیست که از نظر ذهنی آن را رها کرده اید.
یک بار دوستم با رئیس و همکارانش درگیری داشت. آنها مدام پشت سر او صحبت می کردند، از پشت به او ضربه می زدند و مسائل او را مطرح می کردند. محیط شلوغی بود و او با آن سازگاری نداشت.
در حالی که او عمیقاً احساس ناراحتی می کرد و حتی در یک مقطع زمانی در دفتر گریه می کرد، بعداً به جای آن بر مراحل بعدی حرفه خود تمرکز کرد. او روی رزومه خود کار کرد و شروع به جستجوی مشاغل جدید کرد. در نهایت، او شغلی با حقوق و شرایط کاری بهتر پیدا کرد. او دو سال است که در آنجا کار می کند و از کار و همکارانش لذت می برد. اگر او روی احساس ناراحتی و عصبانیت با همکارانش تمرکز می کرد، هرگز شغل جدید خود را پیدا نمی کرد.
چگونه می توانید رها کنید؟
- احساسات خود را تصدیق کنید. بنابراین همه چیز بر وفق مراد شما پیش نرفت. چه احساسی دارید؟ غمگین؟ خشمگین؟ ناامید؟ احساسات خود را بنویسید. برای رهایی از احساسات خود از تمرین دامپینگ مغز من استفاده کنید. بخوانید: شفافیت ذهنی خود را در 15 دقیقه افزایش دهید
- درک کنید که چرا چنین احساسی دارید. دلیلی وجود دارد که چرا احساس ناراحتی می کنید. در مورد چه چیزی احساس بی انصافی می کنید؟ ریشه یابی کنید. شاید شما احساس بی احترامی می کنید. شاید این موقعیت یکی از ترس های شما را ایجاد کند. شاید موقعیت با چیزی سروکار دارد که برای شما اهمیت زیادی دارد. کشف مشکل ریشه ای به شما کمک می کند بفهمید و رها کنید.
- روی یک مسیر جدید رو به جلو کار کنید. از آنجایی که تعارض را نمی توان برای رضایت شما حل کرد، چگونه می توانید به جلو حرکت کنید؟ راه های جدیدی را برای حرکت رو به جلو شناسایی کنید. با دوستم، او نمیتوانست تضاد با رئیس و همکارانش را حل کند، و از این رو بهترین قدم بعدی این بود که به دنبال شغل جدید بگردید – که برای او عالی بود. چگونه می توانید در مسیر برنامه زندگی خود باقی بمانید، با وجود اینکه جنگ آنطور که می خواهید پیش نرفت؟
Personal Excellence.co