
۲۴ فروردین ۱۴۰۴، ۱۸:۲۰
| پیام ما | در شهرهای ما، زباله فقط زباله نیست. بخشی از واقعیت روزمره است؛ نمادی از سبک زندگی، سازوکار اقتصادی، و نحوه مشارکت اجتماعی. در سالهایی که همهچیز دیجیتال میشود، از تاکسی تا خرید خانه، گروهی از جوانها تلاش کردهاند همین زباله را هم بهنوعی دیجیتال کنند با اپلیکیشن، پلتفرم و مدلهای خلاقانه بازیافت. استارتاپهایی مثل «تفکیکان» که در سالهای اخیر موفق به جذب سرمایه شد، یا نرمافزارهایی مثل «کارو» در مشهد، «جارو» در تهران و کرج و «کلینزی» در بوشهر، بهدنبال این هستند که مدیریت پسماند شهری را از قالب سنتی و پرهزینه بیرون بکشند و وارد بازی نوآورانه کنند. اما کار به این سادگی هم نیست. اینطور نیست که صرفاً با راهاندازی یک اپلیکیشن و اندک تبلیغ در اینستاگرام، مردم به تفکیک زباله از مبدأ روی بیاورند یا ناگهان فرهنگ شهر تغییر کند. همین حالا اگر یک قوطی فلزی نوشابه روی زمین بیفتد، احتمال زیاد است که خیلی زود یکی از زبالهگردها آن را بردارد، چون ارزش فروش دارد. اما کیسهای زباله تر، بیبو و بیارزش ممکن است هفتهها در گوشه یک کوچه بماند، بیآنکه کسی حتی لحظهای دربارهاش فکر کند. این گزارش نگاهی دارد به برخی از این تلاشها برای نوآوری در حوزه بازیافت در ایران، چالشهایشان، و چشماندازی که پیش رو دارند. نه با نگاه تبلیغاتی، نه با کلیشههای محیطزیستی بلکه از منظر فناوری، مشارکت عمومی و واقعیتهای شهری امروز.
استارتاپهایی برای جمعآوری آنچه دیگران دور میریزند
ایده ساده است: زباله را از خانهها جمع کن، تفکیک کن و به زنجیره بازیافت بفروش. چیزی که شهرداریها با هزینههای میلیاردی و سیستمهای ناکارآمد انجام میدهند، شاید بتواند با یک اپلیکیشن و مدل مشارکتی، کارآمدتر و بهصرفهتر پیش برود.
این همان ایدهای بود که پشت «تفکیکان» قرار داشت؛ استارتاپی که با هدف خرید آنلاین زبالههای خشک از مردم راهاندازی شد. این پلتفرم امکان ثبت آگهی فروش زبالههای تفکیکی (کاغذ، پلاستیک، فلزات) را به کاربران میداد و با ایجاد ارتباط میان شهروندان و پیمانکاران بازیافت، سعی داشت نقش واسطهای مؤثر ایفا کند. بهگزارش وبگاه استارتاپ۳۶۰، تفکیکان توانست ۵۰۰ میلیون تومان سرمایه از شتابدهنده رادمان کیش جذب کند؛ رقمی نسبتاً قابلتوجه در حوزه استارتاپهای فناورانه بازیافت.
اما شاید جالبتر از تفکیکان، رشد اپلیکیشنهایی باشد که در مقیاس محلی و منطقهای فعالیت میکنند. در مشهد، «کارو» بهعنوان یک سامانه هوشمند جمعآوری پسماند خشک فعالیت میکند. اپلیکیشن کارو با هدف ساماندهی زبالههای قابلبازیافت، به کاربران امکان میدهد در زمان مشخص، زبالههایشان را تحویل دهند و امتیاز یا وجه نقد دریافت کنند. در تهران و کرج، اپلیکیشن «جارو» عملکردی مشابه دارد و حتی با برخی مدارس و نهادهای محلی برای آموزش تفکیک زباله همکاری میکند.
در بوشهر، «کلینزی» نمونهای دیگر است که علاوهبر جمعآوری زبالههای خشک، مدل درآمدی خود را برپایه ارائه خدمات به شرکتهای محلی تنظیم کرده است. یعنی علاوهبر منازل، کلینزی از برخی نهادها و کسبوکارها هم زباله خریداری میکند و آنها را به بازیافتکنندگان میسپارد.
جالب اینکه در بسیاری از این پلتفرمها، الگویی از مشارکت جمعی و تشویق شهروندان به «تولید کمتر زباله» یا «تفکیک از مبدأ» دیده میشود. اما میزان تأثیرگذاری آنها هنوز بسیار محدود است. تعداد کاربران فعال، سهم زباله جمعآوریشده از کل پسماند شهری و نرخ بازگشت مشتریان هنوز در حدی نیست که بتوان آن را یک راهکار شهری در مقیاس بزرگ دانست.
از طرفی، بیشتر این اپلیکیشنها در مراحل اولیه باقی ماندهاند و یا در همان شهر آغازین فعالیت محدود دارند. نبود زیرساخت شهری برای پشتیبانی از این خدمات، نبود حمایت سازمانیافته از سوی شهرداریها و گاهی نبود اعتماد عمومی به این اپلیکیشنها، از جمله عواملی است که باعث شدهاند دامنه تأثیرگذاری این نوآوریها هنوز بسیار محدود باقی بماند.
نباید فراموش کرد که زنجیره بازیافت شهری پیشازاین هم وجود داشته است؛ اما بهشکل غیررسمی و انسانی. زبالهگردهایی که روزانه محلهها را میگردند و ارزشمندترین بخش پسماندها را تفکیک میکنند، عملاً بخش بزرگی از بازیافت در کشور را بر دوش میکشند. حذف یا نادیدهگرفتن آنها از هر مدل نوآورانهای، واقعبینانه نیست. برخی از این اپها، مانند جارو، تلاشهایی برای همکاری غیرمستقیم با زبالهگردها داشتهاند، اما هنوز این همکاریها بیشتر در حد ایده یا آزمونهای اولیه باقیماندهاند.
نوذری: در مجموع، اگرچه ایده استارتاپیسازی بازیافت در ایران شروع شده است، اما هنوز با بلوغ فاصله دارد و مهمتر از آن، با مشارکت عمومی گسترده فاصله زیادی دارد
«حسین نوذری»، فعال حوزه فناوری، به «پیام ما» میگوید: ««یکی از موانع جدی پیش روی فعالان حوزه فناوری در بخش پسماند، تعامل دشوار با نهادهای شهری است. وقتی قرار است یک استارتاپ در حوزه مدیریت هوشمند پسماند فعالیت کند، نیاز دارد بداند دقیقاً با چه بخشهایی از شهرداریها باید هماهنگ شود، چه مجوزهایی لازم است و چه دادههایی در اختیارش قرار میگیرد.»
او گفت: «یکی از مشکلات اساسی اینجاست که شهرداریها هنوز نگاه سنتی به مدیریت پسماند دارند و جای نوآوری را تنگ کردهاند. بسیاری از آنها هنوز به فناوری به چشم یک ابزار تجملی نگاه میکنند، نه راهحلی برای افزایش بهرهوری. وقتی نگاه تصمیمگیرنده به تکنولوژی عقبمانده باشد، طبیعی است که همکاری، سرمایهگذاری و حتی اعتماد لازم برای توسعه نرمافزارهای نوآورانه شکل نگیرد.» نوذری اضافه کرد: در مجموع، اگرچه ایده استارتاپیسازی بازیافت در ایران شروع شده است، اما هنوز با بلوغ فاصله دارد و مهمتر از آن، با مشارکت عمومی گسترده فاصله زیادی دارد.
چالشهایی که با اپلیکیشن حل نمیشوند
نوآوری در حوزه بازیافت، چیزی فراتر از طراحی اپلیکیشن و جذب سرمایه است. واقعیت این است که در شهری مثل تهران یا مشهد، زباله فقط یک معضل زیستمحیطی نیست؛ یک نظم اقتصادی پیچیده، ترکیبی از رفتارهای اجتماعی و میراثی از سالها سیاستگذاری ناقص است.
نخستین و شاید بزرگترین چالش، فرهنگ عمومی تفکیک زباله است. در بسیاری از شهرهای ایران، هنوز زباله فقط «چیزی برای دور ریختن» است. برای خانوادههایی که در آپارتمانهای کوچک زندگی میکنند و وقت و فضای محدودی دارند، تفکیک زباله از مبدأ اغلب یک کار اضافه و بیفایده تلقی میشود کاری که شهرداری خودش باید انجام دهد.
از طرفی، انگیزه اقتصادی مردم برای مشارکت در این فرایند، بسیار پایین است. قیمت زباله خشک، بهویژه اگر بهصورت خرد جمعآوری شود، به حدی نیست که مشوق مالی محسوب شود. مثال ساده: اگر یک قوطی نوشابه فلزی روی زمین بیفتد، ظرف مدت کوتاهی یکی از زبالهگردها آن را جمع میکند؛ چون ارزش فروش دارد. اما اگر یک کیسه زباله تر یا ترکیبی از مواد کمارزش گوشه خیابان بماند، ممکن است هفتهها کسی به آن توجه نکند.
درواقع، بسیاری از زبالهها حتی برای زبالهگردها هم فاقد ارزش اقتصادی هستند و اینجاست که مدلهای استارتاپی دچار تعارض میشوند: از یکسو، تلاش برای جذب مشارکت عمومی و از سوی دیگر، رقابت با شبکهای نیمهرسمی که سالهاست در عمل بازیافت را انجام میدهد.
نباید فراموش کرد که زبالهگردها بخشی از اکوسیستم واقعی مدیریت پسماند در ایران هستند. برخلاف تصور عمومی، این افراد صرفاً «مزاحم» یا «بینظم» نیستند. بسیاری از آنها بادقت و شناخت قابلتوجهی زبالههای باارزش را تفکیک میکنند و برخی حتی از سازمانهای پیمانکاری زباله شهری حقوق میگیرند یا درصدی دریافت میکنند. برخورد سطحی با این واقعیت میتواند هر نوع مدل نوآورانه را به چالش بکشد.
چالش دیگر، زیرساخت شهری ناکارآمد است. در بسیاری از مناطق، حتی اگر شهروندان زباله را از مبدأ تفکیک کنند، در مرحله جمعآوری دوباره همهچیز مخلوط میشود. این تجربه تلخ، بهمرور انگیزه مشارکت مردمی را از بین میبرد.
نبود قانون شفاف و پایدار برای فعالیت استارتاپهای حوزه بازیافت نیز از دیگر موانع جدی است. بسیاری از این پلتفرمها نمیدانند دقیقاً با چه مجوزی باید فعالیت کنند: وزارت صنعت؟ محیطزیست؟ شهرداری؟ معاونت علمی ریاستجمهوری؟ این ابهام، سرمایهگذاران را هم دچار تردید میکند و امکان مقیاسپذیری را کاهش میدهد.
از منظر اقتصادی نیز، مدل کسبوکار استارتاپهای بازیافتی هنوز شکننده است. هزینه جذب کاربر، لجستیک جمعآوری، آموزش و نگهداری سامانهها، بسیار بالاست؛ درحالیکه درآمد از فروش مواد بازیافتی اغلب ثابت یا نوسانی است. مگر آنکه این استارتاپها بتوانند خدمات جانبی ارائه دهند (مثل صدور گواهی بازیافت برای شرکتها، یا همکاری با مدارس و نهادهای مسئول CSR).
در مجموع، آنچه فعلاً دیده میشود، تلاشهایی جزیرهای و بعضاً پرشور است؛ اما در غیاب حمایت ساختاری، فرهنگسازی گسترده و اصلاح سیاستهای شهری، این تلاشها دیر یا زود تمام میشوند.
آیندهای که شاید بشود ساخت
در نگاه اول، بازار بازیافت در ایران پر از موانع است. اما همین وضعیت شاید پر از فرصت هم باشد. نخستین فرصت، افزایش حساسیت عمومی و تقاضای روزافزون برای راهکارهای پایدار است. همچنین، تمایل برندها و شرکتهای بزرگ به ارائه گزارشهای پایداری و ایفای نقش اجتماعی میتواند بازار خدمات فناورانه استارتاپهای بازیافت را تقویت کند.
از سوی دیگر، نمونههای موفق جهانی در زمینه سیاستگذاری هوشمند نشان دادهاند که امکان بومیسازی برخی روشها در ایران نیز وجود دارد؛ از صدور بارکد رسمی برای کیسهزباله تا مدلهای پرداخت متناسب با حجم تولید پسماند.
گزارشهای شهرداری تهران میگوید تنها در شهر تهران، روزانه بیش از هشت هزار و ۵۰۰ تن زباله تولید میشود. اگر حتی ۱۰ درصد آن با مشارکت استارتاپی وارد چرخه بازیافت شود، نهتنها ارزش اقتصادی قابلتوجهی ایجاد میشود، بلکه دادهسازی، فرهنگسازی و تغییر رفتار مصرف هم به جریان میافتد.
استارتاپهای بازیافتی در ایران، بازتابی از بحراناند. تلاشی برای ساختن سامانههایی در دل بینظمی، در غیاب زیرساخت و حمایت ساختاری. اما اگر قرار است این تلاشها پایدار باشند، باید از مرز فناوری عبور کنند و با مشارکت عمومی، واقعیتهای اقتصادی و حتی زبالهگردها کنار بیایند