- مقدمه
در ادبیات مدیریت کارآفرینی به عنوان ایجاد سازمان های جدید، در سطح جهانی به یک فراخوان جذاب برای افراد و دولت ها تبدیل شده است. کارآفرینی سازمانی، سیاست کارآفرینی را از سیاست بنگاه اقتصادی جدا میکند تا پتانسیل آن برای مقاومت در برابر تقاضای اقتصادی و اخلاقی بنگاه برای نوآوری ابزاری و در عوض ایجاد اختلال و برهم زدن نظم مستقر را به طور کامل کشف کند. به این ترتیب، کارآفرینی بهطور اجتنابناپذیر امر سیاستی تلقی میشود – این تلاشی دائمی برای طبقهبندی ساختارها و نهادهای موجود، غیرعادیزدایی از شیوهها و ایجاد حس برای ایجاد فضا و آغاز امر جدید است . این گزارش با استفاده از چند مرجع تهیه شده است و برای اینکه بیش از حد طولانی نباشد و با توضیحات متناسبی به هدف خود که دادن یک دیدگاه عمومی است برسد.
اغلب، انواع کارآفرینی عمدتا به چهار دسته تقسیم می شوند:
- کسب و کار کوچک
- استارت آپ های مقیاس پذیر
- شرکت بزرگ یا کارآفرینی سازمانی
- کارآفرینی اجتماعی
موج جدیدی از تغییر در جوامع، فناوری جدید و نوآوری منجر به مسئولیت پذیری، بقا، ارزش و عملکرد سازمانی برای انطباق با الزامات جدید شده است. سازمان ها برای تحقق مأموریت ها و اهداف خود باید نوآور، فعال و به عبارت دیگر کارآفرینی سازمانی را انجام دهند. همچنین میتوان گفت که افزایش رقبای جدید، احساس بیاعتمادی به شیوههای مدیریت سنتی در سازمانها، ترک متخصصان و افراد واجد شرایط که بهعنوان کارآفرین انفرادی شغل خود را دنبال کنند، میتواند کارآفرینی سازمان را تحریک کند. کارآفرینی می تواند در محصولات و خدمات یا فرآیندها رخ دهد. از این رو سازمان ها برای انجام اقدامات مناسب برای غلبه بر چالش های محیطی نیازمند کارآفرینان و کارآفرینی هستند. از آنجایی که واحدهای موجود در بخش دولتی بروکراتیک و محافظه کار هستند، نمی توان آنها را کارآفرین دانست. اگرچه بخش دولتی با ساختارهای نوع کارآفرینی مخالفتی ندارد، اما در عمل فرهنگ غالب، بوروکراسی و فعالیت های سنتی مانع کارآفرینی سازمانی می شود.
- کارآفرینی سازمانی و نهادی
کارآفرینی سازمانی و نهادی اصطلاحاتی هستند که ما برای توصیف یک مفهوم فرآیندی برای ایجاد سازمان در سطوح چندگانه تحلیل استفاده میکنیم (هاردی و مگوایر، 2017؛ هیورث، 2014). فرآیند کارآفرینی سازماندهی را به منظور ارائه ارزش جدید بالقوه به ذینفعان ایجاد می کند. با این حال، جهان سازمان یافته به طرق مختلف با چنین «شدن»های بالقوه ای مداخله می کند. در گزارشهای مربوط به کارآفرینی فردی یا سازمانی، هنجارها، ارزشها، باورها و روشهای بدیهی انجام کار بهعنوان موانع یا انحرافهایی که کارآفرینی را محدود میکنند، هدایت میکنند یا حتی از آن جلوگیری میکنند، به تصویر کشیده شدهاند (Chiles, Bluedorn, & Gupta, 2007; Goss, Jones, &10,20,Betta,20 در ادبیات کارآفرینی نهادی، همین جنبههای بدیهی تلقی میشوند که جزء لاینفک فرآیندهای تغییر هدفمند تلقی میشوند. به عنوان مثال، مگوایر، هاردی و لارنس (2004) نشان دادند که چگونه طرفداران تغییر در سطح سیستم در درمان HIV/AIDS توانستند با سرمایه گذاری بر دانش خود از هنجارها، ارزش ها و باورهای موجود، کارآفرینانه عمل کنند. به طور مشابه، زیلبر (2007) نشان داد که چگونه بازیگران درگیر ساخت یک داستان مشترک در مورد سقوط دات کام در سال 2000 بودند. با دستکاری معانی صریح و ضمنی، این بازیگران از دانش خود در مورد محیط نهادی تثبیت شده برای دستیابی به اهداف کارآفرینی خود استفاده کردند. چنین نمونههایی از تلاشهای کارآفرینی که در جهانهای سازمانیافته از قبل هدایت میشوند به نشان دادن استراتژیهای بالقوه و تکنیکهای ناوبری کمک میکنند – اما به درک عمیقتری نیاز است.
ما پیشنهاد میکنیم که در هر دو رویکرد سازمانی و نهادی، توجه نظری بیشتری برای بهبود مفهومسازیهای ما در مورد اینکه چگونه بازیگران میتوانند تغییرات دوره یا انحرافاتی را که بخشی از کارآفرینی هستند ایجاد کنند، مورد نیاز است. با تمرکز بر فرآیندها و چگونگی تلاش بازیگران برای مدیریت چنین فرآیندهایی در طول زمان، محققان در سطح سازمانی میتوانند توجه بیشتری به درک این موضوع داشته باشند که چگونه میتوان با رضایت از وضعیت موجود مقاومت کرد. از منظر نهادی، ما پیشنهاد میکنیم که توجه بیشتر به فرآیند به آشکار کردن بینشهای عمیقتر در مورد اقدامات و واکنشهای بالقوه منجر به تغییر نهادی (یا جلوگیری از) کمک میکند (ری، زیلبر، لانگلی، و تسوکاس، 2019). هم در کارآفرینی سازمانی و هم در کارآفرینی نهادی، میبینیم که تعامل عمیقتر با فرآیند به محققان کمک میکند تا از تمرکز بر راهحلهای تعیینشده مبتنی بر «آنچه هست» اجتناب کنند و در عوض به آنچه «میتواند تبدیل شود» توجه کنند.
برای درگیر شدن بیشتر با رویکرد فرآیندی، می بینیم که تغییر بیشتر برای تمرکز بر «کارآفرینی» و اینکه چگونه می تواند در طول زمان اتفاق بیفتد، امکانات بیشتری را برای درک ایجاد سازمان در دنیای از قبل سازماندهی شده به ارمغان می آورد. بنابراین، میتوانیم توجه خود را به راههایی معطوف کنیم که در آن گذر بر موقعیت اولویت دارد، و عدم تعین فرآیندی بر تعیین اجتماعی اولویت دارد. همانطور که ماسومی (2002) بیان می کند، ما می توانیم نشان دهیم که چگونه سازمان و منابع از طریق “تعامل های در حال ایجاد”، یعنی از طریق روابط ایجاد می شوند. اگر گذر از یک ایده جدید به یک واقعیت واقعی به معنای گرفتار شدن در بسیاری از الگوها و منابع موجود باشد، ارزش جدید اولیه را می توان کم کرد».
در سطح سازمانی، انطباق می تواند از نظر اقتصادی مناسب ترین انتخاب در یک جهان تثبیت شده به نظر برسد. به نظر می رسد از نظر پایین نگه داشتن هزینه های تعاملات و در عین حال ادامه افزایش با منابع و ساختارهای موجود، جذاب باشد. انطباق – بهبود تدریجی آنچه در حال حاضر وجود دارد – به دلیل به حداقل رساندن اصطکاک و هزینه های مبادله، به عنوان کلیدی برای رفتار همتای اقتصادی تعیین شده است (بکر، 1962؛ فوکو، 2008؛ ویلیامسون، 1975). در مقابل، دفاع از قابلیت بکارگیری آسانتر ذاتاً دشوار است، اما ممکن است نقاط برتری را در ساختن چیزهایی که قبلاً تصور نمیشد، و جلوگیری از «کم شدن» ارزش اولیه جدید فراهم کند. در ادبیات نهادی، انطباق نشان داده شده است که منجر به تغییرات قابل توجهی در سطح سیستم در طول دوره های زمانی طولانی می شود. چه سریع و چه آهسته عمل کنند، کارآفرینان نهادی به عنوان کسانی تصور می شوند که از مهارت های اجتماعی و سیاسی خود برای هدایت هدفمند فرآیندهای تغییر استفاده می کنند (فلیگشتاین، 1997).
در هر دو سطح سازمانی و نهادی، فرآیند کارآفرینی یک فرآیند ایجاد سازمان است که هدف آن ارائه ارزش های جدید یا به طور قابل توجهی برتر به ذینفعان بالقوه است که در شرایطی اتفاق می افتد که روش های ارزش گذاری شده قبلی (توسط ذینفعان موجود) وجود دارد. بنابراین، می بینیم که فرآیند ایجاد سازمان کارآفرینی باید به عنوان فرآیندی برای مرتب کردن، پیکربندی، یا پیوند دادن افراد، منابع و چیزها به گونه ای مفهوم شود که ارزش جدیدی به وجود آید. با این حال، بسیاری از ادبیات در مورد کارآفرینی نهادی اندکی ارائه کرده است.
توجه به کارآفرینی به عنوان فرآیند ایجاد سازمان ادغام عمیقتر نظریه فرآیند به توضیح فرصتآفرینی در کارآفرینی کمک میکند و در عین حال بر چگونگی ایجاد ارزش جدید با آوردن ایدهها و منابع در زمینههایی که در غیر این صورت بسیار بعید بود، تمرکز میکند .
- کارآفرینی: از پارادایم صنعتی – سازمانی تا پارادایم اجتماعی – سرمایه گذاری
پاتریک جی مورفی -مجله توسعه کسب و کار کوچک و بنگاه -تاریخ انتشار مقاله: 15 جولای 2022
همانطور که زمینه کارآفرینی در زمینه حیطه تاریخی مطالعات تجاری تکامل می یابد، جنبه های خاصی از پارادایم صنعتی-سازمانی قرن بیستم بر توسعه این حوزه تأثیر می گذارد و از آن خبر می دهد. بنابراین، رویکردهای امروزی برای درک کارآفرینی از نامگذاری اصول صنعتی-سازمانی دیروز استفاده می کنند. برای مثال، مفاهیم یک بازار یا یک محصول، توسط محققان مدیریت و بازاریابی – و نه اقتصاددانان – برای مدت طولانیتری از زمان موجود در حوزه کارآفرینی استفاده شده است. عباراتی مانند “بازار قابل آدرس دهی کل” و “تناسب محصول با بازار” کلمات کلیدی برای نوآورترین کارآفرینان و سرمایه گذاران امروزی هستند. مفاهیم اصلی از تاریخ تجاری مشتق شده اند. با این حال، فعالیت کارآفرینانه ای که برای توصیف آنها استفاده می شود اغلب فراتر از محصولات و بازارها است. آیا مفاهیم تاریخی چنین محیطهای کارآفرینی مدرن را دقیقاً توصیف میکنند؟
نمونه های زیادی از این مفاهیم وجود دارد که در پدیده های کارآفرینی مترقی به کار می روند. زمانی که فعالیتهای تامین مالی فراتر از بدهی ساده یا حقوق صاحبان سهام است، همانطور که با قراردادهای ساده برای سهام آینده، اسکناسهای قابل تبدیل یا سایر انواع معاملات انجام میشود، اصطلاحات سنتی هنوز برای بیان جزئیات استفاده میشوند. با این حال، سهام، ترکیب سهامداران و بازده سرمایهگذاران مالی و سرمایهگذاران در غرب، حداقل در شرکتهای هند شرقی در اوایل دهه 1600 قابل ردیابی است. در واقع، بسیاری از چارچوبهای اصلی کارآفرینی امروزی بر حسب بازارها، محصولات، مشتریان، توزیعکنندگان، تامینکنندگان، سهامداران، ادغامها و بسیاری از مفاهیم تاریخی دیگر تعریف میشوند که فعالیتهای تجاری در دههها و قرنهای گذشته را توصیف کردهاند. آیا این مفاهیم به همان اندازه که در سازمانهای تجاری دیروز به کار میرفت، در مورد سرمایهگذاریهای کارآفرینی امروز نیز کاربرد دارد؟ اگر نه، پس آیا استفاده از آنها بر نحوه درک ما از سرمایه گذاری های کارآفرینی امروز تأثیر می گذارد؟
هیچ محقق جدی کارآفرینی استدلال نمی کند که بازارها، مشتریان، محصولات و غیره برای کارآفرینان امروزی بی ربط هستند. آنها مرتبط هستند. با این حال، تکامل فعالیت های کارآفرینی کاملاً نوآورانه در رابطه با پارادایمی که این مفاهیم قدیمی را به وجود آورده است، شایسته نگاه دقیق و انتقادی است. پارادایم ها بالا می روند و سقوط می کنند. محققان کارآفرینی بهتر است تکامل رشته ما را به دقت بررسی کنند و سعی کنند مفاهیم جدیدی را ترسیم کنند که مفاهیم سنتی را گسترش داده و تغییر دهد تا پدیده های کارآفرینی را بهتر توضیح دهند. روندهای جهانی واضح است: تعداد سازمان های صنعتی بزرگ و سنتی رو به کاهش است در حالی که شکل های سرمایه گذاری کوچکتر کارآفرینی و نهادهایی که از آنها حمایت می کنند در حال افزایش هستند.
اعضای نسلهای جوان کنونی بیش از نسلهای قبلی تمایل دارند که کارآفرین باشند. پیشرفتهای فناوری، که همیشه ماهیت زندگی و کار را تغییر میدهند، مفاهیم صنعتی-سازمانی را بازنگری میکنند، مانند ورود به بازار وقتی صحبت از سرمایهگذاریهای نوپای کارآفرینی میشود. تغییر فرهنگ محور، بحث های معمول در مورد “آنچه” یک شرکت انجام می دهد را گسترش داده است تا “چرا” شرکت آن را انجام می دهد. پارامترهای “عملکرد” سرمایه گذاری مبتنی بر داده های اقتصادی شروع به شامل “تاثیر” از نظر داده های اجتماعی و زیست محیطی قابل اندازه گیری کرده اند. پارادایمای که این مفهومسازیهای بدیع را به وجود میآورد، پارادایم صنعتی-سازمانی نیست.
محققان و متخصصان برجسته در سراسر جهان که زندگی حرفهای خود را وقف تئوری و عمل کارآفرینی میکنند و هر ساله با صدها کارآفرین سروکار دارند، ظهور مفاهیم جایگزین برای توضیح فعالیتهای سرمایهگذاری کارآفرینانه امروزی را تصدیق میکنند. یکی از این گزینه ها مفهوم اجتماع است. علاوه بر (و گاهی اوقات به جای) یک بازار، تعداد کارآفرینانی که به صراحت قصد دارند انواع مختلف جوامع را درگیر کنند، در حال افزایش است. این تغییر منادی یک «پارادایم سرمایهگذاری اجتماعی» جدید است که پارادایم صنعتی-سازمانی را گسترش داده و تغییر میدهد.
پارادایم اجتماع – سرمایه گذاری راه های جدیدی برای نظریه پردازی در مورد کارآفرینی ارائه می دهد. در قلب خود، یک جامعه بر اساس ارزش های مشترک اعضای آن تعریف می شود. می تواند بسیار بزرگ یا نسبتا کوچک باشد. می تواند اشکال جغرافیایی، مجازی، فرهنگی، جمعیتی و غیره را به خود بگیرد.
در هر یک از این اشکال، جوامع دارای مرزهایی هستند که اعضای آنها را متمایز و مشخص می کند. ارزش های مشترک حاکی از درست یا نادرست بودن یک جامعه است. آنها همچنین دارای ویژگی انتظارات استراتژیک و راهنمایی برای اقدام زمانی هستند که محیط نامطمئن است. به دلیل ارزشهای مشترک یک جامعه، کارآفرینان تمایل دارند سرمایهگذاری خود را بر اساس «چرا» و عملکرد سرمایهگذاری را بر اساس «تأثیر» تعریف کنند.
سرمایهگذاریهای کارآفرینی مبتنی بر فناوری امروز، از جمله سازمانهای مستقل غیرمتمرکز (DAO) و سایرین از اکوسیستمهای سراسر جهان، با سازمانهای با ساختار بوروکراتیک دیروز متفاوت هستند. حتی مرزهای سنتی بین کارمندان و مشتریان نسبی میشود زیرا مرزهای اجتماعی-مشتری به جای مرزبندی کارمندان و مشتریان، متضمن یک حوزه است. برای سرمایهگذاریهایی که به شرکتکنندگان خدمات میدهند، موفقیت بر حسب تأثیر است. آنهایی که به آنها خدمات داده می شود اغلب به کسانی تبدیل می شوند که خدمات را در طول زمان انجام می دهند، به ویژه در محیط های شرکت اجتماعی. این سرمایهگذاریهای کارآفرینانه به روشهای مختلفی ارزش را تعیین میکنند. آنها تمایل دارند خود، عملکرد و تأثیرشان را به طور طبیعی بر اساس ارزش ها و جوامع مشترک شناسایی کنند.
با ادامه تکامل حوزه کارآفرینی، چه مفاهیم و چارچوبهای متمایزی پدیدار خواهند شد؟ مرزهای یک جامعه آن را به راحتی قابل تعریف کردن یک بازار می کند، حتی اگر شکل و زمینه کیفی متفاوتی را تشکیل دهد. خدمات، بر خلاف محصولات، از لحاظ تاریخی یک مفهوم میانه بوده و ارزیابی آن در شرایط سخت صنعتی – سازمانی آسان نیست. به عنوان مثال، بخش فناوری، نرمافزار را به عنوان یک سرویس (SaaS) پس از چندین دهه تعریف نرمافزار در شرایط محصول، هر چه بیشتر تعریف میکند. سرمایهگذاریهای کارآفرینانه در بخش SaaS، منطقهای سازمانی جدید، معیارهای عملکرد و مراحل رشد را مشاهده میکنند که میتواند پارادایم صنعتی-سازمانی را ناکام بگذارد. با این حال، در شرایط مشارکت اجتماعی، چنین سرمایهگذاریهایی بهعنوان کسبوکارهایی که میتوانند پول درآورند، اما بر جامعه نیز تأثیر بگذارند، آسانتر توضیح داده و درک میشوند. مفهوم سنتی تناسب محصول-بازار در بسیاری از نوآورانه ترین زمینه های کارآفرینی امروزی به سختی تحت فشار قرار گرفته است، که می تواند تفکر فرد را به سمت «تناسب پروژه-جامعه» هدایت کند. به طور مشابه، در چنین محیطهایی، مفهوم سنتی ورود به بازار را میتوان به طور مؤثرتری در قالب «تعامل جامعه» مفهومسازی کرد.
این مشاهدات مختصر تنها تصویر کوچکی از راههای نظری طولانی و چشماندازهای مفهومی بزرگ برای محققین کارآفرینی است تا با یک رویکرد پارادایماتیک جدید کشف و کاوش کنند. ژورنال توسعه کسب و کار کوچک و کسب و کار از همه انواع تحقیقات و مشارکت های تئوری کارآفرینی، از جمله مواردی که به مفاهیم سنتی اشاره شده در بالا سر و کار دارند، استقبال می کند. با این حال، ما بهویژه مشارکتهایی را تشویق میکنیم که مستلزم نظریهپردازی رادیکال و جسورانه است که انواع کاملاً جدید پتانسیل را برای پیشبرد حوزه کارآفرینی در دههها و قرنهای آینده در بر میگیرد.
- ضرورت یادگیری کارآفرینی در صنعت
کارآفرینی در عصر انقلاب صنعتی 4.0. نه تنهافرصت ها و همچنین چالش هایی را برای نسل هزاره فراهم می کند. تحولات علم و فناوری بهعنوان محرکی برای انقلاب صنعتی، پیامدهایی را به دنبال دارد.زندگی در عصر صنعتی 4.0 یک چالش به ویژه برای نسل جوان است که به نام نسل هزاره با این حال، خوشبینی که در حال حاضر همه را احاطه کرده است این است.
استعداد کارآفرینی می تواند توسط هر کسی ایجاد شود. سپس استعداد یک فرد شکوفا می شود و در محیط او رویاهایی که توسط وی در حال حرکت و به صورت پویا تصور می شوند، یادگیری را دنبال می کنند.
Industry 4.0 نام جدیدترین روند اتوماسیون و تبادل داده در فناوری کارخانه است.این اصطلاح شامل سیستم های فیزیکی-سایبری، اینترنت برای همه چیز، رایانش ابری و شناختی می شود.
. Industry 4.0 “کارخانه های هوشمند تولید می کند. در ساختارهای مدولار هوشمند، سایبری-فیزیکی سیستم ها بر فرآیندهای فیزیکی نظارت می کنند، نسخه هایی از دنیای فیزیکی را به صورت مجازی ایجاد می کنند .
در چنین وضعیتی دنیای کار آفرین بهم ریخته و نظم نوینی را می طلبد .