نوآوری در مدیریت برای توسعه پایدار

Kolnegar Private Media (Management Innovation for Sustainable Development)

1 آذر 1403 4:50 ب.ظ

خلاقیت مدیران و بهره وری سازمان

هومن ملاح

19 خرداد 1403

پیشرفت روزافزون دانش و فناوری و جریان گسترده اطلاعات، امروزه جامعه ما نیازمند آموزش مهارت هایی است که با کمک آن بتواند همگام با توسعه علم و فناوری به پیش برود. هدف باید پرورش انسان هایی باشد که بتوانند با مغزی خلاق با مشکلات روبرو شده و به حل آن ها بپردازند. به گونه ای که انسان ها بتوانند به خوبی با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و با بهره گیری از دانش جمعی و تولید افکار نو مشکلات را از میان بردارند. امروزه مردم ما نیازمند آموزش خلاقیت هستند که با خلق افکار نو به سوی یک جامعه سعادتمند قدم بردارند. رشد فزاینده اطلاعات، سبب شده است که هر انسانی از تجربه و علم و دانشی برخوردار باشد که دیگری فرصت کسب آنها را نداشته باشد، لذا به جریان انداختن اطلاعات حاوی علم و دانش و تجربه در بین انسان ها یکی از رموز موفقیت در دنیای امروز است. هیچ کس قادر نیست که میزان اطلاعات واقعی هر کس که در گوشه ذهن او نهفته است پی ببرد. این اطلاعات زمانی به حرکت در می آید که انگیزه ای قوی سبب رها شدن آن به بیرون ذهن می شود. در این مرحله انسان ها به سرنوشت یکدیگر حساسند و در جهت رشد یکدیگر می کوشند و در نهایت سبب می شود جریانی از علم و دانش و تجربیات میان آنها جاری شود که همین امر زمینه ساز نوآوری و خلاقیت خواهد بود. یکی از عوامل موثر در بروز خلاقیت در یک جامعه، زمینه سازی و بسترسازی در بین انسان ها جهت ایجاد فرهنگی است که در آن همگان در تلاش برای رشد دادن دیگری هستند و با تاثیر بر روی یکدیگر به پیشرفت جامعه کمک می کنند (میرسپاسی، 1376 : 39).

همه سازمان ها برای ماندگاری نیازمند اندیشه های نو و نظرهای بدیع و تازه اند. افکار و نظرهای جدید، مانند روحی در کالبد سازمان دمیده می شود و آن را از نیستی، نجات می دهد. برای آن که بتوان در دنیای متلاطم و متغیر امروز به حیات ادامه داد باید به نوآوری و خلاقیت روی آورد و ضمن شناخت تغییرات و تحولات محیط برای رویارویی با آن ها، پاسخ های بدیع و تازه تدارک دید و همراه تاثیرپذیری از این تحولات بر آنها تاثیر نهاد و بدان ها شکل دلخواه را داد خلاقیت هر نظام اجتماعی، پدیده ای مبتنی بر نظم منطقی و تابعی از خلاقیت افرادی است که نظام از آن ها تشکیل شده است. همان گونه که برای رشد گیاه، محیط و فضای مناسب موردنیاز است، برای شکوفایی خلاقیت هم فضای مناسب باید وجود داشته باشد تا ذهن و حافظه افراد برای پرداختن به ایده های نو و ایجاد فرصت های تازه آزاد شود. نوآوری با خلق ارزش همراه است. خلاقیت، موتور نوآوری است. اساس و عصاره خلاقیت، ترکیب و تلفیق دو یا چند فکر و ایده است برای رسیدن به ایده ای کاملا جدید. خلاقیت طرفدار و نتیجه ذهن آماده است و اغلب نتیجه نارضایتی فرد از وضعیت موجود است. خلاقیت هم به فرد هم به محیط او بستگی دارد (طارق خلیل، 1381 : 70).

تعریف خلاقیت

خلاقیت یعنی تلاش برای ایجاد یک تغییر هدف دار در توان اجتماعی یا اقتصادی سازمان؛ خلاقیت بکارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است؛ خلاقیت یعنی توانایی پرورش یا به وجود آوردن یک انگاره یا اندیشه جدید در بحث مدیریت نظیر بوجود آوردن یک محصول جدید است؛ خلاقیت عبارت است از طی کردن راهی تازه یا پیمودن یک راه طی شده قبلی به طرزی نوین (نیلی آرام، 1377 : 85).

تعریف خلاقیت از دیدگاه روانشناسی

خلاقیت یکی از جنبه های اصلی تفکر یا اندیشیدن است. تفکر عبارت است از فرآیند بازآرایی یا تغییر اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت تفکر بر دو نوع است: 1. تفکر همگرا 2. تفکر واگرا

1. تفکر همگراعبارت است از فرآیند بازآرایی یا دوباره سازی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت.

2. تفکر واگرا عبارت است از فرآیند ترکیب و نوآرایی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت، خلاقیت یعنی تفکر واگرا. براساس این تعریف خلاقیت ارتباط مستقیمی با قوه تخیل یا توانایی تصویرسازی ذهنی دارد. این توانایی عبارت است از فرآیند تشکیل تصویرهایی از پدیده های ادراک شده در ذهن و خلاقیت عبارت است از فرآیند یافتن راه های جدید برای انجام دادن بهتر کارها؛ خلاقیت یعنی توانایی ارائه راه حل جدید برای حل مسائل؛ خلاقیت یعنی ارائه فکرها و طرح های نوین برای تولیدات و خدمات جدید استمرار آن پس از غیبت آن پدیده ها.

تعریف خلاقیت از دیدگاه سازمانی

خلاقیت یعنی ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای کمیت یا کیفیت فعالیت های سازمان «مثلا افزایش بهره وری، افزایش تولیدات یا خدمات، کاهش هزینه ها، تولیدات یا خدمات از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و …». روبرت جی استرنبرگ و لیندا ای اوهارا در بررسی های خود شش عامل را در خلاقیت افراد موثر دانسته اند: 1. دانش: داشتن دانش پایه ای در زمینه ای محدود و کسب تجربه و تخصص در سالیان متمادی؛ 2. توانایی عقلانی: توانایی ارائه ایده خلاق از طریق تعریف مجدد و برقراری ارتباطات جدید در مسائل؛ 3. سبک فکر: افراد خلاق عموما در مقابل روش ارائه شده از طرف سازمان و مدیریت ارشد، سبک فکری ابداعی را بر می گزینند؛ 4. انگیزش: افراد خلاق عموما برای به فعل درآوردن ایده های خود برانگیخته می شوند؛ 5. شخصیت: افراد خلاق عموما دارای ویژگی های شخصیتی مانند مصر بودن، مقاوم بودن در مقابل فشارهای بیرونی و داخلی و نیز مقاوم بودن در مقابل وسوسه همرنگ جماعت شدن هستند؛ 6. محیط: افراد خلاق عموما در داخل محیط های حمایتی بیشتر امکان ظهور می یابند. این محققان مشخص کردند که عمده ترین دلیل عدم کارایی برنامه های آموزش خلاقیت تاکید صرف این برنامه ها بر تفکر خلاق به عنوان یکی از شش منبع موثر در خلاقیت است جایی که سایر عوامل نیز تاثیر بسزایی در موفقیت و شکست برنامه های آموزش خلاقیت ایفا می کنند (استنبرگ و اوهارا، 1997).

جورج اف نلر در کتاب هنر و علم خلاقیت برای خلاقیت مراحل چهارگانه: آمادگی ، نهفتگی، اشراق و اثبات را ذکر کرده است از این دید، افراد خلاق ابتدا با مسئله یا یک فرصت آشنا شده و سپس از طریق جمع آوری اطلاعات با مسئله یا فرصت موردنظر درگیر می شوند. در مرحله بعد افراد خلاق روی مسئله تمرکز می کنند. در این مرحله فعالیت ملموسی مشاهده نمی شود و فرد سعی در نظم دادن تفکرات، اندیشه ها، تجارب و زمینه های قبلی خود جهت نیل به یک ایده دارد. درگیری ذهنی عمیق فرد (خودآگاه و ناخودآگاه) فراهم کردن فرصت (جهت تفکر بر مسئله) به خلق و ظهور ایده ای جدید و بدیع منجر می شود. در نهایت فرد خلاق در صدد بر می آید صلاحیت و پتانسیل ایده خویش را به اثبات برساند.

ویژگی های افراد خلاق

روانشناسان سعی داشته اند تا مشخصات افرادی که دارای سطح بالایی از خلاقیت هستند مشخص کنند، «استیز» عوامل زیر را برای افراد خلاق بیان داشته است: 1. سلامت روانی و ادراکی: توانایی ایجاد تعداد زیادی ایده به طور سریع؛ 2. انعطاف پذیری ادراک: توانایی دست کشیدن از یک قاعده و چارچوب ذهنی؛ 3. ابتکار: توانایی در ایجاد و ارائه پیشنهادهای جدید؛ 4. ترجیح دادن پیچیدگی نسبت به سادگی: توجه کردن و در نظر گرفتن چالش های جدید مسائل پیچیده؛ 5. استقلال رای و داوری: متفاوت بودن از همکاران در ارائه نظرات و اندیشه های نو عده ای دیگر.

ویژگی های افراد خلاق را به صورت زیر دسته بندی می کنند :

1. خصوصیات ذهنی- کنجکاوی- دادن ایده های زیاد درباره یک مسئله- ارائه ایده های غیرعادی- توجه جدی به جزئیات- دقت و حساسیت نسبت به محیط بخصوص به نکاتی که در نظر دیگران عادی به شمار می روند- روحیه انتقادی- علاقه وافر به آزمایش کردن و تجربه- نگرش مثبت نسبت به نوآفرینی.

2. خصوصیات عاطفی- آرامش و آسودگی خیال- شوخ طبعی- علاقه به سادگی و بی تکلمی در نوع لباس و جنبه های گوناگون زندگی- دلگرمی و امید به آینده- توانایی برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران- اعتماد به نفس و احترام به خود- شهامت.

3. خصوصیات اجتماعی- پیش قدمی در قبول و رویارویی با مسائل- مسئولیت پذیری و توانایی سازمان دادن به فعالیت های گوناگون- قدرت جلب حس اعتماد و اطمینان دیگران.

اهمیت خلاقیت و نوآوری

خلاقیت و نوآوری موجب خواهد شد که این موارد تحقق یابد: 1. رشد و شکوفایی استعدادها و سوق دهنده به سوی خودشکوفایی 2. موفقیت های فردی، شغلی و اجتماعی 3. پیدایش سازمان 4. تولیدات و خدمات 5. افزایش کمیت، تنوع تولیدات و خدمات 6. افزایش کیفیت تولیدات و خدمات و موفقیت در رقابت 7. کاهش هزینه ها، ضایعات و اتلاف منابع 8. افزایش انگیزش کاری کارکنان سازمان 9. ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی کارکنان سازمان 10. ارتقای بهره وری سازمان 11. موفقیت مجموعه مدیریت و کارکنان سازمان 12. رشد و بالندگی سازمان 13. تحریک و تشویق حس رقابت 14. کاهش بوروکراسی اداری «کاهش پشت میزنشینی و مشوق عمل گرایی» 15. تحریک و مهیا کردن عوامل تولید.

نقش مدیران در ایجاد سازمان خلاق

در سازمان های همیشه در حال بهبود، مدیران نقش بسیار چشمگیر و حیاتی دارند به گونه ای که مدیر قادر است زمینه لازم برای افزایش خلاقیت و نوآوری کارکنان را فراهم کند و با رهبری خویش خلاقیت آن ها را بروز سازد و یا این که عملکرد او به صورتی باشد که مانع بروز خلاقیت و ابتکار گردد. مدیر خلاق کسی است که کارها را توسط همه کارکنان به انجام می رساند.

خصوصیات مدیران خلاق

1. ایجاد همسویی بین اهداف فردی و اهداف سازمانی

2. رایج کردن نظام آموزشی مستمر و همگانی

3. ترویج کار تیمی و برقراری ارتباطات همه جانبه

4. تمرکز روی فرآیندها و ترویج تفکر سیستماتیک به جای تمرکز روی افراد و گروه ها

5. ریسک پذیری و فرصت تلقی کردن اشتباهات (از بین بردن ترس از پیامدهای اشتباهات)

6. به حداقل رساندن کنترل از بیرون و ترویج خودارزیابی

7. محدود نکردن کارکنان با کاهش تقسیم کار و دادن حداکثر آزادی عمل به آن ها

8. تمرکز روی مشتری و ترویج فرهنگ مشتری مداری در سازمان

9. تحمل راه ها و پیشنهادات غیرعملی و حتی دور از ذهن

10. تحمل تضاد در آراء و عقاید کارکنان و فرصت تلقی کردن آن ها (هماهنگی و توافق بین کارکنان و واحدها لزوما به عملکرد موفق منجر نمی شود).

موانع خلاقیت و نوآوری در سازمان ها

1. عدم اعتماد به نفس و ترس از تمسخر دیگران: این امر سازمان را از دو نعمت اساسی محروم می سازد یا پیشنهاد موجب برانگیخته شدن فکری در شخص دیگری موجب می گردد

2. محافظه کاری: مدیریت باری به هر جهت و عدم استقبال از تغییر موجب رکود و رخوت در سیستم و کارکنان و در نتیجه زوال خلاقیت می گردد.

3. نداشتن تعهد: اصل اولیه و ضروری سازمان ها جهت قدم نهادن در عرصه تعهد مدیران و کارکنان می باشد بدون این تعهد همه فعالیت ها در زمینه ارتقا و بهبود فعالیت ها علیرغم اساسی و مهم بودن، روزی شکست را تجربه کرده و ره به جایی نخواهند برد.

4. وابستگی و جمود فکری: نبودن تفکر و اندیشه جدید و وابستگی به غیر و تبعیت بی چون و چرا از آنان مانعی عمده در سر راه تفکر خلاق و بروز نوآوری است.

5. نداشتن دانش و مهارت کافی: همانگونه که اشاره شد خلاقیت برای شعله ور شدن نیازمند تمرین و ممارست و گسترش دامنه و دانش و مهارت است. سازمان هایی که در آن ها آموزش همگانی رایج نبوده و ارتقای دانش و مهارت را ارزش تلقی نمی کنند، جوشش خلاقیت را تجربه نخواهند کرد.

6. نداشتن صبر و حوصله: تعجیل در دستیابی به اهداف و نداشتن برنامه بلندمدت برای رسیدن به سازمانی خلاق و پویا مانعی عمده در راه بروز خلاقیت است.

7. عمده تمرکز ذهنی: پریدن از موضوعی به موضوع دیگر، نداشتن ماموریت و رسالت سازمانی روشن، برگزیدن اهداف متعدد و غیرمرتبط و عدم تمرکز بر موضوعی ویژه مانع ظهور خلاقیت است.

8. تمرکز خط تراموایی: این تفکر مانع عمده در مقابل تغییر خلاقیت هاست چرا که طریق از قبل پیموده شده را توصیه می کند و آنها را تنها راه انجام فعالیت ها می پندارد.

9. عدم انعطاف پذیری به تدریج مشارکت کارکنان را به حداقل رسانده و آن ها را از ارائه اندیشه ای نو دلسرد می کند و در نتیجه افکار و عقایدی جدید زمینه ظهور را نمی یابند.

10. قضاوت و ارزیابی فوری.

خلاقیت و مدیریت

سازمان ها برای تداوم حیات و بقا و رشد و پیشرفت و محتاج خلاقیت و نوآوری هستند. سازمان ها به خودی خود یک مفهوم هستند که با وجود نیروی انسانی (مدیران و کارکنان) حرکت، پویایی و پیشرفت را رقم می زنند. خلاقیت و نوآوری در سازمان ها، دارای سه رکن اساسی هستند که در صورت وجود ویژگی های خلاق در هر یک، امکان تحقق همه جانبه خلاقیت و نوآوری به وجود می آید. این ارکان سه گانه شامل مدیر خلاق، سازمان خلاق و کارکنان خلاق می باشد که می توان تاثیر نقش مدیران خلاق را در راس این مثلث قرار داد. مدیر خلاق: نقش مدیر در سازمان از ساختار، نیروی انسانی، تجهیزات و سایر عوامل تاثیرگذارتر است. چنانچه مدیر از دانش، اطلاعات، تجربیات و هنر لازم مدیریت برخوردار باشد تا حدی که بتواند رهبری سازمانی را نیز عملا عهده دار گردد، نقش و تاثیر او دو چندان خواهد شد. نقش مدیریت در مجموعه هایی که خلاقیت و نوآوری از ضروریات و عوامل اصلی سازمان است بسیار مهم و حساس است، زیرا مدیریت می تواند توانایی خلاقیت و نوآوری را در افراد ایجاد، ترویج و تشویق کند و یا رفتار و عملکرد او می تواند مانع این امر حیاتی شود. هنر مدیر خلاق عبارت است از استفاده از خلاقیت دیگران و پیدا کردن ذهن های خلاق (سلطانی تیرانی، 1385 : 63).

مدیریت خلاق نمی تواند در بند شیوه های سنتی و معمول باشد، بلکه سبکی را برای مدیریت بر می گزیند که برای سازمان خلاق و نوآور مناسب باشد و منجر به محیطی گردد که روح ابتکار و نوآوری در آن حاکم باشد. در سازمان های خلاق روابط بین مدیران و کارکنان مبتنی بر صمیمیت، روشنی و تشریک مساعی است و این امر منجر به احساس امنیت و آرامش خاطر در افراد می شود (سلطانی تیرانی، 1385 : 69).

مدیران خلاق در ایجاد فرصت های شغلی مناسب، فضاسازی محیط سازمانی برای تلاش بیشتر کارکنان و بالا بردن بازده سازمان نسبت به مدیران غیرخلاق، کارآمدتر عمل می کنند. آنان در این راه به گونه ای ابتکاری در رفع تنگناها و مشکلات می کوشند. پس مدیران خلاق کسانی هستند که می توانند به برکت تمایل شخصی خود یا آموزشی که دیده اند، از کسب نتایج خلاق احساس رضایت کنند حتی وقتی که نقش خودشان در نیل به این نتایج غیرمستقیم باشد. مدیریت یک تخصص است که موفقیت در آن به موفق کردن دیگران بستگی دارد (باقری زاده، 1383 : 75).

ویژگی های مدیران خلاق و کارآفرین: وظایف مدیران خلاق از چند زاویه قابل تامل و بررسی است. وظایف مدیران خلاق از نظر ایجاد شرایط، رشد و توسعه خلاقیت موردنظر است که به اختصار مورد بررسی قرار می گیرد. مدیران کارآفرین به دنبال نوآوری و تغییرات جدید هستند. لذا چنانچه شرایط را تدابیر ایجاد وضع موجود فعالیت ها سازمان و مدیریت معنی کنیم، ایجاد وضع موجود فعالیت کارکنان بر عهده مدیران سازمان هاست، که برخی از مهمترین مصادیق آن را اشاره می نماییم:

1. کمک به تغییر و تحول ارزش ها و هنجارهای نامناسب و نامساعد در کار تولید: زیرا ایجاد فرصت کار و تلاش نیازمند اصلاح مقررات، نگرش ها و محدودیت های دست وپاگیر که مدیران خلاق از عهده آن بر می آیند ضروری است.

2. ریسک پذیری و تحمل ابهام:آن ها از شکست خوردن نمی ترسند و با قبول یک خطر به دنبال باز کردن فضای کار و رقابت جدید می روند. یعنی قبول ابهامی که پیش بینی پذیر نیست.

3. استفاده درست از خلاقیت خود و دیگران: مدیران خلاق و کارآفرین از این ویژگی در خود و کارکنان به نحو درست و مناسب استفاده می کنند.

4. هماهنگ با شرایط و واقعیت ها: مدیران خلاق و کارآفرین با توجه به سرمایه، منابع انسانی، تجربه و شواهد علمی ولی هماهنگ با شرایط و واقعیت های کار اقدام می کند.

5. توجه به آینده و شکار فرصت های طلایی: مدیران خلاق و کارآفرین به آینده توجه دارند و خود و کارکنان را به شکار فرصت های طلایی ترغیب می کنند آن ها در به نتیجه رساندن فرصت ها و طرح های ابتکاری حوصله و تحمل فراوانی دارند و با علاقه به پیگیری آن ها می پردازند.

6. تصمیم گیرندگان مستقل: مدیران خلاق و کارآفرین خود تصمیم گیرنده هستند و کمتر تحت تاثیر القائات دیگران [تصمیم سازان] اند. آن ها متکی به نفس و دارای روحیه ای کاملا مستقل هستند [نه مستبد] به عبارت دیگر اراده قوی از آنان شخصیتی می سازد که می توانند در برابر ناملایمات مقاومت کنند. آغاز تصمیمات همراه با ریسک و پذیرش طرح های نو نیازمند استقلال در اندیشه و عمل است.

7. رشد دهندگی، علاقه مندی و بهره وری: مدیران خلاق و کارآفرین به شکوفاسازی کارکنان توجه می کنند. مناسب سازی نوع کار با علایق و تخصص کارکنان، فراهم آوردن فرصت برای تلاش و انجام کار مورد علاقه آن ها، تشویق آنان به ارائه طرح های نو و قدردانی بجا و کافی از زحماتشان، و افزایش بازده کاری کمک می کنند.

وظایف مدیران خلاق: مدیران باید بدانند که سازمان آن ها مجموعه زنده انسانی است که در تعامل با ابزار و تجهیزات و مواد می باشد آنها باید در جهت انطباق و رشد در محیط و بهبود توانایی یادگیری خود و دیگر عناصر انسانی سازمان تحریک کننده و انتخاب گر باشند. واکنش های انطباقی را در پیکره سازمان تقویت کنند تا استعداد توانایی نوآوری را بهبود دهند. در این صورت مدیران می توانند یادگیری نوآوری را ترویج دهند. لذا مدیران جهت پرورش افراد خلاق و آموزش آنان، موارد زیر را باید امکان پذیر سازند:

1. تحمل مخاطره؛ کارکنان باید تشویق شوند که بدون ترس از پیامدهای ارائه و اجرای یک برنامه آن را تجربه نموده و اشتباهات را به عنوان فرصت های یادگیری به شمار آورند.

2. کاهش کنترل بیرونی؛ قوانین، مقررات و خط مشی ها و کنترل های مشابه باید به حداقل کاهش یابد.

3. کاهش تقسیم کار؛ از افراط در تقسیم کار پرهیز شود تا محدودنگر نگشته و وسعت دید را افزایش دهد.

4. قبول ابهام؛ در تاکید بر شفاف ساختن، عینی بودن، مشخص بودن در فرآیند خلاقیت، پرهیز گردد تا محدوده خلاقیت کاهش نیابد.

5. تحمل راه های غیرعملی؛ از جواب های غیر عملی که ممکن است نابخردانه باشد، تحمل نمود شاید برخی از راه حل ها در مواقعی منجر به خلاقیت شود.

6. تحمل تضاد؛ تنوع آراء باید تشویق شود. گرچه هماهنگی و توافق بین افراد و واحدها همیشه به علکرد موفق منجر نمی شود.

7. تمرکز بر نتایج تا ابزارها؛ هدف ها باید واضح باشند و افراد باید تشویق شوند که راهکارهای متعدد رسیدن آن ها را در نظر بگیرند، تمرکز بر نتایج باعث ارائه پیشنهاد و چندین جواب صحیح برای هر مسئله معین می شود.

8. ارتباطات همه جانبه؛ ارتباطات باید به طور واقعی، عمودی و مورب جریان پیدا کند. جریان آزاد ارتباطات باروری نظریات را آسان می کند.

9. ایجاد نظام مشارکت جو؛ وقتی که کارکنان بدانند در صورت ارائه نظر، مورد حمایت و تشویق مدیر قرار می گیرند پیوسته به تفکر و خلاقیت می پردازند اما اگر مدیران به افکار و نظرات نهایی آن ها بی اعتنایی کنند، شخصیت انسانی افراد را می شکنند و ابتکار را می خشکانند.

10. گسترش گروه های کار؛ در جلسه های گروهی، مسائل از جوانب مختلف مورد بررسی قرار می گیرند و افراد تلاش می کنند نظرات کارسازتری را ارائه دهند (سیدجوادین، 1384 : 153).

نقش آوری مدیر: مدیران در سازمان ها دارای نقش های گوناگونی هستند که یکی از این نقش ها نقش نوآوری آنان در سازمان است.

از مدیر به عنوان نوآور انتظار می رود که امر تطبیق پذیری و تغییر را تسهیل نماید. مدیر نوآور به تغییر محیط، تعیین و تشخیص روندهای آن، تحمل عدم قطعیت و ریسک توجه دارد. صلاحیت های لازم با توجه به فعالیت ها و انتظارات این نقش شامل همسازی با تغییر، تفکر خلاق و توانایی اداره تغییر است. پایه نهادی کردن نوآوری، فرهنگی است یعنی مدیران باید تاکید اصلی خود را بر توانایی افراد بگذارند. و سازمان را نیز به چنین امری تشویق نمایند. علاوه بر این مدیران با استفاده از توانایی خود در جهت ساخت دهی سازمان از پایین به بالا و اعتماد به افراد می توانند جریان مطلوبی از ایده ها و طرح ها را در سازمان ایجاد نمایند (سلطانی تیرانی، 1385 : 123).

افزایش خلاقیت در سازمان ها می تواند به ارتقای کمیت و کیفیت خدمات، کاهش هزینه ها، جلوگیری از اتلاف منابع، کاهش بوروکراسی، افزایش رقابت، افزایش کارایی و بهره وری، ایجاد انگیزش و رضایت شغلی در کارکنان منجر گردد. نقش مدیر در پرورش خلاقیت، تحریک و تشویق کارکنان، تفویض اختیار به کارکنان، پیدا کردن ذهن های خلاق و استفاده از خلاقیت دیگران است. نظام مدیریت مشارکتی با تکیه بر خودکنترلی کارکنان، مشورت، تشویق به ابتکار و احترام به افراد، نقش مهمی در پرورش خلاقیت کارکنان ایفا می کند. تکنیک های خلاقیت گروهی شامل تحرک مغزی، گردش تخیلی، تفکر موازی، ارتباط اجباری، شش کلاه تفکر، از تکنیک های موثر در تقویت تفکر خلاق هستند. خلاقیت دارای سه مولفه است : تخصص، تفکر خلاق و انگیزش که می تواند درونی و بیرونی باشد. مدیران روی هر سه این خصوصیات می توانند اثر گذارند ولی بر روی انگیزش کارکنان بیشتر از دو مولفه دیگر تاثیرگذار هستند.

با پیشرفت روزافزون دانش و فناوری و جریان گسترده اطلاعات، امروزه جامعه ما نیازمند آموزش مهارت هایی است که با کمک آن بتواند همگام با توسعه علم و فناوری به پیش برود. هدف باید پرورش انسان هایی باشد که بتواند با مغزی خلاق با مشکلات روبرو شده و به حل آن ها بپردازد. به گونه ای که انسان ها بتوانند به خوبی با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و با بهره گیری از دانش جمعی و تولید افکار نو مشکلات را از میان بردارند. امروزه مردم ما نیازمند آموزش خلاقیت هستند که با خلق افکار نو به سوی یک جامعه سعادتمند قدم بردارند. رشد فزآینده اطلاعات، سبب شده است که هر انسانی از تجربه و علم و دانشی برخوردار باشد که دیگری فرصت کسب آن ها را نداشته باشد، لذا به جریان انداختن اطلاعات حاوی علم و دانش و تجربه در بین انسان ها یکی از رموز موفقیت در دنیای امروز است. هیچ کس قادر نیست به میزان اطلاعات واقعی هر کس که در گوشه ذهن او نهفته است پی ببرد.

خلاقیت و نوآوری برای ماندگاری هر سازمانی لازم است و در طی زمان، سازمان های غیرخلاق از صحنه محو می شوند و اگرچه چنین سازمانی ممکن است در عملیاتی که در یک مقطع از عمر خود درگیر آن است، موفق باشد ولی سرانجام مجبور به تعطیل یا تغییر سیستم خواهد شد (طبری، ماهنامه تدبیر، 1387).

بر این اساس بسیار ضروری است که در دنیایی با شرایط متغیر و پویا و در شرایطی که تولید دیگر هنر نیست و بلکه درست ارائه کردن و فروختن؛ هنر است سازمان ها یا از خلاقیت و نوآوری بهره گیرند و یا از قبل خود را از صحنه رقابت حذف شده بدانند. امروزه بدون خلاقیت و نوآوری و استقرار شیوه هایی که در اجرای استراتژی های رقابتی منجر به بهبود روند نوآوری در سازمان گردد اساسا سازمان یا عرصه را ترک می نماید و یا در این عرصه توانی برای اعمال نفوذ نخواهد داشت. خلاقیت و نوآوری لازمه و پیش درآمد توسعه و پیشرفت و تعالی یک سازمان و جامعه است و آگاهی از متون و تکنیک های آن ضرورتی اجتناب ناپذیر برای مدیران- کارکنان و پژوهشگران علاقه مند است. افزایش خلاقیت در سازمان ها می تواند به ارتقای کمیت و کیفیت خدمات، کاهش هزینه ها، جلوگیری از اتلاف منابع، کاهش بوروکراسی و با تبع افزایش کارایی و بهره وری در نهایت منجر به ایجاد انگیزش و رضایت شغلی در کارکنان گردد.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *