فنآوریهای دیجیتال اقتصاد ما را متحول میکنند و به نظر میرسد پتانسیل گستردهای برای افزایش بهرهوری شرکتها ارائه میدهند. با این حال، علیرغم دیجیتالی شدن مداوم، رشد بهره وری در کشورهای OECD در دهه های گذشته به شدت کاهش یافته است (شکل).
کاهش بهره وری دلایل متعدد و تا حدی مرتبط با یکدیگر دارد، برخی به بحران مالی جهانی و پیامدهای آن (به عنوان مثال کاهش اعتبار که بر سرمایه گذاری تاثیر می گذارد) و برخی ساختاری تر، مانند کاهش پویایی کسب و کار و عملکرد ضعیف شرکت های با بهره وری پایین، مربوط می شود. دستاوردهای کل بهره وری حاصل از دیجیتالی شدن به اندازه کافی بزرگ نبوده است که بتواند این بادهای مخالف را جبران کند، حداقل تا به امروز.
تحقیقات جدید OECD نشان می دهد که این نتیجه از کمبود عوامل و سیاست های مکمل کلیدی است.
در واقع، فناوری های دیجیتال با مکمل های قوی مشخص می شوند.
(i) بین خود فناوری ها،
(ii) قابلیت ها و دارایی های شرکت، مانند مهارت های فنی و مدیریتی، سرمایه سازمانی، نوآوری و ظرفیت تامین مالی، و
(iii) با سیاست هایی که رقابت و تخصیص مجدد کارآمد منابع در اقتصاد را ترویج می کند. کمبود در این عوامل مکمل، انتشار فناوری های دیجیتال را کند کرده و مزایای بهره وری مرتبط را کاهش داده است.
به دلیل این کمبودها، سود حاصل از دیجیتالی شدن به طور مساوی در بین شرکت ها پخش نشد. شرکت هایی که دسترسی بهتری به مهارت های کلیدی فنی، مدیریتی و سازمانی دارند بیشتر از سایر شرکت ها سود برده اند. این شرکتها قبلاً بیشتر از میانگین بهرهور بودند و دیجیتالیسازی به افزایش پیشروی آنها کمک کرده است .
علاوه بر این، ماهیت برخی از فعالیتهای دیجیتال باعث ایجاد تعداد کمی از شرکتهای «سوپراستار» با بهرهوری بالا شده است، که شرکتهای دیگر به طور فزایندهای برای رقابت با آنها تلاش میکنند. حتی در صنایع نسبتاً با فناوری پایین، در دسترس بودن رو به رشد رتبهبندیها و بررسیهای کاربران آنلاین تمایل دارد تا تقاضا را به سمت شرکتهای مولدتر سوق دهد. با نگاهی به آینده، فناوریهای جدید، مانند هوش مصنوعی، که به مهارتهای پیچیده، سرمایهگذاریهای نامشهود بزرگ (مثلاً در تحقیق و توسعه، الگوریتمها و دادهها) نیاز دارند، خطر افزایش بیشتر مزیت شرکتهای مولد را نسبت به شرکتهای کممولد دارند.
پیامدهای سیاست
خطمشیها نقشی کلیدی برای ارتقای یک تحول دیجیتال کارآمد و فراگیر ، با اطمینان از وجود عوامل مکمل لازم دارند. این شامل طیف وسیعی از اولویت ها است:
- ارتقای مهارتها با افزایش توانایی سیستمهای آموزشی و آموزش اولیه برای ارائه مهارتهای شناختی، فنی و مدیریتی که برای تلاش در اقتصادهای دیجیتال ضروری است.
- تضمین دسترسی کافی به اینترنت پرسرعت با تشویق سرمایهگذاری زیرساختها برای بهبود پوشش در مناطق روستایی و دورافتاده و از طریق اصلاحات طرفدار رقابت در بخشهای مخابراتی برای کاهش قیمتها؛
- ترویج تخصیص مجدد کارآمد نیروی کار و سرمایه در داخل و داخل شرکت ها از طریق کاهش موانع اداری در راه اندازی، تسهیل انتقال شغل و بهبود کارایی و عدم ورشکستگی؛
- مقابله با چالشهای رقابتی جدید مانند پویایی برنده همه چیز در بازارهای پلتفرم آنلاین، با اجرای دقیق ابزارهای سیاست رقابت موجود و ارزیابی مجدد مقررات برای کاهش هزینههای جابجایی بین پلتفرمها و اطمینان از زمینه بازی برابر بین انواع مختلف ارائهدهندگان خدمات (پلتفرم- مبتنی بر یا نه)؛
- کاهش محدودیتهای مالی که مانع دیجیتالیسازی میشود، با پرداختن به شکستهای بازار در تامین مالی شرکتهای نوآور جوان و حذف سوگیری علیه تامین مالی سهام موجود در اکثر سیستمهای مالیاتی؛
- انتقال به خدمات دولتی دیجیتال بیشتر، از طریق گسترش دامنه خدمات عمومی قابل دسترسی آنلاین و در دسترس قرار دادن داده های دولتی بیشتر برای عموم.
این سیاستها مکملهایی بین خود دارند که نشان میدهد یک رویکرد کل دولت ضروری است. علاوه بر این، مسائل گستردهتر مرتبط با دیجیتالیسازی، مانند مالیات، روابط کار، حمایت از مصرفکننده، حریم خصوصی، اعتماد و امنیت سایبری نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
در نهایت، از آنجایی که دیجیتالیسازی غیر فراگیر میتواند برابری فرصتها را تضعیف کند و شکافهای درآمدی را تشدید کند، سیاستگذاران باید تلاش کنند تا «شکافهای دیجیتالی» را پر کنند و شرایطی را برای کمک به کارگران با مهارت پایینتر و شرکتهای کممولد برای رسیدن به بهترین عملکردها ایجاد کنند. ارتقای مهارت ها در این زمینه یک اولویت کلیدی است
تجزیه و تحلیل زیربنایی دقیق
این فصل یافتههای اصلی پنج مطالعه زیربنایی را خلاصه میکند که شواهد تحلیلی دقیقتری و توصیههای جزئی برای سیاستهای عمومی ارائه میکنند:
- انتشار فناوری دیجیتال: موضوع قابلیت ها، مشوق ها یا هر دو؟ (دن اندروز، جوزپه نیکولتی و کریستینا تیمیلیوتیس) که محرک های ساختاری و سیاستی پذیرش فناوری های دیجیتال را ارزیابی می کند.
- و نتیجه می گیرد که هم توانایی ها و هم انگیزه های شرکت ها به توضیح پذیرش دیجیتال کمک می کند.
- خواه ناخواه؟ تاثیر پلتفرم های آنلاین بر بهره وری ارائه دهندگان خدمات فعلی (آلبرتو بایلین، پیتر گال، ولنتاین میلو و استفان سوربه) که شاخص جدیدی از توسعه پلتفرم های آنلاین ایجاد می کند . و نشان می دهد که توسعه پلت فرم های خاص از بهره وری پشتیبانی می کند. شرکت های خدماتی در صنایع مربوطه، به ویژه زمانی که بازارهای پلت فرم قابل رقابت هستند.
- دیجیتالیسازی و بهرهوری: در جستجوی جام مقدس – شواهد تجربی در سطح شرکت از کشورهای اتحادیه اروپا (پیتر گال، جوزپه نیکولتی، تئودور رنو، استفان سوربه و کریستینا تیمیلیوتیس) که پیامدهای بهرهوری پذیرش فناوریهای دیجیتال توسط شرکتها را ارزیابی میکند و یافتهها ارتباط مثبت بین پذیرش و بهره وری، به ویژه در میان شرکت های با بهره وری بالا و با وجود مهارت های مربوطه؛
- سود دیجیتال: سیاستهایی برای استفاده از پتانسیل بهرهوری فناوریهای دیجیتال (استفان سورب، پیتر گال، جوزپه نیکولتی و کریستینا تیمیلیوتیس) که گزینههای اصلی سیاست را برای تحریک پذیرش فناوریهای دیجیتال و دستاوردهای بالقوه بهرهوری مرتبط خلاصه میکند.
- اقتصاد گیگ: موهبت یا زیان (سیریل شولنوس، آساف گوا، ماتیلد پاک و رافائل ویل) که شواهد موجود در مورد توسعه پلتفرمهای اقتصاد گیگ را بررسی میکند و پیامدهای اقتصادی و سیاسی این توسعه را مورد بحث قرار میدهد.