نوشته دانا هرا
مردم عاشق یک داستان ترسناک هستند. آنها ضربان قلب شما را زیاد می کنند و آدرنالین شما را به جریان می اندازند. کنار گذاشتن آنها سخت است و فراموش کردنشان سخت تر است. حتی اگر کتاب را ببندید یا فیلم را خاموش کنید، مدام داستان را در ذهن خود ورق می زنید. این همان چیزی است که بازاریابان تعامل محتوا رویای آن را دارند.
ممکن است سعی نکنید با محتوای بازاریابی خود کسی را بترسانید، اما استفاده از تکنیک های داستان سرایی از استادان ژانر وحشت می تواند آن را جذاب تر کند.
در اینجا چند راه برای بهبود بازاریابی محتوای خود با درگیر کردن مخاطبان خود مانند یک نویسنده ترسناک آورده شده است.
با این درس های ترسناک بازاریابی محتوای خود را بهبود بخشید
1. لحن خود را تنظیم کنید
یک داستان ترسناک از همان بلوک های هر داستان دیگری ساخته می شود – یک شخصیت باید برای رسیدن به یک هدف بر موانع غلبه کند. اما یک داستان ترسناک آن بلوک ها را سیاه می کند و جمجمه ها و تارهای عنکبوت را روی آنها می کشد.
تن همان چیزی است که جنگل آهوهای زیبای آفتابگیر را به بیابان سایه ای تبدیل می کند که در آن شکارچیان در کمین هستند. این یک مفهوم ابتدایی در داستان است، اما اغلب در محتوای بازاریابی نادیده گرفته می شود.
این مایه شرمساری است، زیرا لحن می تواند بین یک قطعه متوسط و یک قطعه عالی تفاوت ایجاد کند. پیام شما همان چیزی است که می گویید. لحن شما این است که چگونه آن را می گویید. هر دو مهم هستند. Joanna Wiebe، نویسنده میگوید لحن یا به نوشتههای شما جان میبخشد یا زندگی را از آن بیرون میکشد.
قبل از اینکه شروع به تولید محتوای خود کنید، تصمیم بگیرید که می خواهید مردم در هنگام مصرف آن چه احساسی داشته باشند. سپس چیزی بسازید که آن احساس را به نمایش بگذارد.
2. حواس را درگیر کنید
بخش کلیدی لحن و هدف درگیر کردن تمام حواس است. وقتی مری شلی صحنه ای را نوشت که در آن دکتر فرانکنشتاین ساخت هیولای خود را به پایان می رساند، می توانست بگوید هوا تاریک است.اما او این کار را نکرد. او به ما گفت که «شب دلخراشی در نوامبر» بود و با محو شدن شمع فرانکنشتاین، باران «به طرز ناامیدکنندهای به شیشهها میخورد».
توصیف او صدا (نقش باران به شیشه) و حس (شب بارانی در ماه نوامبر سرد و مرطوب است) را تداعی می کند. شمع در حال مرگ به ما می گوید که فقط تاریک نبود، تاریک بود و به آرامی در تاریکی محو می شد.
شما دنیا را در یک لحظه درک نمی کنید و همچنین مخاطبان شما هم این کار را نمی کنند. درگیر کردن حواس بویایی، چشایی، و لامسه و همچنین ضربه های بزرگ بینایی و صدا به مخاطب کمک می کند تا تجربه را تصور کند.
در یک مطالعه، افراد اگر ابتدا در معرض تبلیغی قرار گیرند که طعم، بو و بافت چیپس را توصیف میکند، چیپس سیبزمینی خوشمزهتر میشود. افرادی که تبلیغی را دیدند که طعم آن را به تنهایی توصیف می کرد، همان تجربه پیشرفته را نداشتند.
یادداشت کنید که هر یک از حواس شما چگونه ممکن است محصول شما را درک کنند. سپس بررسی کنید که چگونه می توانید تجربه را در محتوای خود به صورت غنی تر توصیف کنید.
3. مرتبط باشید
استاد ژانر ترسناک استیون کینگ میگوید: «فیلمهای ترسناک اغلب زمانی بهتر عمل میکنند که ما در بازی سهمی داشته باشیم. هرچه بیشتر به شخصیتها اهمیت دهیم، آنها برای ما انسانیتر هستند، برای ما جذابتر هستند و ترسناکتر موثرتر است.»
شخصیت های مرتبط به ما اجازه می دهند خودمان را جای آنها ببینیم. وقتی میتوانید تصور کنید که داستان برای شما اتفاق میافتد، این وحشت را شخصی میکند – و حتی وحشتناکتر. حتی اگر محتوای شما از شخصیت ها استفاده نمی کند، مخاطبان شما باید بتوانند خود را در استفاده از محصول شما ببینند.
آنها با چه مبارزاتی روبرو هستند؟ چه تاثیری بر زندگی آنها دارد؟ اگر آن مبارزه حذف می شد، زندگی چگونه می توانست باشد؟
برای مثال، میتوانید کفیهای ارتوتیک را با گفتن این جمله که «این کفیهای راحت فشار روی پاهای شما را در تمام طول روز کاهش میدهد» به بازار عرضه کنید. یا می توانید تصویر پرستاری را بکشید که روزهایش آنقدر شلوغ است که حتی ایستاده استراحت می کند. او تا زمانی که این کفیهای جدید را امتحان کرد، فکر میکرد که پاهای دردناک و متورم تنها صلیب او هستند که باید آن را تحمل کند. حالا بهار کافی در راه است تا بچه هایش را بعد از شام به پارک ببرد.
بگذارید مخاطب خود را در محتوای شما ببیند. به آنها نشان دهید که به آنچه برای آنها اهمیت دارد می رسید.
4. احساسات را افزایش دهید
وقتی مخاطب با یک داستان ارتباط برقرار می کند، از نظر احساسی سرمایه گذاری می شود. کاری که با آن سرمایه گذاری انجام می دهید تعیین می کند که آیا محتوای شما منجر به عمل می شود یا خیر.
یک مطالعه نشان داد که مردم بیشتر از تبلیغات مبتنی بر منطق خالص به یاد میآورند و بر روی آنها با جذابیت عاطفی عمل میکنند. مخاطبان باهوش، باهوش هستند و می توانند تحقیقات خود را با چند ضربه کلید انجام دهند. به آنها نگویید محصول شما چه کاری که باعث مراقبت آنها شود انجام می دهد.
آلن باکستر، نویسنده می گوید که با دادن یک معمای منطقی برای حل توسط خوانندگان، آنها را با ضربه ای به قلب غافلگیر می کند.
باکستر میگوید: «مغز خواننده خود را با پرسشها درگیر کنید و با پاسخ به آنها ضربه بزنید». “آنها را وادار کن تا ترس خود را از تاریکی در نظر بگیرند، سپس آنها را به داخل آن بکش.”
5. یک قطره ترس اضافه کنید
افراد مختلف از چیزهای مختلف می ترسند. من مشکلی ندارم که عنکبوت را زیر پا بگذارم، اما شما نمی توانید به من پول بدهید تا در دریاچه بپرم. شوهرم یکی از شجاع ترین افرادی است که تا به حال ملاقات کرده ام، اما او ترجیح می دهد آشپزخانه را ترک کند تا اینکه من را با چاقو تماشا کند.
با این حال، ترس های عمیق خاصی وجود دارد که آنقدر رایج هستند که تقریباً جهانی هستند. نویسندگان در استفاده از وحشت اولیه مانند ترس از خطری که ما نمی توانیم ببینیم (آرواره ها)، ترس از مخالفت مردم علیه ما (لاتاری)، یا ترس از انزوای شدید (درخشش) استاد هستند.
در حالی که بیشتر محتوا بر روی آنچه مخاطب باید به دست آورد تمرکز می کند، شواهد نشان می دهد که یادآوری آنچه که باید از دست بدهند ممکن است موثرتر باشد. پیامهای مبتنی بر ترس، تا زمانی که به استثمار نرسند، بسیار قدرتمند هستند.
می توانید با ذوق و سلیقه کمی ترس را با استفاده از مفهوم ضرر گریزی در بازاریابی خود بگنجانید. وعده به دست آوردن چیزی که ندارید هرگز به اندازه تهدید از دست دادن کاری که انجام می دهید انگیزه دهنده نیست.
شما می توانید بازاریابی محتوای خود را با این سوال که مخاطبان شما از از دست دادن چه چیزی می ترسند و چگونه محصول شما می تواند این ترس را برطرف کند، بهبود ببخشید.
6. آنها را در حالت تعلیق نگه دارید
تعلیق آن چیزی است که وقتی پیشبینی میکنید اتفاقی بیفتد، احساس میکنید، اما مطمئن نیستید چه زمانی . در بهترین داستان های ترسناک، هر اطلاعات جدیدی که یاد می گیرید شما را تشنه چیزهای بیشتری می کند.
محتوای اپیزودیک، مانند ایمیل قطره ای، به ویژه از تعلیق سود می برد. هر قطعه به سؤالی در ذهن مخاطب پاسخ می دهد، سپس سؤال جدیدی را مطرح می کند و او را برای پاسخ به آن وادار می کند.
7. پرتاب در پیچ و تاب
راد سرلینگ، مردی که پشت «منطقه گرگ و میش» قرار داشت، در داستانهایی با پیچش غیرمنتظرهای که مخاطبان نمیتوانند از فکر کردن به آن دست بردارند، نبوغ خاصی داشت.
مخاطبان خود را در محتوای طولانی با ضد شهود بودن غافلگیر کنید. اشاره کنید که ممکن است آنچه آنها فکر می کنند می دانند اشتباه باشد، مانند عنوان یک پست وبلاگ، “مسواک زدن بعد از غذا، دندان های شما را خراب می کند.”
به طور خلاصه، سعی کنید یک کلمه غیرمنتظره را با یک جمله قدیمی مانند فروش لوازم ورزشی با شعار “چیزهای خوب برای کسانی که عرق می کنند” عوض کنید.
مغز ما برای پیشبینی الگوها تنظیم شده است. شکستن این الگوها ما را از رضایت خود خارج می کند و تجربه ما را به یاد ماندنی تر می کند.
مخاطبان در محتوا غرق میشوند—بیشتر آن قابل فراموشی است. برای متمایز شدن از دیگر افراد و بهبود بازاریابی محتوای خود، نکاتی را از تجربیاتی که مخاطبان شما به دنبال آن هستند را در نظر بگیرید و محتوایی را که میخواهند با آن درگیر شوند، بسازید.