نوآوری در مدیریت برای توسعه پایدار

Kolnegar Private Media (Management Innovation for Sustainable Development)

1 اردیبهشت 1403 2:53 ق.ظ

ارزش خلق ارزش: ارزش آفرینی بلند مدت می تواند و باید منافع همه ذینفعان را در نظر بگیرد

16 ژوئن 2020 توسط Marc Goedhart و Tim Koller

توضیح کل نگار : توجه داشته باشید که مطلب بر مبنای تفکر سرمایه داری کشور آمریکا نگاشته شده است .اما جنبه های جالب توجهی دارد.

چالش هایی از قبیل جهانی سازی ، تغییر اوضاع و شرایط ، نابرابری درآمدی و قدرت رو به رشد شرکتهای فناوری باعث افزایش اعتماد عمومی به شرکت های بزرگ شده است. در یک نظرسنجی سالانه گالوپ ، از هر سه نفر یک نفر در بررسی ها به بنگاههای اقتصادی بزرگ اعتماد دارد که هفت درصد بدتر از دو دهه گذشته است.  سیاستمداران و مفسران به دنبال تنظیم مقررات و تغییرات اساسی در حاکمیت شرکتی هستند. برخی تا آنجا پیش رفته اند که استدلال می کنند که “سرمایه داری  دارد زمین را ویران می کند.”

اولین بار است که سیستمی که در آن ارزش آفرینی صورت می گیرد مورد اتهام سخت و آتشینی قرار گرفته است. در اواخر قرن بیستم در ایالات متحده ، ترس از افزایش قدرت تجاری باعث ایجاد سؤالاتی شد که منجر به اجرای دقیق تر قوانین ضد انحصاری شد. رکود بزرگ دهه 1930 نیز مشابه چنین لحظه تاریخی دیگری بود ، وقتی بیکاری طولانی ، اعتماد به نفس توانایی سیستم سرمایه داری را برای بسیج منابع تضعیف کرد و منجر به طیف وسیعی از سیاست های جدید در دموکراسی ها در سراسر جهان شد.

انتقاد امروز شامل فراخوانی از شرکتها است که مجموعه گسترده ای از ذینفعان را در تصمیم گیری های خود ، فراتر از فقط سهامدارانشان ، دخیل کنند. این دیدگاهی است که مدتهاست در قاره اروپا جریان دارد ، جایگاهی که غالباً در ساختارهای حاکمیتی شرکتی در نظر گرفته شده است. این رویکرد در ایالات متحده و با ظهور شرکتهای  با منافع عمومی یا نهاد های مردمی که به صراحت به مدیران امکان می دهد تا منافع حوزه های انتخابی غیر از سهامداران را نیز در نظر بگیرند ، در حال گسترش است.

به ویژه در این زمان  ، با تأمل بر فضایل و رذایل سرمایه داری ، ما معتقدیم که بسیار مهم است که مدیران و اعضای هیئت مدیره درک روشنی از معنای ایجاد ارزش داشته باشند. برای مدیران ، ایجاد ارزش نمی تواند فقط به حداکثر رساندن قیمت سهام امروز محدود شود. در عوض ، شواهد به یک هدف بهتر اشاره می کنند: حداکثر رساندن ارزش یک شرکت برای سهامداران خود ، در حال حاضر و در آینده.

بخش 1

پاسخ به جامعه

به تازگی ، کنفرانس تجاری 2019  ایالات متحده بیانیه ای را با  تبیین هدف یک شرکت منتشر کرد. ده ها تن از رهبران مشاغل (مدیر عامل مک کینزی در میان آنها بود) تعهد اساسی به همه ذینفعان را اعلام کردند (تأکید در اصل). امضا کنندگان تأیید كردند كه شركتهای آنها در قبال مشتریان ، كارمندان ، تأمین كنندگان ، جوامع (از جمله محیط زیست) و سهامداران مسئولیت دارند. در این بیانیه نتیجه گیری می شود: ما متعهد می شویم که برای همه آنها ارزش قائل شویم ، برای موفقیت در آینده شرکت ها ، جوامع و کشور مان .

تمرکز بر آینده ، محبوب ترین بینش

تمرکز این همایش بر آینده تصادفی نیست: موضوعاتی مانند تغییر اوضاع و نابرابری درآمد نگرانی هایی را مبنی بر اینکه سیستم اقتصادی جهانی امروز در حال تغییر دادن آینده است ، ایجاد کرده است. ما هم موافقیم. اما مقصر اصلی ایجاد ارزش دراز مدت نیست بلکه ضدیت با آن است: تفکر ارزش در کوتاه مدت. مدیران و سرمایه گذاران نیز به طور یکسان اغلب در معیارهای عملکرد کوتاه مدت ، به ویژه درآمدهای هر سهم ، بیشتر از ایجاد ارزش برای بلند مدت پا فشاری می کنند. با اولویت بندی (یا شاید صحیح تر در توصیف نادرست) بهترین منافع سهامداران از نظر برآوردهای تحلیلگری درآمدهای مدت کوتاه سه ماهه ، به نظر می رسد سیستم مالی  الگویی را نهادینه کند که فقط به امروز و همه اهمیت می دهد اما فردا را نادیده می گیرد. همچنین شواهدی وجود دارد ، از جمله معیارهای متوسط ​​شرکتهایی که از سال 1999 تا 2017 توسط شاخص افق شرکت مک کینزی ردیابی شده اند ، نشان می دهد که گرایش به کوتاه مدت جذابیت پیدا کرده است. مطمئناً ریشه های درامد های کوتاه مدت عمیق و در هم تنیده است. بنابراین ، تعهد جمعی رهبران مشاغل برای پاکسازی علفهای هرز و توجه به ارزش آتی ، بسیار دلگرم کننده است.

شرکت هایی که  مفاهیم کوتاه مدت را با ایجاد ارزش درهم می آمیزند ، اغلب ارزش های سهامداران را در معرض خطر قرار می دهند. بانکهایی که با ترکیب این دو در دهه اول این قرن مردم را گیج کرده بودند ، بحران مالی را تشدید کردند که در نهایت میلیاردها دلار ارزش سهامداران را نابود کردند. شرکت هایی که تمرکز کوتاه مدت آنها به فاجعه محیطی منجر می شود ، ارزش سهام سهامداران را نیز نابود می کنند ، نه فقط به طور مستقیم از طریق هزینه های ممیزی و جریمه بلکه از طریق آسیب های وارده به شهرت مشاغل. بهترین مدیران ، فقط به این دلیل که همسالانشان این کار را انجام داده اند از این روش استفاده نمی کنند  و تصمیمات تخریبی را اتخاذ نمی کنند و برای افزایش سود کوتاه مدت از  روشهای حسابداری یا مالی استفاده نمی کنند. اینگونه اقدامات منافع سهامداران و کلیه ذینفعان را تضعیف می کند و ضد ارزش آفرینی است. بسیاری مدیران و سرمایه گذاران غالباً معیارهای مربوط به عملکرد کوتاه مدت ، به ویژه  به درآمد هر سهم توجه می کنند و نه ایجاد ارزش برای بلند مدت.

ایجاد ارزش فراگیر است

برای شرکتها در هر جای دنیا ، ایجاد ارزش  برای سهامداران در بلند مدت نیز نیاز به رضایت سایر ذینفعان دارد. با نادیده گرفتن نیازهای مشتریان ، تأمین کنندگان و کارمندان نمی توانید ارزش بلند مدت ایجاد کنید. سرمایه گذاری برای رشد پایدار باید و غالباً منجر به اقتصادهای قوی تر ، سطح زندگی بالاتر و فرصت های بیشتر برای افراد شود. پس نباید جای تعجب داشته باشد که سرمایه داری ارزش آفرین کاتالیزوری در خدمت به پیشرفت است ، چه با نجات میلیون ها انسان از فقر ، مشارکت در میزان سواد بالاتر و یا تقویت نوآوری هایی که باعث بهبود کیفیت زندگی می شوند و امید به زندگی را افزایش می دهند.

بخش 2

سهامداران و ذینفعان: یک رویکرد متعادل

به ناچار ، مواقعی نیز خواهد بود که منافع همه ذینفعان شرکت مکمل یکدیگر نباشند. انواع تصمیمات استراتژیک ، معاملات بیشماری را دربر می گیرد ، و واقعیت این است که منافع گروههای مختلف با یکدیگر مغایرت دارد. در بیانیه  همایش موضوع نگران کننده این است که رهبران مشاغل برخی از تصمیمات خود را بیش از حد نسبت به منافع سهامداران کاهش داده اند.

ذینفعان برای بلند مدت

زمان می گوید که چگونه آنها بر اساس این اجبار عمل می کنند. به عنوان نقطه شروع ، ما رهبران را تشویق می کنیم ، هنگامی که معامله هایی صورت گرفته است ، با توجه به مزایایی که برای سلامت اقتصادی دارد ، ایجاد ارزش بلند مدت را در اولویت قرار دهند. ذینفعان کارمند را در نظر بگیرید. شرکتی که سعی می کند در یک محیط کار شلوغ ،   کم بودن پرداخت به کارمندان یا کم کردن مزایا ، سود خود را افزایش دهد ، در جذب و حفظ کارمندان با کیفیت بالا مشکل دارد. کارمندان با کیفیت پایین می توانند به معنای محصولات با کیفیت پایین ، کاهش تقاضا و آسیب رساندن به اعتبار برند شرکت باشند.

صدمات و خسارتهای بیشتر می توانند از نظر نظارتی و فشار اتحادیه بیشتر شوند. گردش مالی بالاتر به ناچار هزینه های آموزش را افزایش می دهد. با داشتن نیروی کار و تحصیل کرده امروزی ، چنین شرکتی در درازمدت با رقبائی که محیط های جذاب تری ارائه می دهند ، مبارزه می کنند. اگر شرکت بیشتر از سرمایه خود درآمد داشته باشد ، ممکن است توانایی پرداخت دستمزدهای بالاتری  ازبازار را داشته  و هنوز هم رونق داشته باشد ، و رفتار خوب با کارمندان می تواند  با تجارت خوبی همراه  باشد.

این موضوع با چه  اندازه ای خوب است؟ تمرکز ارزش آفرینی بلند مدت نشان می دهد پرداخت دستمزدی که برای جذب کارمندان با کیفیت و حفظ آنها برای شرکت پربار است و حفظ آن دستمزدها با طیف وسیعی از مزایا و پاداشهای غیرمستقیم کافی است. حتی شرکت هایی که تولید محصولاتی از جمله پوشاک و منسوجات را به کشورهای کم هزینه و دارای حمایت ضعیف کار جابجا کرده اند ، دریافته اند که آنها باید شرایط کاری تأمین کنندگان خود را تحت نظر داشته باشند یا با واکنش مصرف کننده روبرو شوند.

    شرکت ها با ایجاد ارزش ، شغل بیشتری ایجاد می کنند. هنگام بررسی اشتغال ، دریافتیم که شرکتهای آمریکایی و اروپایی که بیشترین ارزش سهامدار را در 15 سال گذشته ایجاد کرده اند ، رشد اشتغال قوی تری را نشان داده اند.

یا در نظر بگیرید که یک شرکت برای محصولات خود چه قیمتی دارد. یک رویکرد بلند مدت برای تعیین قیمت  ، ایجاد ارزش پایدار ، قیمت ، حجم و رضایت مشتری را  در نظر می گیرد. این قیمت باید مصرف کنندگان را برای خرید محصولات – نه تنها یک بار ، بلکه چندین بار ، برای نسل های مختلف از محصولات ، مجذوب خود کند. این شرکت ممکن است حتی در یک نقطه قیمتی پایین تر رونق بگیرد ، اما هیچ راهی برای تعیین اینکه آیا ارزش قیمت پایین تر برای مصرف کنندگان بیشتر از ارزش یک قیمت بالاتر برای سهامداران است وجود ندارد و در واقع  قیمت برای همه ذینفعان شرکت است .

پیامدهای اجتماعی

در نظر داشته باشید که خطوط خاکستری بوده و سیاه و سفید نیستند. به عنوان مثال ، شرکتهایی که در صنایع بالغ و رقابتی کار می کنند ، با این موضوع مواجه هستند که آیا باید کارخانه های گران قیمت  و در حال کار خود را که باعث از دست دادن پول می شوند از دست بدهند  ، فقط برای این که کارمندان کار کنند و از ورشکستگی تأمین کنندگان جلوگیری کنند. انجام این کار در یک صنعت جهانی ، علی رغم هزینه های قابل توجه کوتاه مدت محلی در ارتباط با تعطیلی کارخانه ها ، باعث کاهش تخصیص منابع در اقتصاد می شود. در همین زمان ، سیاستمداران در هر دو طرف فشار را برای باز نگه داشتن کارخانه های ناکام افزایش می دهند.  و در برخی موارد ، دولت مشتری اصلی محصولات یا خدمات شرکت است.

در تجربه ما ، مدیران نه تنها تحت تأثیر عواقب کار قرار می گیرند بلکه از تصمیماتی که عواقب برجسته ای بر زندگی کارگران و رفاه جامعه دارند ،  مورد عذاب قرار می گیرند. اما مصرف کنندگان وقتی کالایی را با کمترین هزینه ممکن می خرند سود می برند . اقتصاد وقتی سود می برد که کارهایی که به منابع عمومی تبدیل شده اند بسته شده و کارکنان آنها در شرکت های رقابتی تر به سمت مشاغل جدید حرکت کنند. در حالی که این امر درست است که کارمندان اغلب نمی توانندجابجایی خود را انجام دهند ، این موضوع نیز واقعیت دارد که شرکت های با ارزش می توانند شغل بیشتری ایجاد کنند. هنگام بررسی موضوع شغل ، دریافتیم که شرکتهای آمریکایی و اروپایی که بیشترین ارزش سهامدار را در 15 سال گذشته ایجاد کرده اند ، رشد اشتغال قوی تری داشته اند.

این موضوع در شکل زیر نشان داده شده است.

خلق ارزش یک گره جادویی نیست

ایجاد ارزش بلند مدت در طول تاریخ ، نیرویی عظیم برای ایجاد خیر عمومی بوده است ، درست همانگونه که اثبات شده است که کوتاه مدت گرایی یک معضل است. اما  تمایل به ارزش کوتاه مدت تنها منبع بحران امروز نیست. در واقع تصور کنید که مشکل کوتاه مدت بصورت جادویی درمان می شد. آیا سایر مشکلات بنیادی ناگهان نیز از بین می روند؟ البته که نه. معاملات بسیاری وجود دارد که مدیران شرکت تلاش می کنند آن را انجام دهند ، که در آن نه سهامدار و نه رویکرد ذینفعان مسیری روشنی را برای پیشبرد ارائه نمی دهند. این خصوصاً در مورد موضوعات مربوط به افرادی که بصورت مستقیم درگیر شرکت نیستند صادق است. این موارد به اصطلاح خارجی – شاید برجسته ترین ‌آنها ، انتشار کربن در محیط زیست باشد . در یک شرکت افرادیکه  هیچ ارتباط مستقیمی با شرکت ندارند – می توانند برای تصمیم گیری های شرکت در این مورد بسیار چالش برانگیز باشند زیرا هیچ مبنای عینی برای ایجاد تعاملات بین طرفین وجود ندارد.

این به معنای این نیست که رهبران مشاغل فقط باید با مشکلات خارجی به عنوان موارد غیرقابل حل و یا چیزی که باید در یک روز در آینده حل شود ، برخورد کنند. با توجه به  موضوع اقلیم ، برخی از بزرگترین شرکتهای انرژی در جهان از جمله BP و Shell در حال حاضر اقدامات جسورانه ای در مورد کاهش کربن از جمله پذیرش غرامت اجرایی نسبت به حفظ استاندارد ها دارند.

با این وجود ، پیچیدگی در تلاش برای حل جامع تهدیدهای جهانی مانند تغییرات آب و هوایی وجود دارد که درزندگی بسیاری از افراد ، در حال حاضر و در آینده تأثیر خواهد گذاشت ، برای هر شرکتی آشکار است. این موضوع مطالبات بزرگتری را برای دولت ها و سرمایه گذاران ایجاد می کند. دولت ها می توانند انگیزه ، مقررات و مالیاتی ایجاد کنند که کاهش مصرف انرژی از  منابع آلاینده ا را ترغیب کند. در حالت ایده آل ، چنین رویکردهایی مطابق با رویکردهای بازار محور عمل می کند ، و به تخریب خلاق اجازه می دهد فناوری ها و سیستم های پیر را با منابع قدرت پاک و کارآمدتری جایگزین  کند. این موارد از منافع و افق های اقتصادی مختلف دقیقاً همان کاری است که مردم  از دولت های خود می خواهند که متعهدانه عمل کند.

 سرمایه گذاران نهادی مانند صندوق های بازنشستگی ، به عنوان مباشر میلیون ها مرد و زن که آینده مالی آنها در معرض خطر است ، می توانند نقش مهمی نیز داشته باشند. در مورد تغییرات آب و هوایی ، سرمایه گذاران بلند مدت که درگیر مسائل زیست محیطی مانند انتشار کربن ، کمبود آب و تخریب اراضی هستند ، خلق ارزش و پایداری طولانی مدت را به هم متصل می کنند. در واقع ، بررسی سرمایه گذاران در این زمینه در حال افزایش است. شرکتهای با دیدگاه بلندمدت باید در معرض تغییراتی در دراز مدت باشند که از طرف سرمایه گذاران و دولتها خواسته می شود تا بتوانند استراتژی های خود را در یک افق زمانی پنج ، ده یا 20 ساله تنظیم کنند و خطر را کاهش دهند.  مثلا دارایی های زنجیره ای ، یا آنهایی که به دلیل مسائل زیست محیطی یا موارد دیگر که در حال استفاده نیستند.

متأسفانه ، دولت ها و سرمایه گذاران در بلند مدت همیشه نقش خود را به طور مؤثر ایفا نمی کنند. خرابی ها می تواند به اختلاف بین ایجاد ارزش برای سهامدار و تأثیر ذینفع خارجی منجر شود. عدم قیمت گذاری  صحیح یا کنترل در خارج از کشور همچنین منجر به سوء تفکیک منابع خواهد شد. این اثرات می تواند باعث ایجاد استرسهای جدید و بعضاً تقسیمات آشکار بین سهامداران و سایر ذینفعان شود.

با این حال ، همانطور که بیانیه همایش تأیید می کند ، منافع سهامداران و ذینفعان می تواند دست به دست هم بدهد. مشاغل با ایجاد ارزش برای درازمدت سهم اساسی دارند. انجام این کار با روشی پایدار خواستارتوجه به جوامع (از جمله محیط) ، مصرف کنندگان ، کارمندان ، تأمین کنندگان و سهامداران می شود. تمرکز کوتاه مدت لزوماً برخی یا همه این حوزه ها را تغییر می دهد. در عوض ، یک تعهد بلند مدت به سمت ایجاد ارزش ، تقریباً به طور اصولی طیف گسترده ای از علایق را در نظر می گیرد. البته ، این درمانی برای همه بیماری های اجتماعی نیست (مراقب باشید از هر چیزی که می خواهد باشد!) ، بلکه تعهد به ایجاد ارزش بلند مدت چیزی است که واقعاً ارزش آن را دارد.

درباره نویسنده (ها)

مارک گودارت یک کارشناس ارشد دانش در دفتر مک کینزی آمستردام است و تیم کوئلر در دفتر استمفورد شریک است. آنها به همراه دیوید وسلز از نویسندگان همکار ، ارزیابی ، سنجش و مدیریت ارزش شرکتها  هستند که این مقاله  از آن اقتباس شده است.

https://www.mckinsey.com

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *